در سوگ سیاوش
سیاوش دیهیمی شاعر، ادیب و موسیقیدان و نوازنده شهیر راهی سفر ابدی شد
حسین مسلم
معاون سردبیر
اواسط تیرماه 1402 بود که توفیقی ناخواسته نصیبم شد و به اغوای دوستی، تا بدانم و بفهمم که این مراد نطلبیده چیست، روی یکی از صندلیهای مجتمع فرهنگی- هنری آوینی نشسته و چشم به سن دوخته بودم. آن روز قرار بود برنامهای اجرا گردد و طی آن از کتابی حاوی«سیوپنج قطعه برای تار و سهتار» رونمایی شود. چشم که میگرداندی، بسیاری چهرههای آشنا و نامی را میدیدی که تکیه داده به صندلیهای پیرامون، چشم به آغاز مراسم داشتند؛ با تسهیم نسبتی برابر، میان اهالی ادبیات و موسیقی.
در همین عصر داغ تابستانی بود که گروه آوای فاخته به سرپرستی رضا عباسی، قطعاتی را اجرا کردند به غایت زیبا و روح نواز؛ اگر تا آن روز «سیاوش دیهیمی» برای من صرفاً یک اسم بود در میان دیگر اسامی نهچندان آشنای عرصه موسیقی ایرانی؛ اما از آن روز طنین نام این مرد در گوش من ارجمندی و احترامی یگانه یافته بود. این احترام بهمراتب فزونی یافت وقتی بعدتر فهمیدم، قطعاتی از برنامه اجرا شده را این موسیقیدان و نوازنده چیرهدست تار و سهتار، در 16 سالگی ساخته و پرداخته بوده است. اما موسیقی تنها وجهی از وجود ذووجهین این هنرمند بود و میبایست جامی از اشعار سرمستکننده سیاوش را سرمیکشیدیم تا به صرافت بیفتیم، او شاعری است مایهدار که ادبیات برایش نه موضوعی سرگرمکننده، که دغدغهای بسیار جدی بوده است. چنانکه در گفتوگویی و در پاسخ این پرسش که«شما خود را شاعر میدانید یا موسیقیدان؟» پاسخی داده بود با این مضمون که «شعر و موسیقی دوگانه محبوب من و جگرگوشههایم هستند. تنها تفاوت میانشان برای پدری چون من، آن است که موسیقی چند سالی بزرگتر است.»
یادی از استاد اول او
دیهیمی در کرمانشاه در خانهای به دنیا آمده و بالیده بود که شعر و موسیقی جریانی غالب در این خانه بود. از وقتی چشم گشوده و پیرامون را کشف کرده بود، شاهد رفتوآمد هنرمندان کرمانشاهی و نشست و برخاست آنها با پدرش بود. خیلی زود گوشش با آواها و دستش با ساز آشنا شد. هرچند بسیاری از همپالگیهای پدر، دانش بالای موسیقایی نداشتند، بیشتر به صورت گوشی موسیقی را یاد گرفته بودند و معدودی نُت میدانستند و به قول خودش، داشتههای اغلب این نوازندگان به چند پیش درآمد، ضربی و یا چند تصنیف و ترانه محدود میشد. همین هم بود که دست به کار شد و 15 سال را تمام نکرده نتنویسی و نتخوانی را به شکل جدی پی گرفت و برای فراگرفتن نتاسیون نزد «حاجی خان پرویز پورناظری» رفت؛ پدر پورناظریها. مردی که شاگرد مستقیم کلنل وزیری بزرگ بود و به اذعان کرمانشاهیها، هرگاه حاجی خان دست به تار میشد، زخمههایش به سیمها، هر آن کس که شنونده سازش بود، و حتی دیگر نوازندگان را واله و شیدا در جای خود میخکوب و غرق در تخیلاتشان میکرد. این آغاز راه سیاوش بود و 70 سال شیدایی که تا بامداد پنجم خردادماه امسال پایید تا سیاوش دیهیمی در 85 سالگی راهی سفری بیبازگشت شود.