درباره تحریفهای یک شغل تلویزیونی
مادرخرج یا تهیهکننده؛ مسأله این است!
امید میثمی
روزنامهنگار
فرآیند تهیهکنندگی سریال تلویزیونی به دو شیوه عمده وجود دارد؛ یا طرح داستانی و سریالی از سمت تلویزیون یعنی شبکهها، مدیر شبکهها یا مدیرگروه فیلم و سریال شبکهها به تهیهکنندهها پیشنهاد میشود که این جزو کارهایی است که «سفارشی» است یعنی سفارشی است که شبکه به تهیهکننده میکند.
مدل دیگر برعکس این است یعنی تهیهکننده پیشنهاد میدهد که البته آنجا هم باز لزوماً تهیهکننده مستقیماً پیشنهاددهنده نیست. اینجا به دو شکل است؛ یا کارگردانی، نویسنده یا فیلمنامهنویسی، تهیهکنندهای را پیدا میکند و میگوید چنین فیلمنامهای دارم و شما کارهای اجرا و تهیهکنندگی را انجام دهید و بعد به سراغ تهیهکننده میروند یا اینکه زمانی تهیهکننده طرحی را با نویسنده و فیلمنامهنویسی که رفیق است، پیگیری میکند.
بعد از اینکه فیلمنامه نوشته شد به تلویزیون ارائه میدهد و جلسات و روند را طی میکند. یک فرآیند چرخشی به این شکل داریم. مسألهای که وجود دارد این است که غالباً پیشنهادها از سمت تهیهکنندهها به تلویزیون است. اگر بخواهیم سهمیهبندی کنیم شاید ۲۰ درصد سفارشهای تلویزیون باشد و ۸۰ درصد پیشنهاد از سوی تهیهکننده است. وقتی سفارش از سمت تلویزیون میشود با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی و معیشتی تهیهکنندههای تلویزیون خیلی رضایتبخش نیست معمولاً آنها به کیفیت اثر به لحاظ نمایشی فکر نمیکنند. آنها به این فکر میکنند که طرح و بودجه را بگیرند. برای همین اینجا تهیهکنندگی از مفهوم تخصصی و حرفهای خود تهی میشود. در واقع تهیهکنندگی از دغدغهمندی به مشغله تبدیل میشود. به همین دلیل است که ما از تهیهکننده مؤلف دور میشویم و به سمت تهیهکننده خرجکننده میرویم.
نقشی که تهیهکنندگی الان در تلویزیون دارد مادرخرجی است. بودجهای را دریافت میکند، تیمی را دعوت و بودجه را تقسیم میکند. برای همین نظارتی وجود ندارد. هم دغدغهای برای کیفیت کار وجود ندارد و هم نظارتی نیست. اگر تهیهکننده دغدغهمند باشد اولین ناظر کیفی کار خود اوست. انگار تلویزیون تبدیل به بنگاه اقتصادی شده که کالای آن یک کالای فرهنگی است. این نوع دلالی فرهنگی و نمایشی به معنای اثر نمایشی یا دلالی اثر رسانهای است. برای همین دغدغه در تهیهکننده وجود ندارد و تهیهکننده میانجی و واسطه است که کار را هندل میکند تا برای او اهمیت داشته باشد که کیفیت کار چگونه است. این بنگاه کارآفرینی یا بنگاه تجاری در حوزه فرهنگ در همه حوزهها اتفاق میافتد. در سینما، در نمایش خانگی و… نیز همینطور است.
نکته قابلتوجه در اینجا این است که تهیهکننده تلویزیونی به دلیل اینکه پول خود را از تلویزیون میگیرد نگران بازگشت سرمایه همانند تهیهکننده خصوصی در سینما نیست که باید فیلم او اکران شود، دیده شود و فروش برود تا سرمایه او بازگردد. برای همین دغدغه مالی برای تهیهکننده تلویزیون نیست و میگوید هرچه بسازیم شبکه قبول میکند و پخش میشود و ما پول خود را گرفتهایم. چهار مخاطب هم ابراز نارضایتی کنند اهمیت ندارد. در نمایش خانگی این نکته بسیار دیده میشود که تهیهکنندهها در تولید سود خود را میکنند و نیاز به اکران و نمایش هم ندارند، برای همین نگران این امر نیستند.
اگرچه به نظر میرسد در بسیاری از اوقات هزینهها از طرق دیگری تأمین میشود و سودآوری اثر وجود دارد. حتی اگر دغدغه مالی هم باعث ساخت یک اثر شود یک تهیهکننده باید نسبت به کیفیت کار خود حساس باشد چون اگر کیفیت خوب نباشد اثر دیده نمیشود و درنهایت بازگشت سرمایه و سود برای تهیهکننده تبدیل به کارنامه نمیشود. در سالهای اخیر برخی مدیران تلویزیونی را دیدهایم که به حوزه تهیهکنندگی ورود کردهاند. نکته دیگر این است که سهم تهیهکننده از سریالی که مثلاً بین ۱۸ تا ۲۴ میلیون برای هر دقیقه قرارداد بسته شده چقدر است که ترجیح میدهد مدیر نباشد و تهیهکننده سریال باشد.
اگر سودی نبود کسی از پشت میز مدیریت با شأن مدیر وارد عرصه تهیهکنندگی نمیشد. البته مسألهای هم وجود دارد. بسیاری معتقدند کار تلویزیون به اسم تهیهکننده نیست، مدیر مالی یا مدیر پشتیبانی یا مدیر اجرایی است. به دلیل اینکه در تلویزیون تهیهکننده از جیب خود سرمایهگذاری نمیکند بلکه سرمایه را از تلویزیون میگیرد و به نوعی حسابدار است. بهخاطر اینکه وقتی در حوزه سینما برای یک فیلم مسألهای حقوقی یا مالی ایجاد میشود تهیهکننده باید پاسخگو باشد چون مالکیت فکری و معنوی آن اثر با تهیهکننده است اما تهیهکننده در تلویزیون مالکیتی ندارد. یعنی سریالی بخواهد در آیفیلم بازپخش شود از تهیهکننده اجازه نمیگیرند. ربطی به تهیهکننده ندارد و او را مالک اثر نمیدانند و میگویند شبکهای که ساخته مالکیت معنوی و مادی و فکری برای آن است.
برای همین تهیهکننده تلویزیون هویت عقیم و ناقصی در تعریف تهیهکنندگی دارد، تمام این عوامل دست به دست هم میدهد که وقتی تهیهکنندهای به سمت تلویزیون میرود اینجا را به عنوان خاستگاه مالی و بنگاه سودآوری نگاه میکند تا بخواهد دغدغه فکری، فرهنگی و هنری داشته باشد.