یادداشت
پاسداری از خط ملی ایرانیان
احمد مسجدجامعی
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی
شنیده میشود که در میان کشورهای عربزبان منطقه، خط نستعلیق ایرانی هم متولی جدیدی پیدا کرده است و به تعبیر فضای مجازی، در پی مصادره این شیوه نوشتن هم هستند. در میان خوشنویسان ترکیه و در مسابقات این رشته، خط نستعلیق هم جایگاهی دارد؛ اما آنان خط نستعلیق خودشان را ترویج میکنند. عربها به نستعلیق، خط فارسی میگویند.
زمانی در نمایشگاه قرآن ایران در امان، پایتخت اردن، قرآنی به خط ممتاز استاد خط و خوشنویسی نستعلیق، زندهیاد حسین میرخانی، بنیادگذار انجمن خوشنویسان ایران عرضه شد. برخی از برجستگان علوم قرآنی آن کشور در درستی این قرآن تردید کردند و حتی گفته بودند قرآن به خط ایرانی با قرآن ما متفاوت است. این سوء برداشت سبب شد که برخی از آنان قرآن استاد میرخانی را از ابتدا تا انتها بخوانند و در پایان، گروهی از دانشجویان به دعوت استادشان به نمایشگاه آمدند تا برابری عبارات دو قرآن ایرانی و عربی را از نزدیک ببینند. هرچند که نزد اهل فن، از جمله استاد دکتر سمسار، مسلم است که خط امروز و معمول در شرق عالم، که از راست به چپ نوشته میشود، در سبکها و شکلهای متفاوت همه مدیون هنرمندان ایرانی است که آن را تراز و قاعدهمند کردهاند.
به هرحال، ایرانیان نقشی اساسی در شکلگیری خطوط موجود جهان اسلام داشتهاند. در عینحال، خط نستعلیق از نگاه هنری، کاملاً ایرانی است و با انواع هنرهای ایرانی درآمیخته و در دیوانها و مجموعههای ادبی در کنار سفرهها و فرشها و نقاشیها و کاشیکاریها و ظروف و... جایی برای خود یافته است. جز مرقع معروف گلشن، دویست برگ از رقعههای کمنظیر و پربها در کاخ گلستان وجود دارد که هنوز عرضه نشده و همه آنها به خط نستعلیق است، مگر در مواردی که برای زینت اثر، از سایر خطوط بهره گرفتهاند. پس از اختراع چاپ در دوره صفویه اولین بار در ایران کتاب به صورت حروفی به چاپ رسید. اما این شیوه رونق چندانی نیافت؛ زیرا این هراس پنهان وجود داشت که این کار خط نستعلیق را به فراموشی بسپارد. از این رو مدتها بعد که معلوم شد در چاپ سنگی در عین اینکه کتاب تکثیر میشود، خط زیبای نستعلیق و دیگر خطوط از جمله نسخ محفوظ میماند، چاپ سنگی رونقی بسیار یافت، تا آنجا که برخی از محققان غربی به چاپ سنگی لقب چاپ ملی ایرانیان را دادند که پذیرفتنی است. در همه دوره ناصری، حتی در دوره پر فراز و فرود مشروطه، که همراه با چاپ دهها روزنامه و صدها کتاب بود، جز خط نستعلیق و نسخ را ندیدهایم. در ماجرای تغییر خط، که گروهی به جد پشتیبان آن بودند، همین شیوه نوشتن و زیباییهای پنهان و آشکار آن، که مطابق روح ایرانی است، نقش بازدارنده بسزایی ایفا کرد؛ درحالی که در ترکیه و آسیای مرکزی چنان اتفاقی بهراحتی روی داد.
در برگزاری مسابقات خط و خوشنویسی و کارگاههای استادان ایرانی در خارج از کشور، بارها شاهد بودم که چگونه هنرمندان عالم از نوشتن خوشنویسان ایرانی به وجد میآیند و از گردش قلم آنان فیلم و عکس تهیه میکنند و آن را مبنای آموزش قرار میدهند. در ثلث و نسخ هم ایرانیان بارها، در مسابقات بینالمللی مقامهای ممتازی کسب کردهاند. در یکی از کارگاههای آموزشی سال گذشته در ترکیه وقتی استاد عبدالصمد صمدی که چندان هم برای نوشتن رغبت و آمادگی نداشت و با اصرار دیگران به این کار تن داد و با قلم و کاغذ و مرکب آنان نوشتن را آغاز کرد، دوربینها همه به سمت قلم و نگارش او رفت و استادان دیگر کشورها دور میز او گرد آمدند تا از نزدیک شاهد خلق یک اثر هنری باشند.
همین روزها، قرآن با کتابت استاد محمد احصایی در آستانه انتشار است و مطمئن هستیم که یک واقعه در جهان هنر تلقی خواهد شد. او از گرانقیمتترین هنرمندان کالیگرافی در این سوی عالم است.
به هرحال درست است که وسایل جدید همچون رایانه وارد عرصه شده و به نوشتن روزمره کمتر نیاز است؛ اما باید فکری کنیم تا خط، بویژه خط نستعلیق را که یادگار زیبا و چشمنواز و روحنواز نیاکان ماست، حفظ کنیم و گسترش دهیم. در میان دو، سه نسل گذشته، بویژه عالمان و اهل سیاست، خوشنویسی از مراحل اساسی تعلیم و تربیت بود؛ فرمان مشروطه به خط نستعلیق زیبای زندهیاد قوامالسلطنه نوشته شد، همانگونه که مناجات منسوب به علی امیرالمؤمنین(ع). در مراتب دیوانسالاری خط و درستنویسی جایگاهی ویژه داشت. در میان عالمان دین، اهمیت این امر دوچندان بود و برخی از آنان آثار خود را با قلم خوشنویسان بنام عرضه میکردند. در مدارس نیز زنگ خط وجود داشت و کوشش میشد دانشآموزان خوشخط باشند و محور اصلی در همه این کارها خط نستعلیق بود. به هرحال اینکه میراث گرانقدر ایرانیان در خوشنویسی، یعنی خط نستعلیق از جانب کشورهای عربی ـ ترکی مصادره شود که ظاهراً مقدماتی برای آن فراهم شده، مایه تأسف است و وظیفه ما را در حفظ و گسترش این خط دوچندان میکند. اینکه در سالهای پیش، در یونسکو خط نستعلیق به عنوان میراث فرهنگی ناملموس به ثبت رسیده، تنها یک قدم است و ما را از کوشش بیشتر برای حفظ و گسترش این هویت فرهنگی بینیاز نمیکند.