بختک بیماری

نقدی بر مجموعه داستان نفس کشیدن زیر آب نوشته جولی اورینگر

لیزا دیربک
نیویورک‌تایمز

کودکان و نوجوانان در داستان‌های کوتاه «جولی اورینگر» در دنیای مخفی متعلق به خودشان کنشگر هستند. این‌گونه به نظر می‌رسد که آنها در دنیایی زیرزمینی و خارج از محدوده توجه بزرگسالان زندگی می‌کنند. در قصه‌های او، فاجعه می‌تواند غیرمنتظره‌ رخ دهد؛ به سادگی و به سرعت، مواقعی که پدر و مادر رویشان را برگردانده‌اند. در این داستان‌ها خشونت، چه فیزیکی و چه روانی، بدون هشدار بارها و بارها با شدت و قدرت فوران می‌کند. شخصیت‌های کم‌سن و سال مجموعه داستان‌ جنجالی اورینگر با عنوان «نفس کشیدن زیر آب» توانایی انجام اعمال خشونت‌آمیز را دارند. آنها در جهانی بی‌رحم و داروینی زندگی می‌کنند که پیچیدگی جامعه بزرگسالان را تقلید و تحریف می‌کند.
شخصیت‌های والدین در داستان «زائران»، درگیر مشغله‌هایی هستند که برای همه ما قابل درک است. مادر «الا» سرطان دارد، همان‌طور که در دو جمله مختصر می‌فهمیم:«او (مادر الا) پیراهن آبی بر تن داشت، گردنبندی از سنگ‌های یشم انداخته بود و کلاهی بافتنی روی سر بی‌مویش گذاشته بود. سه ماه پیش، پدر اِلا درباره شیمی‌درمانی و تأثیرش بر بهبودی مادر، به آنها چیزهایی گفته بود.» با این وجود، از نگاه بی‌امان و تیزبین یک کودک، به نظر نمی‌رسد که مادر الا در حال بهبود باشد، بلکه او «همیشه خواب‌آلود» و نسخه‌ای رنگ‌پریده و بیمارگونه از خود سابقش است.
روز شکرگزاری است. خانواده، برخلاف رویه معمول، در مراسم نیو ایج * در نیواورلئان با غریبه‌ها شرکت می‌کنند. بچه‌ها از اینکه به این خانه آشفته و کولی‌وار آورده شده‌اند که هیچ‌کس اجازه ندارد کفش بپوشد و به جای بوقلمون و سیب‌زمینی شیرین، گوشت گیاهی می‌خورند، خوشحال نیستند.
خواننده متوجه می‌شود که این افراد هیپی‌، گروهی حمایتی هستند که بیماران سرطانی و خانواده‌هایشان را در طول درمان همراهی می‌کنند. اما تنها چیزی که برای الا و برادرش قابل فهم است، این است که از میهمانی‌ای که هر سال برگزار می‌شود و از آن لذت می‌برند و به آن عادت دارند، محروم شده‌اند. این تغییر در روال عادی خانواده که با بیماری وحشتناک مادرشان گره خورده، تهدیدکننده است. در حیاط پشتی خانه، کودکانی که والدین‌شان را به دلیل سرطان از دست داده‌اند، آزادانه می‌دوند. در آنجا خانه‌ای درختی و ترامپولینی وجود دارد، اما بازی‌های خشن آنها سرگرم‌کننده نیست بلکه ترسناک است. بازی‌های خودسرانه و بی‌رحم کودکان، بازتابی از سرنوشت والدین‌شان است. الا و برادرش مجبور می‌شوند از نردبانی بالا بروند و خود را به خانه درختی برسانند. اوضاع کاملاً خطرناک است؛ مکانی ترسناک و ناامن. «وقتی ایستاد، سرش به چیزی برخورد کرد که از سقف به یک نخ آویزان بود. جمجمه پرنده‌ای بود؛ هم‌اندازه یک گردو. ده‌ها جمجمه دیگر هم از سقف آویزان بودند.»
