۵ کارشناس روابط بینالملل و سیاست خارجی در گفتوگو با «ایران» مطرح کردند
توافق هستهای؛ یک نیاز متقابل
خط قرمزهای ایران و آمریکا
مهدی ذاکریان، استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بینالملل، معتقد است آنچه امروز بیش از هر چیز روشن است، اراده جدی برای دستیابی به یک توافق است.
او ادامه میدهد: «امروز بسیاری از بحرانهای منطقهای، از جنگ اوکراین گرفته تا وضعیت یمن، لبنان و حتی ماجرای اسرای نزد حماس، به پرونده مذاکرات مسقط گره خوردهاند. آمریکاییها حالا با نگاهی کلنگرانهتر به ایران نگاه میکنند و حلوفصل این پرونده را کلید گشایش سایر گرههای منطقه میدانند. فراموش نکنیم که مسأله ایران، بحرانی ریشهدار و نزدیک به نیم قرن قدمت دارد. اگر ترامپ موفق شود این گره را باز کند، بیتردید می تواند با این دستاورد جایگاه بهتری در معادلات سیاسی بیابد.»
ذاکریان اما هشدار میدهد که این فضا نباید موجب خطای محاسباتی در داخل ایران شود. به گفته او «این تصور که هرچه ما بخواهیم، در دسترس است، خطاست. آمریکا، چه با ترامپ و چه با دیگران، اولویت نخستش حفظ امنیت اسرائیل است. این مسأله برای ترامپ هم یک خط قرمز غیرقابل عبور است.»
وی همچنین نسبت به تحلیلهایی که از اختلاف نظر میان مقامهای آمریکایی صحبت میکنند، ابراز تردید میکند.
ذاکریان راهکار ایران را در تأکید بر موضع حقوقی و فنی خود میبیند و تأکید میکند: «ما عضو معاهده NPT هستیم و طبق آن، حق داریم از انرژی هستهای بهصورت صلحآمیز بهرهمند شویم. با استفاده از ظرفیتهایی مثل چهارچوبهای اعتمادسازی و ملاحظات حقوقی مندرج در «ان پی تی» میتوان توافقی را پایهریزی کرد که منافع ملی ایران را حفظ کند.»
گشوده شدن روزنهای در دیوار بیاعتمادی
علیاکبر فرازی، دیپلمات پیشین ایران در اروپا درباره دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا گفت: «دراین دور از گفتوگوها نشانههای رضایت در مواضع طرفین مشهود بود؛ هر دو ابراز امیدواری کردند که این مسیر ادامه پیدا کند. این یعنی اراده سیاسی برای حل اختلافات وجود دارد و این مهمترین مؤلفه برای پیشرفت در دیپلماسی است.»
او با اشاره به چهارچوبهای اولیه مذاکرات افزود: «ایران از همان ابتدا با اصولی روشن وارد گفتوگو شد؛ سه اصل مشخص که نشان میداد چه میخواهیم و به چه پایبندیم. یکی از این اصول، ادامه بهرهبرداری از دانش هستهای در چهارچوب مصارف صلحآمیز بود. ما به فعالیتهای هستهای خود ادامه میدهیم، اما سطح غنیسازی دقیقاً در سطحی خواهد بود که مورد رضایت طرفین باشد. خوشبختانه، طرف آمریکایی نیز نسبت به این موضوع انعطافپذیر نشان داده است.» فرازی درباره محور دوم مذاکرات توضیح داد: «در کنار موضوع هستهای، مسأله اصلی دیگر، تحریمهاست. انتظار داریم طرف آمریکایی روند لغو تحریمها را آغاز کند.»
