نسخه نجات گیاهان دارویی از برداشت بیرویه چیست؟
به دنبال مرهمی برای زخم زاگرس
امید سجادیان
تسهیلگر فرآیندهای مشارکتی، دبیر تشکل نهضت سبز زاگرس
این روزها شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای خریدوفروش، تصویر روشنی از حال و روز طبیعت زاگرس پیش روی ما میگذارند؛ از ویدیوهای کندن لالههای واژگون و گیاهان دارویی تا آگهیهای وسوسهبرانگیز فروش موسیر، قارچ، لیزک و بیلهر. تصویری که اگرچه عادی شده، اما در پس آن فاجعهای خاموش در حال شکلگیری است.
حراج گیاهان دارویی در شبکههای اجتماعی
پیجها را نگاه میکنم؛ عکسهایی از غارت گیاهان کوه سیاه و دامهایی که در دشتی از لالههای واژگون جولان میدهند، رد میکنم. چشمم به تصاویر گلفروشیهای شیک میافتد که لالههای واژگون و گیاهان دارویی را در بستهبندیهای مجلل عرضه میکنند. پایینتر میآیم، ویدیویی از کندن لاله واژگون توسط زنی دیگر ترند شده است. خسته از اخبار، اینستاگرام را میبندم و به دیوار سر میزنم. دنبال محلی برای اجاره میگردم. قیمتها سرسامآور است. کلافه، چشمم به آگهیهای فروش گیاهان دارویی میافتد: بیلهر، لیزک، موسیر، قارچ...
دیوار را میبندم و به خیابان میزنم. خودم را تا خیابان اصلی شهر میکشانم؛ چهارراه سینما. البته فقط نام «سینما» را یدک میکشد. سالهاست سینمای قدیمی را خراب کردهاند و سازه بیقوارهای به جایش قد کشیده که قرار بود سرمایهگذار در دو سال آن را به مرکز فرهنگی تبدیل کند. سالها گذشته و هنوز نشده. از موضوع دور نشویم.
غلغله جمعیت است. یکی از بازارهای فروش گیاهان دارویی همینجا برپاست. زن و مرد، پیر و جوان، مشتریانی از هر قشر و گروه، دور بساط فروشندگان حلقه زدهاند. کیسههای پر از گیاهان معطر. گیاهانی که از دل کوهستان آورده شده و با قیمت بالا فروخته میشوند. بخشی از این گونهها سالهاست در فهرست در خطر انقراضاند و برخی منقرض شدهاند. هرجایی که این گیاهان ریشه میدوانند، حالا تهدید شده است. هجمه ادامه دارد. به گروههای مجازی سر میزنم. زیر پستهای تبلیغ گیاهان دارویی و لالههای واژگون، لعن و نفرین و ناسزا ردیف است. اما آیا این لعن و نفرینها کاری از پیش میبرد؟
زاگرس، این پهنه تنیده در درختان بلوط و دشتهای لاله، سالهاست قربانی بیبرنامگی شده است. گیاهان دارویی و خوراکی که روزگاری در فرهنگ زیستبوم بومیان جایگاهی آمیخته با احترام و قداست داشتند، امروز به کالایی درآمدزا بدل شدهاند. جذابیت این گیاهان تنها در خواص دارویی و خوراکی آنها نیست؛ بلکه خودرو بودن آنرا به یک بازار مناسب برای فروشندگان تبدیل کرده است.
برخی از این گیاهان خاصیت دارویی و درمانی دارند یا لااقل ادعاهایی در این مورد میشود، برخی دیگر هم گونههای خوراکی هستند. این دو کاربری باعث تقاضای زیاد این محصولات شده، تقاضایی که با برداشت غیراصولی و نادرست همراه است و با این شیوه و سرعت برداشت، در سالهای آینده این گیاهان را از چرخه محیطزیست حذف میکند.
درمانی که به طبیعت زخم میزند
از بین بردن پوشش گیاهی و برداشت گسترده آن، رویش مجدد این گیاهان را با مشکل مواجه میکند و از طرفی مقاومت زمین در مقابل بارندگی کم میشود. همچنین دامنه حضور انسان در طبیعت برای چیدن این گیاهان به مناطق صعبالعبور و مناطقی که انسان کمتر حضور پیدا کرده است، کشیده شده و پاکوبهای جدید در منطقه ایجاد کرده است. برداشت برخی گونهها در مناطق صعبالعبور نهتنها باعث میشود سالانه افراد زیادی مجروح شوند، بلکه در مواردی آنها جان خود را هم از دست میدهند. بهعلاوه از تبعات دیگر این امر میتوان به حضور انسان در مناطقی که محل و قلمرو حیاتوحش است، اشاره کرد.
بازاری بزرگ برای ریشه کردن گیاهان دارویی
رونق بیسابقه بازار این گیاهان، بویژه در سالهای اخیر، چنان داغ شده که دیگر به بازارچههای محلی محدود نمیشود و از کوهستان تا خیابانهای شهر و فضای مجازی، گسترش یافته است. بازار مصرف این گیاهان خوشعطر و طعم تنها به کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحالوبختیاری، خوزستان، لرستان، کردستان.... یا شهرهای اطراف ختم نمیشود، بسیاری از شهرها و استانهای دیگر مقصد این گیاهان هستند و با قیمت بالایی به فروش میرسند این در حالی است که بخش قابلتوجهی از این گونهها در خطر انقراض قرار دارند و تداوم این روند، در آینده نزدیک به نابودی کامل پوشش گیاهی و در پی آن تخریب اکوسیستمهای زاگرس منجر خواهد شد.