یکی از پسرها می‌پرسد:«خب کی قراره کشته بشه؟» پاسخ می‌دهند:«این دو تا رو بُکشید.» الا و برادرش انتخاب شده‌اند. به آنها دستور داده می‌شود بپرند. او با تیرکمان بادی آنها را هل داد و به سمت تنه درخت برد... سپس پیتر آنها را به لبه خانه هل داد. الا به پایین به ترامپولین نگاه کرد. ارتفاع خانه تا ترامپولین بیشتر از سکوی شیرجه استخر عمومی تا سطح آب بود... بعد پیتر آنها را از پشت هل داد و آنها به بیرون پرت شدند، احساس خالی شدن زیر پایشان هولناک بود و هیچ چیز جز هوا زیر پای الا نبود. در پایان این داستان ناراحت‌کننده، یک حادثه غم‌انگیز رخ داده است. بزرگسالان به دعا و مراقبه ادامه می‌دهند. کودکان، شواهد اتفاقی که افتاده، پنهان می‌کنند و الا و خانواده‌اش به خانه بازمی‌گردند و انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. در داستان‌های این مجموعه، والدین مهربان و خوش‌طینت اما بی‌اثر به نظر می‌رسند. انگار آنها برای مراقبت از فرزندانشان همه کارها را درست انجام داده‌اند. مثل اغلب خانواده‌های طبقه متوسط، برای فرزندانشان خانه‌هایی امن ایجاد کرده‌اند. پروژه‌های علمی، کلاس‌های رقص و درس‌های غواصی در برنامه آنها گنجانده‌اند؛ مسافرت‌های ایتالیا، دیزنی‌ورلد و سنت مارتن هم بخشی از زندگی آنهاست. اما هیچ چیز نمی‌تواند از پسران و دخترانشان در برابر واقعیت، که گاه بیماری است و گاه فقدان و از دست دادن و خشونت، محافظت کند. شخصیت‌های جوان و نوجوان «چگونه زیر آب نفس بکشیم»، چه با تراژدی کنار بیایند و چه با خطرات مخصوص به سن خود روبه‌رو شوند، زندگی‌های دشوار و چه بسا بی‌رحمی را سپری می‌کنند. مثلاً دختری جوان که از دانشگاه انصراف می‌دهد و به اعتیاد تسلیم می‌شود. پسری نوجوان که به اسلحه‌ای مسلح است و هر لحظه انتظار می‌رود ماشه اسلحه‌اش را بکشد. کودکانی که حین بازی خشونت به خرج می‌دهند و حادثه‌ای جبران‌ناپذیر را رقم می‌زنند و...
خطر در تمامی داستان‌های این کتاب حاضر است و مادران و پدران به‌‌رغم مهربانی‌شان قادر به دفع آن نیستند. اورینگر در خلق درام مستعد است. روایتی ساختارمند، کنترل ‌شده و سرشار از جزئیات در کتابش جاری است و هرگز باورپذیری را فدای دراماتیک کردن اثرش نمی‌کند. سایه مرگ بر کتاب اورینگر افکنده شده است. حضور شخصیت‌های متعددی که در این داستان‌ها زیر سایه مرگ زندگی می‌کنند، باعث شده در داستان‌ها اندوه و سوگ جاری باشد. با این وجود، اورینگر غم و درد را صریحانه و به روشن به داستان‌هایش نکشانده، اما در فضای داستان، غم قابل شناسایی است. فضای خشنی که شخصیت‌های اورینگر در آن زندگی می‌کنند، با زیبایی قدرتمندانه سبک نگارش او مطابقت دارد. حتی تلخ‌ترین این داستان‌ها که با رنج عجین هستند، جرقه‌ای از ابهام‌ها، رموز و شگفتی دوران کودکی را منتقل می‌کنند.
 
*  اصطلاح «آیین نیوایج» به مجموعه‌ای متنوع از اعمال و مراسم معنوی اشاره دارد که با جنبش نیوایج مرتبط هستند. این جنبش در دهه‌های 1970 و 1980 در جوامع غربی برجسته شد. این آیین‌ها با ویژگی‌های التقاطی و فردی خود شناخته می‌شوند و اغلب عناصری از سنت‌های معنوی مختلف از جمله عرفان شرقی، اسرارگرایی غربی، اعمال بومیان آمریکا و رویکردهای روان‌شناختی مدرن را ترکیب می‌کنند. هدف این آیین‌ها، تقویت تحول شخصی، شفابخشی و آگاهی معنوی است و معمولاً بر ارتباط متقابل ذهن، بدن و روح تأکید دارند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و چهار
 - شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و چهار - ۱۱ خرداد ۱۴۰۴