نقد علیرضا بهشتی به رویکرد رابرت گودین در کتاب «دموکراسی سنجیده»
پدرسالاری دموکراتیک
جماعتگرایان قربانی سادهانگاری فلسفی شدند
«دموکراسی سنجیده» اثری درخور تأمل از رابرت ای گودین، استاد فلسفه سیاسی و نظریه اجتماعی دانشگاه ملی استرالیاست. او تحصیلکرده رشته سیاست دانشگاه آکسفورد است که مدتی هم مدرس دانشگاه اسکس بود و سردبیری دو نشریه فلسفه سیاسی را در کارنامه علمیاش دارد. نظریهپردازی او درباره «جوامع شایسته و باوقار» که آن را با فلسفه سیاسی و آمیختن با علوم سیاسی تجربی شکل داده است، برای او جوایز علمی متعددی به ارمغان آورد و کتاب «دموکراسی سنجیده» را هم بر پایه همین ایده تدوین کرد. او در این کتاب، با گردآوری نظریات مختلف دموکراسی به مقایسه آنان دست زده است. اما آنچه کتاب او را متمایز از دیگر آثار پرتعداد حوزه دموکراسی میکند، ادعایی است مبنی بر اینکه دموکراسی در معنای «توجه به رأی مردم» در دنیای معاصر اثر خود را از دست داده است. خطر این امر وقتی است که «حقایق» با «ارزشها» مخلوط شوند و دموکراسی را از کار بیندازند. از این رو، او برای گفتوگوهای مردم در مورد سیاست و جامعه، الگوی پویای «مشاوره دموکراتیک در درون» را پیشنهاد میکند؛ با این هدف که شهروندان فعالی بیافریند که در فرآیند تصمیمسازی دموکراتیک مشارکت فعال داشته باشند و تنها حضورشان در امر سیاست «به آمدن پای صندوقهای رأی» محدود نشود. این کتاب که به قلم لیلا سازگار و به همت انتشارات ققنوس به فارسی ترجمه شده است، جلسه نقد و بررسی آن در محل انتشارات ققنوس و با همکاری مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش برگزار شد که دکتر سید علیرضا حسینیبهشتی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، یکی از سخنرانان این نشست بود که نکات قابلتأملی در باب دیدگاه گودین در این کتاب طرح کرد و برخی از مواضع او را به نقد کشید.
اعظم فردوست
خبرنگار
پشت پرده دموکراسیهای نوپدید
دکتر سید علیرضا حسینیبهشتی در مقام نقد و بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده» بر پرسش اصلی رابرت گودین در این کتاب متمرکز شد و سعی کرد پاسخی به این سؤال اساسی بدهد که «آیا رأی دادن شرط کافی برای دموکراسی است؟» او گفت که در دنیای امروز دموکراسیها با بحرانهای درونی و بیرونی متعددی مواجه شدهاند که بخشی از آن نتیجه امواج نئولیبرالیسم است: «پس از فروپاشی جبهه سوسیالیستی، به ظاهر تعداد دموکراسیها افزایش یافت، اما گزارشها حاکی از این بود که نمیتوان آنها را دموکراسی به معنای واقعی به شمار آورد و از اینجا بود که مفهوم «نظامهای انتخاباتی اقتدارگرا» وارد ادبیات علوم سیاسی شد که سازوکار این دموکراسیهای نوپدید را شرح میداد.»
آرمانشهرگرایی واقعبینانه
گودین سعی میکند در کتاب «دموکراسی سنجیده» واقعگرایی در علم سیاست را با آرمانشهرگرایی واقعبینانه تلفیق کند که این مشی فکری را دکتر بهشتی چنین تبیین کرد:«گودین با جریان رفتارگرایی در علوم سیاسی که نگاه واقعگرایانه دارد، مخالف است چرا که معتقد است این جریان علمی با بهکارگیری نظریات علوم تجربی در علم سیاست، تنها متغیرهای کمی را لحاظ میکند و متغیرهایی چون سواد سیاسی مردم را نادیده میگیرد؛ بنابراین ما شاهد صداهایی هستیم که شنیده نمیشوند و متعاقب چنین سیاستی عدهای یا از سیاست کنارهگیری میکنند یا ذیل سایر گروههای ذینفع خود را تعریف میکنند.»
منتقد جماعتگرایی
گودین یکی از منتقدان جدی جریان فکری جماعتگرایی است که متفکرانی چون چارلز تیلور و السدیر مکاینتایر را نقد میکند و معتقد است نظریات آنان میتواند به نوعی از استبداد بینجامد در حالی که دکتر بهشتی معتقد است این دیدگاه مؤلف، از سر سادهانگاری فلسفی او است که نظریات جماعتگرایان را نتوانسته به طور عمیق درک کند و این جریان فکری را متهم به پیشبرد نظریات استبدادی میکند:«اگر گودین به «امر عقلانی» و «امر عقلایی» متفکرانی چون رالز توجه میکرد و این تمایزگذاری را در نظریات خود در باب دموکراسی به کار میگرفت، میتوانست ایدههای راهگشاتری در باب دموکراسی مطرح کند.»
بــــرش
چطور دموکراسی سنجیدهتر میشود؟
«پدرسالاری دموکراتیک» راهحل گودین برای نجات دموکراسی از بحران آگاهی است. دکتر بهشتی وجه مهم اندیشه گودین را همین نکته میداند که او حدی از پدرسالاری را در امر دموکراسی موجه میشمارد و استدلال میکند که در نظامهای سیاسی دموکراتیک ممکن است مردم، آگاهی لازم را در مورد منافع خود نداشته باشند یا حتی در مورد ترجیحات خود به قطعیت نرسند؛ بنابراین نظام سیاسی با حدی از پدرسالاری میتواند حامل «کمالگرایی مفید» باشد و این میزان از پدرسالاری، منافاتی با دموکراسی ایجاد نمیکند بلکه دموکراسی را سنجیدهتر میکند.