وی افزود: «آنچه اهمیت دارد، حفظ اصل اراده سیاسی است. طرفین اگرچه از منافع ملی خود دفاع میکنند، اما به نظر میرسد در تلاشند اختلافات را در همین چهارچوب حلوفصل کنند. با این حال، نباید از نفوذ طرفهای ثالث در واشنگتن غافل شد؛ لابیهایی که در تلاشند مسیر مذاکرات را منحرف کنند. خوشبختانه در این دور موفق نشدند، اما این خطر همچنان پابرجاست. سیاست ایران همواره بر تعامل سازنده با همسایگان استوار بوده و در همین راستا، دیپلماسی فعالی داشتهایم تا همسایگان را در جریان روند مذاکرات قرار دهیم و اعتمادسازی کنیم.» فرازی با استناد به جملهای از هنری کیسینجر خاطرنشان کرد: «کیسینجر میگوید مذاکرات صلح بین ویتنام و آمریکا از لحظهای آغاز شد که اولین نشانههای دشمنی ظاهر شد؛ نه در پاریس بلکه خیلی زودتر در دل بحرانها. امروز هم شاهد باز شدن روزنهای در دیوار بلند بیاعتمادی هستیم؛ گفتوگوها غیرمستقیماند اما جدی و با هدف.»
سه اصل مذاکره برای عبور از پیچ تاریخی
علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل بینالملل معتقد است: «نخستین نکته مهم در بررسی دور جدید مذاکرات آن است که هیچکدام از طرفین نمیخواهند این گفتوگوها بهطور کامل شکست بخورد یا به بنبست برسد. این واقعیتی است که در زبان دیپلماتیک با نشانههایی قابل تشخیص است. اما در کنار این تمایل به حفظ مذاکره، باید اذعان کرد که فاصلهای معنادار میان خواستههای طرف آمریکایی و خطوط قرمز ایران وجود دارد؛ فاصلهای که دستیابی به توافق را بهشدت دشوار کرده است.» او تأکید میکند: «تمرکز اصلی دیپلماسی در این مقطع بر دو مسأله است. اول، درک حساسیتهای طرف مقابل و دوم، ارائه راهحلهای ابتکاری برای عبور از گرههای اصلی. ابتکارهایی که نه تماماً منافع آمریکا را تأمین میکند و نه از اصول ایران عبور میکند. در واقع، دیپلماسی امروز نیازمند راهحلهای خلاقانهای است که بتواند از موانع سخت عبور کند و مصالحهای واقعبینانه بسازد.» مجیدی درباره یکی از محورهای پرچالش مذاکرات میگوید: «ایران اکنون مراحل کلیدی غنیسازی یعنی 3.5 درصد، ۲۰ درصد و حتی ۶۰ درصد را پشت سر گذاشته و از منظر فنی، عبور از این مراحل ایران را به سطحی رسانده که ورود به گامهای بعدی دیگر پیچیدگی خاصی ندارد.» او معتقد است این پیشرفت علمی و فنی، همان نقطهای است که نگرانی اصلی طرف مقابل از آن نشأت میگیرد. مجیدی تأکید میکند که در چنین شرایطی، تداوم ادبیات گذشته نه تنها راهحلساز نیست، بلکه عملاً باعث عقبنشینی هیچیک از طرفها نخواهد شد. او میگوید: «در فضای فعلی بهدنبال ایدههایی میانجیگرانه بود؛ راهکارهایی مثل ایجاد کنسرسیوم یا نظام نظارتی مشترک که میتوانند زمینهساز توافقی واقعگرایانه و قابل دوام باشند.» در پایان، این تحلیلگر به چشمانداز منطقهای و جهانی اشاره میکند: «نظم بینالمللی در حالگذار است؛ هیچ قطعیتی وجود ندارد. چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی، بیثباتی و تلاطم زیاد است. در چنین فضایی، حتی توافقی موقت هم ارزشمندتر از توافقی جامع اما ناپایدار خواهد بود.» او نتیجهگیری میکند: «برای عبور از این پیچ تاریخی، باید مذاکرات را بر پایه سه اصل پیش برد: توافق موقت، توافق گامبهگام، و روندی تدریجی و زمانبر. این سهگانه، بهترین چهارچوب برای تحقق اهداف دیپلماتیک ایران در شرایط پیچیده کنونی است.»
