نقش انکارنشدنی «عکس» در تولید گفتمان

سعید اسلام‌زاده
روزنامه‌نگار و منتقد هنری

عکس نیز مانند هر پدیده دیگری در جامعه انسانی، منوط به تعریف فرهنگی است. بدون شناخت آن چیزهایی که با مقوله عکس پیوند دارند، عکس چیز بی‌معنایی خواهد بود. چراکه عکس ذاتاً و به‌خودی‌خود واجد معنا نیست و معنای خود را از وجوه فرهنگی خارج از دنیای عکس به‌ دست می‌آورد. این تعریف، برای داستان و نقاشی هم صادق است. هیچ عکس و یا شعری ذاتاً نه هوادار است و نه مخالف. بلکه هر شعر و نقاشی و عکس و فیلمی صرفاً بازتابنده دنیای هنرمندش در درون بافت فرهنگی است که در آن زیست می‌کند و به قواعد و اصول نشانه‌شناسی و نظام اسطوره‌ای آن آشناست. آلن سکولا در نظریه گفتمان عکاسی خود که حدوداً پنج دهه پیش منتشر کرد، به این مسأله پرداخته و عکس را در قالب یک پدیده فرهنگی، به گفتمان بدل کرده و مباحث تئوری مهمی را در این زمینه مطرح کرده است. می‌خواهم براساس آنچه سکولا اشاره کرده، به نظام عکاسی امروز ایران، از منظر فرهنگی و در قالب یک نظریه گفتمانی نگاهی بیندازم.
عکس‌ها در بافت هر فرهنگ، معنای ویژه‌ای پیدا می‌کنند. فهم هر عکس، بنا به تمرین و یادگیری روش خواندن تصویر اتفاق می‌افتد. هیچ فرد و یا فرهنگی بدون یادگیری و دریافت پیام تصاویر – عکس، نقاشی، فیلم – توانایی تشخیص درست از ماهیت آن را ندارد. تصاویر دارای ماهیتی سخن‌ورانه نیز هستند که مجموعه روابط را در تصویر، تکمیل می‌کنند و معنا می‌دهند. یعنی همان بافت که در فرهنگ و گفتمان‌های فرهنگی مختلف متفاوت‌اند. عکس به گفته سکولا، گفته‌ای ناتمام است. پیامی در عکس نهفته است که فهم و خوانش آن نیاز به شناخت شبکه‌ای بیرون از عکس دارد. این شبکه معنایی است که از نگاه گفتمان‌شناسی موجب فهم عکس می‌شود. هر عکاس، پیام عکاسانه‌ای دارد که ویژه خود اوست و در بافت فرهنگی و گفتمانی تعریف و خوانده می‌شود. پس در هر جامعه‌ای تا سواد بصری یا به تعبیری سواد عکاسانه به وجود نیاید، جامعه از فهم عکس عاجز خواهد بود. به طور کاملاً مشخص، شبکه معنایی و نظام نشانه‌شناختی عکس‌ها در هر فرهنگ، ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که ممکن است در جامعه دیگر فهم نشود. پس اعتقاد به چیزی به نام نظام جهان‌شمول نشانه‌های تصویری، ادعای چندان فاضلانه‌ای نخواهد بود. به بیانی دیگر در فلسفه فرهنگ هر جامعه، بنا به نظام اسطوره‌ای و نشانه‌ای آن جامعه، آیکون‌ها و شمایل‌های ویژه هر فرهنگ، درون همان بافت فرهنگی معنامند می‌شود. اگر قائل به این موضوع باشیم که هر عکس متضمن مجموعه‌ای از اطلاعات و ویژگی‌های ارتباطی است که محصول فرهنگ‌اند و طی قرون متمادی در یک اقلیم تعین یافته‌اند، لاجرم نظام عکاسی ما در ایران، با نظام عکاسی مردمانی که در جنوب آمریکا و یا شرق آسیا زندگی می‌کنند متفاوت خواهد بود. البته می‌دانید که عده زیادی هم هستند که با این نگاه مخالف‌اند و معتقدند که عکس‌ها معنایی ذاتی دارند که در هر جای دنیا فهمیده می‌شوند. آنها عکس را بازنمودی از جهان واقعی می‌دانند و عکس را به‌مثابه رسانه‌ای شفاف قلمداد می‌کنند که گزاره‌های ارتباطی و اطلاعاتی را بدون واسطه منتقل می‌کنند. اما اگر کمی به عکس‌های خرده‌فرهنگ‌ها دقت کنیم که هنوز اطلاعات و پیام‌های متنی از آنها به جهان صادر نشده است، درمی‌یابیم که معنای عکس‌های اقلیمی مثلاً از جنوب ایران و یا عشایر ایران، برای کسانی که اطلاعاتی از این اقوام در اختیار ندارند، قابل فهم نیست و دیگران با این عکس‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنند، همان‌طور که ما بدون اطلاعاتی از نظام نشانه‌ای مردمان قبیله‌های بدوی استرالیایی و آفریقایی توان درک جزئیات عکس‌های آنها را نداریم. این عکس‌ها تفاوت‌های ارتباطی و اطلاعاتی فاحشی در جزئیات دارند که تا از آنها مطلع نباشیم، عکس‌ها برای ما پیامی نخواهند داشت و در شکل ناپیام برای ما جلوه می‌کنند.

 

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اقتصادی
  • اندیشه
  • گزارش
  • علم و فناوری
  • اجتماعی
  • ورزشی
  • حوادث
  • ایران زمین
  • فرهنگی
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و دوازده
 - شماره هشت هزار و هفتصد و دوازده - ۲۳ فروردین ۱۴۰۴