هنرمندی که از حاشیه نشریهها تا مرکز گالریها را درنوردیده است
حسینپور و مثلث تپنده طنز، نقاشی و رسانه
حسین نوروزی
طراح گرافیک
نمــــایــشــگـــــاه تـــــازه بزرگمهر حسینپور در گالری سهراب تهران، رخدادی است که نه فقط از دید علاقهمندان به نقاشی، بلکه برای همه آنان که تحولات طنز تصویری، کاریکاتور و تصویرسازی مطبوعاتی را در ایران دنبال کردهاند، اتفاقی درخور توجه محسوب میشود.
صف طویل بازدیدکنندگان، ازدحام در خیابان سمیه و نگاههای دقیق به آثار، همگی نشان از آن دارند که حسینپور، همچنان پس از سالها حضور در عرصههای متنوع هنر تصویری، مخاطب خود را دارد؛ مخاطبی که گویی با هر اثر او، بخشی از تاریخ شخصی و اجتماعی خود را مرور میکند. بزرگمهر حسینپور، متولد ۱۳۵۵، از شناختهشدهترین چهرههای طنز تصویری معاصر ایران است.
فعالیت او از دهه ۷۰ شمسی با انتشار آثاری در نشریاتی چون گلآقا، همشهری، ایران، شرق و شهروند آغاز شد و با حضور در مطبوعات دوره اصلاحات، به سرعت درخشید. او از جمله هنرمندانی بود که طنز ژورنالیستی را در قالب تصویر به شیوهای نوین و تأثیرگذار بازتعریف کرد. آثارش در قالب کاریکاتور، تصویرسازی و کمیکاستریپ نه فقط بیانی انتقادی، بلکه روایتی انسانمحور و گاه شاعرانه از زندگی روزمره ایرانی ارائه میدادند. حسینپور در کنار فعالیتهای مستمر مطبوعاتی، به تدریج مسیر خود را به سوی نقاشی و عرصه هنرهای تجسمی گشود.
نمایشگاههای متعددی که در طول دو دهه اخیر برگزار کرده، نشان میدهند که این مسیر صرفاً تغییری تکنیکی نبوده، بلکه سیر تحولی در بیان و مخاطبیابی او است. او به مرور، تجربههای رسانهای و مطبوعاتیاش را در فضای گالری بازآفرینی کرد؛ فضایی که گاه از نشریه فاصله میگیرد اما از جهان اجتماعی و انسان معاصر نه. در نمایشگاه اخیرش، آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید، حضور فیگورهای انسانی در موقعیتهایی متراکم و گاه متشنج است. بدنها کشیده شدهاند، اغراق یافتهاند، فضاها تنگ و پرتنشاند. ضرب قلمهای سریع، رنگهای جیغ، سایهروشنهای تند و استفاده از رنگهای صنعتی، همگی فضایی میسازند که مخاطب را به یاد اتاقهای تاریک، بارهای شلوغ، دود سیگار و بیقراری شهری میاندازد. اینجا، هنر حسینپور همچون فراخوانی به تماشای انسان مدرن و پریشان است؛ انسانی که در میان حجمها و رنگها گم میشود و در عین حال، به واسطه فرم، خود را دوباره بازمییابد.
کادرهای نامتقارن و قاببندیهای غیرمرسوم در این آثار، یادآور تجربیات هنرمندانی چون فرانک استلا و السورث کلی هستند؛ هنرمندانی که در دهههای میانی قرن بیستم، با شکستن قالبهای سنتی نقاشی، به سوی ساختارشکنیهای بصری رفتند. در آثار حسینپور نیز چنین گرایشی دیده میشود: نقاشیهایی با زوایای تیز، قابهایی که گویی از دل یک کمیک استریپ درآمدهاند اما به جای روایت تصویری، روایتِ تجربهای زیستهاند. این تجربه میتواند از دل یک لحظه شبانه در کافهای نیمهروشن برخیزد یا از مواجههای بینابینی با خاطرات شخصی یا سیاسی. تجربه طولانی حسینپور در طراحی فیگوراتیو، توانایی او در بهکارگیری ساختارهای آناتومیک غیرطبیعی اما باورپذیر را تقویت کرده است. بدنهای کشیده، سرهایی بزرگ یا کوچک شده، بازوهای خمیده و چشمان درشت یا تنگ، هرکدام حامل یک بیانی خاصاند. تکنیک او در این آثار، آمیزهای از گواش، اکریلیک، اسپری و گاه ماژیکهای صنعتی است؛ چیزی که فضایی میان مدرن و خشن میسازد. این خشونت اما در ذات خود انتزاعی نیست؛ بلکه نشانهای است از درگیری انسان معاصر با محیط، با خود و با رسانه.
