موسیقی احساس انگیز (۴)

موسیقی در سطوح واقعیت

محسن نفر
پژوهشگر هنر

موسیقی ما را به سه سطح می‌برد. 1- حس 2- خیال 3- وهم. احساس، واقعیتی است که از دریافت موسیقی در هر سطح، نصیب می‌شود. موسیقی احساس‌انگیز، اصطلاحی برای سطح دوم و سوم است. اگرچه مطابق تعریف، احساس به هر سه سطح تعلق دارد. زیرا واقعیتی است که به شکل فهم، نصیب و عارض می‌شود. اما خارج از آن تعریف، دایره‌ای وسیع‌تر از حس را می‌گشاید و به فراتر از آن تعلق می‌یابد. همان طور که قبلاً گفته شد، افهام برتر از حس، خیالی، وهمی، عقلی، شهودی و قلبی بودند و احساس، به آن حوزه‌ها هم تعلق دارد. جاهایی که دست حس به آنها نمی‌رسد و البته حس، مشمول احساس هم هست. موسیقی‌های در مرتبه حس، موسیقی‌های مفهوم و معمولی هستند که اکثراً غم‌ها و شادی‌های آشنا و ملموس را حکایت و روایت می‌کنند. این سطح، بی نیاز از تفکر است. زیرا مسأله‌ای حل ناشده نیست که محتاج تفکر برای تفهم باشد. این سطح، بیشتر همتراز هیجانات است. هیجان چیست؟ واکنش دفعی و نابهنگام نسبت به احساس، ادراک، مفهوم و محسوس. اگر در مقابل هر یک، واکنشی (اکثراً عملی و فیزیولوژیک) رخ دهد، هیجان تحقق می‌یابد. ممکن است برخی، واکنش‌ها را غریزی یا معلول غریزه را هیجان بدانند. آری البته. ولی نازل‌ترین سطح هیجانات به آنها راه می‌برند. واکنش‌های سطوح بالاتر هم، موجب بروز هیجانات می‌شوند. مثلاً فهمیدن یک راز. حل یک مسأله (ریاضی، فلسفی، نظامی، تاریخی، حقوقی، سیاسی و...). در پی آنها که خیال و وهم و عقل و فواد (قلب) برایشان فعال و در تلاشند، هیجان، یعنی واکنش دفعی و نابهنگام هم رخ می‌دهد. اگر هیجان ناشی از حس باشد، هیجان، حسی یا غریزی است. بخشی از موسیقی‌ها که در سطح حس هستند، موجب چنان هیجاناتی می‌شوند. هیجاناتی که به رقص، رزم، اشک، آه و اندوه ختم می‌شوند. اینها را اگرچه احساس (ادارک) می‌شوند، موسیقی‌های احساس‌انگیز نمی‌نامیم. این دسته، شامل موسیقی‌های حسی یا هیجانی نامگذاری می‌شوند. موسیقی‌هایی که در پی آنها، رقص، رزم، اشک، آه و اندوه بروز می‌کند. در این سطح، تفکر به معنی تلاش ذهنی برای فهمیدن و پی بردن، موضوعیت ندارد. زیرا موضوع، محسوس و مفهوم است و چیزی که محسوس و مفهوم است، تفکر نمی‌خواهد. تفکر، مربوط به سطوح خیال، وهم و عقل است. موسیقی احساس‌انگیز، احساس، فهم و دریافتی است که از استماع موسیقی برای ما اتفاق می‌افتد.
در مرحله خیال، ما با تخیل موسیقیدان روبه‌رو هستیم. اینکه او تخیلش در مقابل موضوعی قدیم یا حادث (مسبوق و محدَث)، چگونه فعال شده و چه افق‌هایی را گشوده! و مخاطب در مقابل این اثر، چه فهمی را دریافت کرده؟ اگر به فهم و دریافتی نایل شود، احساس رخ می‌دهد. درغیر این‌صورت، موسیقی، تفکرآمیز است. یعنی تلاش برای فهم اثر. در موسیقی قرون 17 تا 19 اروپا که به موسیقی کلاسیک معروف است، این حالات بسیار وافر و مشهود است.
در موسیقی ما، نغمه‌ها و گوشه‌های ردیف سنتی، چنانند. تلاش برای فهمیدن، ملزوم آنهاست. پس اولین سطح موسیقی احساس‌انگیز، مرتبه خیال و مواجهه با تخیل موسیقیدان (هنرمند) و تلاش برای فهم آن (تفکرانگیز) و واکنش در مقابل آن (احساس‌انگیز)، پس از فهم و دریافت است. این واکنش، همان احساس است که هم دریافت واقعیت اثر است و هم بروز و اظهار خارجی و فیزیولوژیک مواجهه با آن.