یک دیپلمات سابق و یک کارشناس اقتصادی تحلیل کردند
تقویت وفاق ملی؛ پیامد سیاستزدایی از مذاکره با واشنگتن
مذاکره، تاکتیک تحقق اهداف
حسن قشقاوی
دیپلمات پیشین و نماینده مجلس
مذاکرات میان ایران و آمریکا همواره در کانون توجه سیاست داخلی و خارجی قرار داشته است. با این حال تا این لحظه هیچیک از طرفین مذاکره (ایران و آمریکا) موضوعات مورد بحث یا دستورکار مذاکرات را به صورت رسمی بیان نکردهاند. این نبود شفافیت باعث شده نه تنها محتوای مذاکرات مشخص نباشد، بلکه امکان پیشبینی نتایج احتمالی نیز فراهم نباشد. از این رو هرگونه قضاوت درباره نتیجه مذاکرات باید به پس از آغاز رسمی و روشن شدن جزئیات آن موکول شود. اساساً موفقیت هر مذاکرهای بر اساس توازن میان دادهها (آنچه طرفین واگذار میکنند) و ستاندهها (آنچه طرفین به دست میآورند) ارزیابی میشود. باوجود این آنچه اکنون شاهد آن هستیم، یک تفاوت عمده نسبت به ادوار گذشته است. یعنی نه تنها مخالفتهای پرشور و حرارت نسبت به نفس مذاکره دیده نمیشود یا کمتر دیده میشود، بلکه اگر مسألهای و نظری هست، مبتنی بر نظرات و مسائل کارشناسی است، نه رویکردهای جناحی.
باوجود این، درباره برخی اظهارنظرها لازم است گفته شود چه موافقان و چه مخالفان مذاکره باید دلایل خود را با شفافیت بیان کنند. زیرا آنچه از سوی دولت نیز مطرح میشود، رویکرد کارشناسی و توجه به مذاکره به عنوان مسألهای سیاستگذارانه است، نه امری سیاسی و مربوط به رقابتهای جناحی.
مهمتر اینکه امروز همه طرفهای داخلی، بویژه دولت مذاکره را ابزار میدانند، و نه هدف. از این رو برای دستیابی به تحلیل منطقی و کارشناسی درباره مذاکرات ایران و آمریکا، لازم است بحثها حول سه محور یکی وضع موجود؛ یعنی آیا حفظ وضعیت فعلی مطلوب است یا تغییر آن ضروری به نظر میرسد؟ دوم چگونگی تغییر وضعیت موجود؛ به این معنی که اگر تغییر لازم باشد، چگونه میتوان این تغییر را با حفظ منافع ملی و امنیت کشور عملی کرد؟ و در نهایت راهبرد مذاکرات؛ مذاکره به عنوان یک تاکتیک باید منجر به تحقق اهداف، راهبردی شود.
به تعبیری ارزیابی موفقیت مذاکره باید بر اساس میزان دستیابی طرفین به اهداف تعیینشده صورت گیرد. بنابراین با توجه به شرایط بینالمللی، مذاکره تنها راهی مؤثر برای کاهش تنش و دستیابی به توافق به نظر میرسد. مسیر دیپلماسی از مذاکره عبور میکند، اما نتیجه مذاکرات نامشخص است و باید منتظر ماند و دید که طرفین چگونه میتوانند به توافقی که منافع ملی را تأمین کند، دست یابند. مذاکره یک ابزار دیپلماتیک است که هدف آن دستیابی به نتایج ملموس و قابل ارزیابی است. در شرایط کنونی ضروری است که بحثها پیرامون محورهای منطقی و کارشناسی متمرکز شوند تا بتوان تصمیمات مناسبی برای آینده مذاکره ایران و آمریکا اتخاذ کرد.
ضرورت مدیریت چندجانبه در سیاست خارجی
مجید شاکری
کارشناس اقتصادی
مذاکره برای همه دولتها ابزاری برای تأمین منافع ملی است که در ارتباط با جهان است. وضعیت امروز ایران بیانگر آن است که همه طرفها به چنین بینشی از موضوعات مرتبط با سیاست خارجی رسیدهاند. یک دلیل بروز این وضعیت، تجربههای گذشته و دلیل دیگر رویکرد دولت است که از ارتباط مذاکره و دیگر مسائل سیاست خارجی با رقابتهای سیاسی داخلی مطلقاً اجتناب کرده است. باوجود این، سؤال مهمتر این است که مسیر پیش روی ما در مذاکرات آتی چه باید باشد؟ خرد متعارف حکم میکند که برای اداره کشور در مسیر پیش رو، باید همزمان برنامهای برای وضعیت توافق و وضعیت عدم توافق تدوین شود. در برنامه وضعیت توافق، لازم است ایران اهداف، خواستهها و مواردی را که آماده بیان دارد، مشخص کند. مذاکرات موفق زمانی معنا پیدا میکنند که هدفی روشن وجود داشته باشد. به این معنا که اگر هدف محقق نشود، شکست مذاکرات پذیرفته شود. بنابراین برنامهریزی مذاکره به صورت درونزا باید شامل طرحی برای اداره کشور در شرایط عدم توافق نیز باشد.
در جهان آشفته امروز توانایی ایران در تعامل با اردوگاههای مختلف قدرت بسیار حیاتی است. ایران باید بتواند همزمان پروندههای مرتبط با آمریکا، چین و روسیه را مدیریت کند. این پروندهها مکمل یکدیگر هستند و مدیریت یکپارچه آنها اهمیت زیادی دارد. این مدیریت باید به گونهای باشد که از یک نیاز واحد در این سه حوزه متفاوت بهرهبرداری شود. اما روابط دوجانبه میان ایران و هر کدام از اردوگاهها جدا از دیگری باقی بماند. چنین رویکردی میتواند به سیاستگذاری دقیقتر و مؤثرتر در مذاکرات منجر شود.
برای مثال یکی از مسائل اصلی امروز ایران وابستگی 200 درصدی به چین و آمریکا در فروش و تسویه نفت است؛ وابستگیای که از کانالهای مرتبط با آمریکا شکل گرفته است. تبدیل این وابستگی به دو مسیر موازی 50 درصدی نیازمند اقدامات سیاستگذارانه داخلی و مذاکرات خارجی است. اگر چنین رویکردی اتخاذ نشود، برنامه مذاکرات با شکست مواجه خواهد شد و طرف مقابل با خواستههای حداکثری وارد مذاکره خواهد شد. نکته کلیدی این است که طرف مقابل باید بداند تنها بخشی از برنامه ایران را تشکیل میدهد و سیاستهای ایران برای سناریوهای متعدد طراحی شده است. این امر نه از طریق بیان، بلکه از طریق عملکرد واقعی ایران قابل مشاهده خواهد بود.
رفتار ایران نسبت به آمریکا باید به گونهای باشد که بتواند از شکاف میان قدرتها بهرهبرداری کند؛ شکافی که امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. چنین رویکردی به مذاکرات دوطرفه معنا میبخشد و جایگاه ایران را در عرصه بینالمللی تقویت میکند.