گفت‌و‌گو با سجاد محمودی به بهانه‌ اولین نمایشگاه انفرادی‌اش با عنوان «فصل اول»

تابلوهایم جدا از فرهنگ سرزمینم نیستند

سجاد محمودی، نقاش، مدرس هنر، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه شاهد و دکترای پژوهش هنر است. وی از شاگردان یعقوب عمامه‌پیچ و مهرداد ختایی بوده و بیش از دو دهه است که با جدیت و علاقه در حوزه طراحی و نقاشی فعالیت می‌کند. محمودی علاوه بر تدریس در هنرستان‌های تهران، به عنوان مدرس دانشگاه در رشته نقاشی و طراحی در دانشگاه علم و فرهنگ تهران و دانشگاه سوره نیز حضور دارد. او با آموزش‌های آکادمیک، تجربه‌گرایی را نیز در مسیر هنری خود حفظ کرده و همواره به کشف و توسعه بیان شخصی در نقاشی پرداخته است.

ناصر نصیری
روزنامه نگار

مسیر تحصیلی و حرفه‌ای شما چگونه شکل گرفت؛ چه عواملی در انتخاب گرایش نقاشی منظره برای شما تأثیرگذار بودند؟
در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ مقطع کاردانی هنرهای تجسمی را گذراندم و از سال ۱۳۸۷ تحصیل در رشته نقاشی را در دانشگاه شاهد آغاز کردم. پس از آن بلافاصله در مقطع کارشناسی ارشد همین رشته در دانشگاه شاهد ادامه دادم و بین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ در این مقطع تحصیل کردم. در تمام این سال‌ها، همزمان با تحصیل به تدریس طراحی و نقاشی در هنرستان‌های تهران مشغول بودم. علاوه بر آن در کلاس‌های آزاد اساتید مختلف شرکت کردم؛ کلاس‌های مهرداد ختایی را به ‌صورت کوتاه‌مدت و دوره‌های یعقوب عمامه‌پیچ را به‌ صورت بلندمدت گذراندم. همراهی با استاد عمامه‌پیچ تأثیر زیادی بر مسیر هنری من گذاشت و موجب شد به نقاشی منظره علاقه‌مند شوم و در این ژانر به کار خود ادامه دهم. در سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در چند نمایشگاه گروهی از جمله گالری لاله و همچنین چندین دوره در نمایشگاه «صد اثر، صد هنرمند» در گالری گلستان شرکت کردم. در سال ۱۴۰۰ دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه شاهد شدم و همزمان به تدریس در دانشگاه علم و فرهنگ و دانشگاه سوره پرداختم و دروس کارگاهی طراحی و نقاشی را آموزش دادم.
 
ایده و روند شکل‌گیری مجموعه «فصل اول» چگونه بود و چه ویژگی‌هایی این نمایشگاه را از دیگر آثار شما متمایز می‌کند؟
مجموعه حاضر که در قالب نمایشگاهی با عنوان «فصل اول» برگزار شد، طی دو تا سه سال اخیر به‌ صورت پیوسته شکل گرفته است. این آثار شامل طراحی‌هایی با تکنیک ترکیب مواد و نقاشی‌هایی با رنگ و روغن هستند که در ژانر منظره به شیوه‌ای تجربه‌گرایانه و با رویکردی مبتنی بر مطالعه فرم و تکنیک خلق شده‌اند. در این مجموعه، تغییرات و دخل و تصرف در واقعیت و حقیقت بصری، بخش مهمی از روند کار بوده است.
ویژگی اصلی این نمایشگاه، استفاده از پالت رنگی و ترکیب‌بندی‌های متنوع و اغراق در رنگ‌هاست. توجه به جنبه‌های بومی، طبیعت ایرانی و تنوع رنگ‌ها لحاظ شده است. آثار از نظر ابعاد و تعداد نیز متنوع هستند. بخشی از نمایشگاه به طراحی اختصاص داده شده که این انتخاب به دلیل اهمیت طراحی، آزادی عمل آن و پویایی و سیالیت این مدیوم است. آثار نقاشی نیز در اندازه‌های مختلف ارائه شده‌اند؛ کوچک‌ترین آنها ۳۰×۴۰ سانتی‌متر و بزرگ‌ترین آنها ۱۲۰×۱۳۰ سانتی‌متر است.
 