نمایشگاه اخیر شامل بیش از ۳۰ اثر است که در ابعاد گوناگون و با تکنیکهای مختلف اجرا شدهاند. در برخی تابلوها، پیکرهها آنچنان به هم تنیده شدهاند که تمایز آنها از زمینه ممکن نیست؛ در برخی دیگر، رنگ به صورت یک لکه تهاجمی بر بوم پاشیده شده، گویی یک انفجار درونی را بازتاب میدهد. در یکی از تابلوهای چشمگیر، پیکرهای در حالت سقوط، میان رنگهای سرخ و خاکستری معلق مانده؛ اثری که بسیاری از بازدیدکنندگان آن را استعارهای از وضعیت انسان معاصر ایرانی تلقی میکردند. تجربه کاریکاتور و طنز تصویری در آثار نقاشی حسینپور به خوبی منعکس شده است. او در آثارش، همچنان روایت میکند؛ اما این روایت نه در قالب دیالوگ و کمیک، بلکه در قالب فضا و رنگ است. مخاطب در برابر هر تابلو، با یک موقعیت مواجه میشود: موقعیتی حاد، متراکم و در عین حال، آشنا. این آشنایی، به تجربه زیسته مشترک هنرمند و مخاطب بازمیگردد؛ تجربهای که از دل روزمرگی، اخبار، بحرانها و حتی لطیفهها شکل گرفته است.
در تحلیل آثار حسینپور نمیتوان از نقش «شهر» غافل شد. تهران، با همه هیاهو، دود، آپارتمانهای فشرده و کافههای شلوغش، حضوری محسوس در این نقاشیها دارد. گویی تمام این آثار در یک شبانه تهران متولد شدهاند؛ شبی پر از دود، نور مه گرفته چراغها و سایههای مبهمی که آدمها را در خود میبلعند.
شاید به همین دلیل است که بسیاری از نقاشیهای حسینپور حال و هوایی سینمایی دارند؛ نه از جنس داستانگویی، بلکه از جنس قابسازی، نورپردازی و فضا. تسلط حسینپور بر طراحی فیگور، او را قادر ساخته تا از تأثیرات اکسپرسیونیسم انتزاعی آمریکایی نیز بهرهبرداری کند. در آثارش، ضرب قلمهایی دیده میشود که به نقاشان نسل دوم اکسپرسیونیسم آمریکا، مانند کلمنت گرینبرگ و حتی ریچارد دیبنکورن نزدیک است. این تأثیرات، نه بهمثابه تقلید، بلکه به عنوان امتداد یک بیان هنری جهانی در زمینهای بومی و ایرانی دیده میشوند. در واقع، حسینپور با ترکیب سنت طنز ایرانی، تجربه ژورنالیسم تصویری و آشنایی با جریانهای مدرن هنر غرب، سبک شخصیاش را تثبیت کرده است. از دیگر ویژگیهای نمایشگاه اخیر، استفاده هوشمندانه از تیتر و عنوان آثار است. برخی آثار با عنوانهایی نظیر «بوقچیها»، «دود»، «شبِ نصفه» یا «اتاق پُر» ارائه شدهاند که به خوبی فضای روانی و اجتماعی اثر را برجسته میسازند.
این عنوانها، گرچه گاه طنزآمیز و عامیانهاند، اما به شیوهای زیرپوستی، مفاهیمی عمیق و انتقادی را حمل میکنند؛ مفاهیمی که نه فقط هنرمند، بلکه جامعهای گستردهتر را خطاب قرار میدهند. حضور مجموعهداران، گالریداران و منتقدان در افتتاحیه این نمایشگاه، نشانهای دیگر از تثبیت جایگاه حسینپور در نقاشی معاصر ایران است.
او هنرمندی است که توانسته مرزهای طنز، تصویرسازی و نقاشی را درنوردد و بیانی نو پدید آورد. آثاری که نه فقط در نشریات، بلکه در گالریها نیز حرفی برای گفتن دارند و این شاید همان موفقیتی باشد که کمتر هنرمندی در ایران بدان دست یافته است. در یک جمعبندی کلی، میتوان گفت که حسینپور با نمایشگاه تازهاش در گالری سهراب، گامی تازه در مسیر تلفیق بیان طنزآمیز با زبان بصری مدرن برداشته است. او برخلاف برخی از هنرمندان همنسلش که در گالریها به سمت آرتمارکت صرف رفتهاند، همچنان به «مخاطب» میاندیشد؛ مخاطبی که نه فقط خریدار، بلکه بینندهای آگاه و پرتجربه است؛ کسی که با هر تابلو، بار دیگر زندگی معاصر را در آینهای رنگی، تند، نیشدار و چندلایه بازمینگرد.
در نهایت، آثار بزرگمهر حسینپور نشان میدهند که طنز، نقاشی و رسانه، همچنان میتوانند در پیوندی زنده و مولد، راهی برای گفتوگو با زمانه خود بیابند؛ گفتوگویی که هم تلخ است، هم زیبا، هم دقیق و هم بیرحم. درست همانگونه که جهان اطراف ما چنین است.