به بهانه حضور آیاکو کوبایاشی در برنامه «۱۰۰۱»
اوشین، یک نوستالژی سریالی
رضا صائمی
دبیر گروه فرهنگی
امروز یکم خرداد برنامه «۱۰۰۱» در هفتادودومین قسمت خود میزبان آیاکو کوبایاشی، بازیگر نقش کودکیهای شخصیت معروف اوشین در سریال «سالهای دور از خانه» و مریم شیرزاد، دوبلور این شخصیت است. «سالهای دور از خانه» یکی از سریالهای نوستالژی دهه شصت است که مردم آن را به سریال «اوشین» میشناسند. این ماندگاری به حدی است که با گذشت بیش از سه دهه از نمایش آن و با وجود اینکه موج سریالهای کرهای در جامعه ما نامهای دیگری همچون یانگوم و جومونگ را بر سر زبانها انداخته، اما باز هم نوستالژی «اوشین» به قوت خود باقی است. حتی پیش از آن، هانیکو، اوتارو و لینچان هم نتوانستند به اندازه اوشین به اسطورهای مجازی بدل شوند و جایگاه کاریزماتیک و محبوبیت اسطورهای این سریال را کسب کنند. این روزها قطع برق نیز حافظه جمعی را به سریال اوشین گره میزند که در زمان پخش این سریال هم این وضعیت را تجربه کرده بودند.
اوشین در بیش از شصت کشور جهان پخش شد و جالب اینکه توجه به این مجموعه ژاپنی به اندازهای بود که آن را «سندروم اوشین» یا «اوشیندروم» نامیدند. ارزشهای جهانشمولی چون عشق، ازخودگذشتگی، استقامت و بخشش باعث موفقیت جهانی این سریال شدند. در ایران این سریال در دهه شصت، با هژمونی رسانهای خویش به یک پدیده فرهنگی در جامعه ما بدل شد که به قول دکتر محسنیانراد، استاد و پژوهشگر ارتباطات، میتوان بر آن نام اوشینیسم گذاشت. سریال «سالهای دور از خانه» یا همان «اوشین» به دلایل تاریخی و روانشناسی آن، سالها چنان نفوذی در توده مردم پیدا کرد که در حد یک مُد اجتماعی، فرهنگ عامه را تحتتأثیر خود قرار داد. مدل موهای اوشینی، لباس ژاپنی و حتی بازار تاناکورا در معرفی فروشگاههای دستدوم فروشی، از تأثیرات اجتماعی این سریال در آن سالها بود که این آخری هنوز نیز برای مشاغل اینچنینی اطلاق میشود. لذا این پرسش جامعهشناختی مطرح میشود که چرا اوشین به چنین جایگاهی در جامعه ایران تبدیل شد و کارکرد یک خردهفرهنگ رسانهای، در ساحت عمومی جامعه ایرانی را داشت. اهمیت این سریال نه فقط در وجوه دراماتیک و سویه هنری آن، بلکه به دلیل تبدیل شدن به یک پدیده اجتماعی در فرهنگ عامه جامعه ایرانی بود.
جلوههای عجیبی از تأثیر این سریال بر مخاطبان ایرانی را میتوان در مطالعه پژوهشی که دکتر محسنیانراد، استاد علوم ارتباطات در سال ۶۸ انجام داده مشاهده کرد. بر اساس یافتههای این تحقیق، ۶۱.۴ درصد مخاطبان به یاد آوردند که هنگام پخش این سریال شاهد عکسالعملهای تقریباً غیرعادی از جمله گریستن، فحاشی و عصبی شدن تماشاگران و طرفداران این سریال بودهاند. برخی نمونههای این واکنشها جالب است؛ مثلاً مردی ۲۵ساله، کارمند، از گنبد کاووس گفته بود:«یک شب که موقع نمایش اوشین برق شهرمان قطع شد، آنقدر عصبانی شدم که حتی ادیسون را نفرین کردم.» نگارنده خود به یاد دارد برخی خانوادهها وقتی برق قطع میشد، با وصل کردن تلویزیون به باتری اتومبیل تماشای اوشین را از دست نمیدادند، بویژه اینکه در آن زمان امکان پخش مجدد سریالها وجود نداشت. اما تأثیرات عمیق اوشین بر افکار عمومی واکنشهای انتقادی هم در بخشهایی از جامعه داشت، از جمله اینکه اوشین با تأکید بر گیرایی ظاهری داستان به اثبات این نکته میپردازد که در این سریال بدون اینکه علاقهای به افشای سرنوشت استثمارگرانه ارباب و اشراف وجود داشته باشد، بیشتر اوقات از آنها دایهای مهربانتر از مادر میسازد. روزنامه اطلاعات نیز با انتقاد از سریال اوشین نوشته بود:«این سریال آموزش میدهد در برابر سرمایهداران و سوداگران سر تعظیم فرود آوریم.» اما این انتقادات نمیتواند جای این پرسش مهم را بگیرد که چرا اوشین تا این حد در فرهنگ عمومی جامعه ایران در اواخر دهه شصت تأثیر گذاشت و به یکی از پرمخاطبترین سریالها در تاریخ تلویزیون ایران بدل شد و چرا شخصیتها و اسطورههای شرق آسیا تا این اندازه در جامعه ایرانی نفوذ کردهاند؟ بویژه اینکه پس از سی سال و تغییر و تحولات عمدهای که در جامعه ایرانی به وجود آمده، باز هم شاهدیم سریالهای ژاپنی و کرهای همچنان در جامعه ایرانی مورد استقبال قرار میگیرند.
