رابطه پیچیده «توسعه» و «دانش» در کشورهای پیشرفته
دیالکتیک علم و ثروت
دکتر غلامرضا ظریفیان
استاد دانشگاه تهران
در دنیای امروز «توسعه دانشبنیان» محل تمرکز بسیاری از کشورهاست. کشورهای توسعهیافته پی بردهاند که «دانش» میتواند کلید اصلی توسعه و پیشرفت کشورشان و راز بقای آنان باشد. از این رو است که «اقتصاد دانشبنیان» را بر صدر سیاستگذاریهایشان نشاندهاند و «آموزش عالی» را حول این مهم سامان دادهاند.
در 50 سال اخیر نقش «آموزش» در توسعه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. با بررسی کشورهای توسعهیافته درمییابیم که آنان، توسعه خود را بر ستونهای «آموزش» استوار کردهاند. از همین روست که هرجا «توسعه» با «دانش» پیوند خورده، موتور توسعه توانسته پیشران شود به نحوی که با آموزش، ضایعات توسعه را کم کردهاند و به بهرهوری آن افزودهاند. توسعه ملی در صورتی که با دانش پیوند داده شود «نیروی انسانی توانمند» برای آن جامعه تربیت میکند و «توسعه پایدار» را برای آن جامعه به ارمغان میآورد. بنابراین توسعه آموزشمحور، به توسعه مبتنی بر مزیت نسبی ختم میشود و بر این اساس، سیاستگذاران خواهند دانست که چه تولیدات و چه خدماتی به نفع کشور خواهد بود.
بنابراین برنامه توسعهای موفق است که مبتنی بر علم باشد و «آموزش عالی» یکی از گذرگاههای اصلی هر کشوری برای رسیدن به توسعه است. از اواسط قرن بیستم، در هر کشوری که توسعه با دانش پیوند خورد منجر به توسعه پایدار در آن کشور شد. این در حالی است که پیش از این، بین «علم» و «ثروت» دوگانگی وجود داشت بطوری که حتی دوگانه علم و ثروت، موضوع انشای دانشآموزان در مدارس بود. اما امروزه این نکته مسجل شده است که این دو با یکدیگر ارتباطی پیوسته و عمیق دارند، اگر توسعه کشوری مبتنی بر علم باشد، توسعه میتواند مولد ثروت شود.
توسعه دانشبنیان میتواند هم توسعه را به ارمغان آورد هم دانش را گسترش دهد. کشورهایی که به سمت اقتصاد دانشبنیان نرفتهاند نتوانستهاند به تولید ثروت انبوه برسند. بنابراین باید گفت که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و نوعی رابطه دیالکتیکی بین «توسعه» و «دانش» وجود دارد و نمیتوان بین این دو جدایی انداخت؛ هر کجا ثروت مبتنی بر علم باشد توسعه هم پدیدار میشود.