استفاده از گیاهان دارویی به سالهای اخیر منتهی نمیشود و قدمت تاریخی دارد. با این حال، گذشتگان ما در برداشت این گیاهان حدودی را رعایت میکردند. همین موضوع باعث میشد این گیاهان کمتر با خطر انقراض مواجه شوند، اما در سالهای اخیر رونق خریدوفروش این محصولات، سبب شده است این کار به یکی از مشاغل فصلی برای برخی تبدیل شود. افرادی که مبادرت به برداشت گیاهان از عرصههای طبیعی میکنند چند دسته هستند؛ عدهای براساس نیاز و گروه دیگری با توجه به قیمتهای بالای گیاهان به بوتهکنی میپردازند. البته در این میان نباید مصرفکنندگان چنین گیاهانی را از فهرست حذف کرد؛ گروهی که نه برای فروش بلکه استفاده شخصی اقدام به بوتهکنی میکنند. مصرف کنندگان، واسطهها و فروشندههای دیگر در شهرهای دیگر را نباید از قلم انداخت.
قانون چه می گوید؟
قوانین موجود، مانند قانون بهرهبرداری از عرصههای مرتعی و ماده ۶۰۷ قانون مجازات اسلامی، هرچند روی کاغذ بازدارندهاند، اما در عمل به دلیل ضعف نظارت و نبود ضمانت اجرایی مؤثر، نتوانستهاند سد راه این تاراج سبز شوند. واقعیت این است که برخوردهای قهری پس از انجام تخلف، نه تنها بازدارندگی ندارد، بلکه گاه به انکار و مخفیکاری بیشتر دامن میزند.
اما اصل ماجرا در تقاضاست. تا زمانی که مصرفکنندگان، خرید و استفاده از این گیاهان را درمانگرانه و دارای خواص درمانی میدانند و تا زمانی که رسانهها در تبلیغ این محصولات نقشآفرینند، نمیتوان تنها به برخوردهای قضایی دل بست.
همه بوته میکنند
نمیتوان انگشت اتهام را فقط به سمت مردم محلی گرفت. در بهار بوتهکنی به یک گروه محدود نمیشود. شهری و ورزشکار، همه در این بوتهکنی نقشی دارند. برخی به زعم خود در حد مصرف شخصی، برخی برای فروش و کسب درآمد. اقتصاد، فرهنگ، معضلات اجتماعی، معیشت، محیطزیست، رفاه و سلامت، همه مقولههایی هستند که ارتباط مستقیم و پیچیدهای با یکدیگر دارند. قبل از ارائه راهکارهای نسخهوار و کلیشهای، باید این مسأله را درست تحلیل کرد: چرا بوتهکنی؟ چه کسانی؟ در کدام مناطق؟ بازار این گیاهان کجاست؟ چند واسطه در این میان وجود دارد؟ متقاضیان چه کسانیاند و چرا؟ دلایل استقبال چیست؟ و دهها پرسش دیگر که مجالش در این یادداشت نیست.
هر علتی معلولی دارد؛ مخصوصاً در جامعهای مثل ایران که ترکیبی از توسعه نامتوازن، فقر معیشتی، سودجویی، فقدان آموزش کاشت و تکثیر، تقاضای فزاینده، ضعف نظارت بر بازار محصولات غذایی و باورهای سنتی، این بحران را رقم زده است. باورهایی که این گیاهان را در طب سنتی تجویز میکند.
راهکارها سالهاست گفته شده؛ از کشت گلخانهای و مزرعهای گونههای بومی گرفته تا ایجاد قرقهای مشارکتی، آموزش مردم محلی در برداشت اصولی و فرهنگسازی عمومی. اما باید عزمی باشد، باید ارادهای برای بهبود این وضعیت باشد. بدون تحلیل درست مسأله و مشارکت واقعی ذینفعان، این نسخهها راه به درمان نخواهند برد.
برخورد قهری یا برنامهریزی کارشناسی
آیا با برخوردهای قهری میتوان جلوی این تاراج را گرفت؟ معمولاً بعد از برداشت، متخلف به دستگاه قضایی معرفی و جریمه میشود؛ اما آیا بازدارندگی دارد؟
بخش زیادی از رونق این بازار به تقاضا برمیگردد. تبلیغات گسترده، تمایل به مصرف محصولات ارگانیک در پی ضعف نظارت بر محصولات غذایی و رواج طب سنتی در فضای عمومی، تقاضا را بالا نگه داشته است. بنابراین برای کاهش فشار بر طبیعت، باید سراغ فرهنگسازی و آموزش در رسانههای جمعی، دانشگاهها و مدارس رفت.
در کنار این، کشت گونههای بومی در مزارع و گلخانهها، تأمین معیشت مردم محلی و مدیریت بازار، ضرورتی انکارناپذیر است. ایجاد قرقهای مشارکتی و آموزش اصولی برداشت، از جمله روشهایی است که هم میتواند جلوی انقراض این گیاهان را بگیرد و هم بخشی از درآمد بومیان را تأمین کند. این بخشی از راهکارهای مشارکتی ما در نهضت سبز زاگرس است که در مناطقی اجرا شده است. باید یک اراده جمعی در قالب یک کار مشارکتی و یک برنامه برای حل این مشکلات تدوین شود. تا آن زمان مجبوریم بنویسیم تا شاید گوشی برای شنیدن پیدا شد.
زاگرس، زخمی است که مرهمش در همدلی و تدبیر است. درک صحیح بحران و برنامهریزی مبتنی بر ظرفیتهای بومی و اجتماعی، تنها راه نجات این اکوسیستم است. دیر شده، اما هنوز میشود کاری کرد.