«شهاب سنگ» از درام تا دام
رضا صائمی
دبیر گروه فرهنگی
جانشین پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات پایتخت از شناسایی و دستگیری سه نفر شیاد مجازی خبر داد و گفت: «این مجرمین فرصتطلب با درج آگهیهای دروغین خرید و فروش شهاب سنگ با قیمتهای نجومی در شبکههای اجتماعی از شهروندان کلاهبرداری میکردند و در برخی موارد سنگهای بیارزش را به عنوان سنگهای قیمتی آگهی میکردند.» بدون شک هر مخاطبی با خواندن این خبر، رد آن را در فصل هفتم سریال «پایتخت» جستوجو میکند. در این سریال، برخورد یک سنگ، سقف خانه نقی معمولی را شکافت و بعد از آنکه توسط برخی شخصیتهای قصه کشف شد که یک شهابسنگ قیمتی است که میلیاردها قیمت دارد، وسوسهها شروع شد تا از طریق فروش این سنگ به سودی نجومی برسند. دور از ذهن نبود که یک اتفاق خیالی که بخشی از فیلمنامه است، برخی را به خیالپردازی درباره آن وادارد و البته برخی دیگر را به سوءاستفاده از این تخیل فانتزی و خیال بافیها. این اتفاق را میتوان از دو منظر مورد خوانش قرار داد. یکی تأثیرات اجتماعی سریالی پرمخاطب که در یک اثربخشی فرامتنی، به رخدادی در واقعیت تبدیل شده و مثلاً به ماجراجویی یا کنجکاوی پردردسر منجر میشود. پیش از این هم شاهد اینگونه تأثیرپذیریها از یک فیلم یا سریال تلویزیونی بودیم. مثلاً زوج جوانی که تحت تأثیر یک سریال تلویزیونی اقدام به سرقت یک خودرو کرده بودند و در تعقیب و گریز پلیسی بازداشت شدند. یا قتل و آدمربایی و گروگانگیریهایی که تحت تأثیر یک سریال تلویزیونی اتفاق افتاده که با یک سرچ ساده در اینترنت میتوان انواع پروندههای قضایی با این موضوع را مشاهده کرد. از جمله ماجرای تلخ پسربچهای که در سال 90 به تقلید از سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» خودش را دار زده بود. این البته یک سوی ماجراست که نقش رسانهها یا اثری نمایشی را که از رسانهها پخش میشود، نشان میدهد اما این اتفاق یک سویه دیگر هم دارد و آن تأثیرات منفی فشارهای اقتصادی و بحرانهای معیشتی است که ممکن است برخی را تحت تأثیر فانتزیها یا ماجراهای یک فیلم و سریال به امری خلاف وسوسه کند. اینکه برخی به آگهی دادن شهاب سنگ دست زدهاند فقط تحت تأثیرات دراماتیک یک سریال تلویزیونی نیست بلکه باید از منظر آسیبشناسیهای فرهنگی و اجتماعی ناامنی اقتصادی هم به آن نگریست. وقتی شیوههای طبیعی و قانونی، نیازهای معیشتی را تأمین نمیکند، شیادی در اشکال و انواع گوناگونی ممکن است سر دربیاورد و حتی از قصهای در یک سریال به شیوه کلاهبرداری در واقعیت تبدیل شود. البته که التزام آدمها به اخلاقی زیستن را هم باید لحاظ کرد که برخی در هنگامه مشقتها از تخیل برای خلاقیت در تأمین معیشت بهره میبرند و برخی هم به جای تخیل خلاقه به خیال خلافکاری میافتند. حالا قصه «شهاب سنگ» از درامی در سریال پایتخت تا دامی برای کلاهبرداری تبدیل شده است. در پس این تقلید متقلبانه، نه فقط پای یک سریال که پیامدهای فشارهای اقتصادی را هم باید دید و اندیشید.