اوشین زمانی پخش میشد که شبکههای تلویزیونی محدود به دو کانال میشد و ماهواره و اینترنت نیز گسترش عمومی پیدا نکرده بود. به این مسأله باید شرایط فرهنگی و اجتماعی را نیز افزود، اما تکرار محبوبیت اوشین در جامعه امروزی که جهان در سیطره شبکهها و رسانههای گوناگونِ تصویری قرار دارد و سینمای تکنیکی و دیجیتالی غرب بر دنیای تصویری و مجازی سلطه یافته است، کمی عجیب به نظر میرسد. اینکه چطور در شرایط و زمانی که تکنیک و جلوههای ویژه سینما و تلویزیون قاپ مخاطبان را دزدیده، یک درام تاریخی شرقی، قلب مخاطبان را تسخیر میکند و بسط فرامتنی مییابد، تأملبرانگیز است!
راز محبوبیت و استقبال از سریالهای شرقی مثل «سالهای دور از خانه»، در ایران به دلایلی فراتر از مسائل سینمایی وابسته است و علت آن را باید در سنخیت فرهنگ عامه و افقهای نزدیک به زیست و جهان آنها جستوجو کرد. قهرمانهای سینمایی همواره جایگزین نمادین اتوپیای مخاطبان هستند، به واسطه همذاتپنداری با آنها در تجربههای زیستشان تبلور میکنند و همچون اسطورههای باشکوه، عظمت و محبوبیت مییابند. هر چقدر شرایط واقعی زندگی سختتر باشد، قهرمانهای مجازی قدرت مییابند و دامنه نفوذ و اثرگذاریشان بیشتر میشود. سنخیت فرهنگی و تجربههای زیستی مشابه با روانشناسی اجتماعی شرقی در این همنشینی تأثیر دارد. اوشین و تا حدودی یانگوم، بر اساس آن پیرنگ ذهنی مخاطب ایرانی با الگوهای مطلوب انسانی و اخلاقی، هماهنگی دارند. گویا مخاطب ایرانی، سبک زندگی و کنشهای اخلاقی خود را در صورت آنها میبیند و فرافکنی میکند؛ زنی صبور، پرتلاش و خانوادهدوست که در شرایط سختی قرار دارد و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند و بدون اینکه دچار یأس و ناامیدی شود به فردای بهتر میاندیشد. مناسبات انسانی این سبک از زندگی با خردهفرهنگهای مشابه شرقی و شرایط مشابه قهرمانان و مخاطبان، به نفوذ این سریال کمک میکند.
نحوه زیست در جهان شرقی و خردهفرهنگهای برساخته آن، همواره به همذاتپنداری و فرافکنی انسانهای همدرد میانجامد که اگرچه در یک سرزمین جغرافیایی به سر نمیبرند، اما به سرزمین تاریخی و عاطفی مشترکی تعلق دارند که حدیث رنج خویش را در قصههای همدیگر بازخوانی میکنند. حالا به نظر میرسد بازپخش آن که برای بار سوم بعد از دهه نود صورت میگیرد، صرفاً برای کارکردهایی مثل سرگرمی و نوستالژی نیست، بلکه نوعی بازگشت به دهه شصت را تداعی میکند و تماشای اوشین و خستگی ناپذیری اش شاید یک همذاتپنداری تسکینبخش باشد، در بخشی از فیلم «برادران لیلا»، آخرین فیلم سعید روستایی، لیلا (ترانه علیدوستی) به برادرش علیرضا (نوید محمدزاده) میگوید:«اگه سرنوشت اوشین نبود، ما هیچوقت یاد نمیگرفتیم چطور مشکلاتمان رو تحمل کنیم.»