یک تاکتیک مهم دیپلماتیک
داوود آقایی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل معتقد است که در وضعیت فعلی، هر دو کشور ایران و ایالات متحده به نوعی از توافق نیاز دارند. او میگوید: «در آمریکا، این شخص دونالد ترامپ است که بیش از دیگران به دستیابی به توافق با ایران علاقهمند است. ترامپ بهدنبال آن است که گره کور ۴۵ ساله روابط تهران و واشنگتن را باز کند و این موفقیت را به نام خود ثبت کند؛ موفقیتی که میتواند برای او یک برگ برنده امنیتی در سطح منطقه نیز به شمار رود.»
آقایی ادامه میدهد: «حل پرونده هستهای ایران نهتنها برای ترامپ اهمیت نمادین دارد، بلکه میتواند در عمل نیز به تثبیت وضعیت امنیتی در خاورمیانه کمک کند؛ بویژه آنکه برخلاف دورههای پیشین، کشورهای منطقه نیز اکنون نسبت به توافق با ایران نگاه مثبتتری دارند. این همراستایی منطقهای، فرصتی کمنظیر برای پایان دادن به این منازعه تاریخی فراهم کرده است.» آقایی با اشاره به مواضع سختگیرانه علنی برخی مقامات آمریکایی درباره خطوط قرمز ایران، بویژه در زمینه غنیسازی اورانیوم تأکید میکند: «این مواضع بیش از آنکه بیانگر موضع واقعی ایالات متحده در میز مذاکره باشد، بیشتر یک تاکتیک دیپلماتیک است. در روندهای دیپلماتیک، معمول است که ابتدا خواستهها در بالاترین سطح مطرح شود تا فضای چانهزنی بهوجود آید؛ در ادامه اما این مواضع تعدیل میشوند و شکل عملیتری به خود میگیرند.» با این حال، آقایی میگوید که آنچه در پشت درهای بسته و بر سر میز مذاکره رخ میدهد، تفاوت زیادی با مواضع علنی دارد: «پشت میز مذاکره، منافع واقعی کشورهاست که حرف اول را میزند. آنچه در دور اخیر مذاکرات در مسقط شاهد بودیم – برخلاف فضای مهآلود و مبهم پیش از آن – نشان داد که هر دو طرف، هنوز هم به دستیابی به تفاهم امیدوارند و نمیخواهند گفتوگوها به بنبست برسد.»
نقش مهم میانجی
محمد کشاورززاده، سفیر پیشین ایران در چین نقش عمان را در دور اخیر مذاکرات بسیار مهم ارزیابی میکند و میگوید: «عمان در حفظ کانال دیپلماتیک و ایجاد فرصت برای بررسی ایدههای تازه، عملکردی فعال و مؤثر داشته است. با وجود آنکه ایالات متحده با تغییر لحن رسانهای خود درباره برخی موضوعات اساسی، تلاش داشت مذاکرات مسقط را به نشستی برجسته تبدیل کند، به نظر میرسد این تحرکات فعالانه عمان بوده که توانسته مسیر گفتوگوها را حفظ و مدیریت کند.» او همچنین به نقش کشورهای منطقه در فراهمسازی فضای مناسب برای گفتوگو اشاره میکند و میافزاید: «رایزنیهای عراقچی با بازیگران مهم عربی، از جمله عربستان، قطر و امارات، اقدامی هوشمندانه بود که دستکم توانست فضای منطقه را برای برگزاری مذاکراتی آرام و به دور از تنش مهیا کند.» کشاورززاده در ادامه تأکید میکند: «در چنین شرایطی که ایران توانسته هم کشورهای منطقه را در فرآیند دیپلماتیک دخیل کند و هم شرکای آسیایی خود مانند چین و روسیه را در نزدیکی این مسیر حفظ نماید، اکنون زمان آن رسیده است که واشنگتن، اراده خود را برای حلوفصل اختلافات اصلی – بویژه در موضوعاتی مانند غنیسازی – به نمایش بگذارد.»