افتتاحیه نمایشگاه «فصل اول» با استقبال خوبی مواجه شد. حضور اساتید و علاقه‌مندان چه تأثیری روی شما داشت و این استقبال را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
افتتاحیه نمایشگاه با استقبال بسیار خوبی همراه شد و این اتفاق برای من دلگرم‌کننده و انگیزه‌بخش بود. خوشبختانه اساتید بزرگی که همیشه مشوق من بوده‌اند، در این رویداد حضور داشتند؛ از جمله استاد احمد وکیلی، استاد یعقوب عمامه‌پیچ، استاد رضا هدایت، استاد سیدرضا حسینی، استاد مرتضی اسدی، استاد علی‌اصغر میرزایی‌مهر و استاد جواد علیمحمدی‌اردکانی، استاد بامداد رضوانیان و جمعی از هنرمندان برجسته دیگر. همچنین دانشجویان هنر و علاقه‌مندان به طراحی و نقاشی نیز با اشتیاق در نمایشگاه حاضر شدند.
شاید این استقبال بیش از هر چیز به دلیل جنبه پژوهشی و مطالعه‌محور این مجموعه بود. من در این نمایشگاه سعی داشتم نقاشی را نه صرفاً به ‌عنوان یک بیان تصویری، بلکه یک فرآیند تجربه‌گرایانه و تعاملی ارائه کنم؛ جایی که مخاطب بتواند روند شکل‌گیری اثر و تصمیمات نقاشانه من را درک کند.
این نمایشگاه برای من فرصتی بود تا بازخوردهای متنوعی دریافت کنم. گفت‌وگو با اساتید و هنرمندان حاضر در نمایشگاه باعث شد دیدگاه‌های تازه‌ای نسبت به روند کاری خودم پیدا کنم و متوجه نقاط قوت و همچنین بخش‌هایی شوم که می‌توانم در آنها پیشرفت بیشتری داشته باشم. حضور و حمایت این عزیزان چه در مقام استاد، چه به‌ عنوان همکار هنری و حتی مخاطب علاقه‌مند، برایم ارزشمند بود و انرژی مضاعفی برای ادامه این مسیر به من داد.
چرا «فصل اول»
عنوان «فصل اول» به دو دلیل برای این نمایشگاه انتخاب شد؛ اول، فصل به‌ مفهومی مرتبط با طبیعت اشاره دارد که موضوع اصلی آثار این مجموعه است. همه نقاشی‌ها و طراحی‌های این نمایشگاه متأثر از طبیعت و مناظر هستند و این نام به نوعی فضای کلی آثار را منعکس می‌کند. دوم، «فصل اول» نمادی از نقطه آغازین نمایشگاه‌های انفرادی من است. این نمایشگاه اولین تجربه شخصی‌ام در ارائه مستقل آثارم بود و انتخاب این نام بیانگر شروع یک فصل تازه در مسیر حرفه‌ای‌ام به‌ عنوان یک نقاش است.

در نمایشگاه «فصل اول» طراحی به اندازه نقاشی جایگاه و صدای خاص خود را دارد. آیا شما به طراحی بیشتر از نقاشی اهمیت می‌دهید و هدف از این رویکرد در نمایشگاه چه بود؟
در نمایشگاه «فصل اول» طراحی به همان اندازه‌ای که نقاشی اهمیت دارد، جایگاه و شخصیت خود را پیدا کرده است. یکی از اهداف اصلی برگزاری این نمایشگاه، تأکید بر این نکته بود که طراحی فقط به‌ عنوان یک اتود یا پیش‌طرح برای نقاشی نباشد، بلکه باید یک هنر مستقل با هویت و ارزش‌های خود شناخته شود. در واقع به ‌طور عمدی در چیدمان آثار نمایشگاه، بخشی از گالری را به طراحی اختصاص دادیم تا فرصتی برای ارائه یک تعریف مستقل از طراحی فراهم شود.
شخصاً حس بهتری نسبت به طراحی دارم، چرا که این مدیوم به من فرصت بیشتری برای مطالعه، تجربه‌گری و آزمون تکنیک‌های جدید می‌دهد. من در حین انجام طراحی‌هایم، به‌ طور مداوم در حال کشف و جست‌و‌جو هستم و این روند برایم بسیار جذاب و پویاست، بویژه اینکه تز دکترای من در ارتباط با طراحی معاصر است و این علاقه و رویکرد به طراحی قطعاً بی‌تأثیر نبوده و تحت تأثیر مطالعاتم در این حوزه شکل گرفته است.
 
در آثار نمایشگاه «فصل اول» از تکنیک‌های متنوعی در طراحی و نقاشی استفاده کرده‌اید. چه معیارهایی در انتخاب این تکنیک‌ها داشتید و آیا این انتخاب بیشتر به مهارت و شناخت شما بازمی‌گردد یا به دلیل تجربه‌اندوزی و معرفی ظرفیت‌های این تکنیک‌ها بوده است؟
در طراحی‌های این مجموعه از تکنیک‌های ترکیب مواد استفاده کرده‌ام که شامل آب و مرکب، زغال، کنته، پاستل روغنی و گاهی ترکیبی از این مواد است. برای مثال در برخی آثار از زغال همراه با آب و مرکب یا مرکب و کنته و حتی گواش و پاستل روغنی بهره برده‌ام.
انتخاب این تکنیک‌ها برای من دو جنبه داشت؛ از یک ‌سو به شناخت و مهارت من در استفاده از این مواد برمی‌گردد، چرا که طی سال‌ها تجربه در طراحی، به خوبی با ظرفیت‌های هر یک از این ابزارها آشنا شده‌ام. از سوی دیگر بُعد تجربه‌گرایی و مطالعه ظرفیت‌های تکنیکی نیز برایم مهم بوده است. طراحی به من این امکان را می‌دهد که با آزادی بیشتری به کاوش در بافت‌ها، خطوط، ترکیب‌بندی‌ها و بیان احساسات بپردازم. همین ویژگی باعث شد در این نمایشگاه، طراحی جایگاهی مستقل پیدا کند و نه صرفاً به‌عنوان یک مرحله مقدماتی برای نقاشی در نظر گرفته شود.
هدف شما از انتخاب موضوع طبیعت در این نمایشگاه چه بوده و آیا این مسیر را ادامه خواهید داد یا ممکن است در آینده به سراغ ژانرهای دیگری مانند فیگور یا موضوعات متفاوت بروید؟
احساس می‌کنم به دلیل علاقه شخصی و بستر فکری‌ای که سال‌هاست در آن کار می‌کنم، طبیعت همچنان محور اصلی آثارم خواهد بود، اما این به آن معنا نیست که مسیر کارم ثابت و بدون تغییر باقی بماند. اتفاقاً فرصت تجربه‌گرایی، اضافه کردن فیگور و آزمون ‌و خطا در همین ژانر طبیعت، از اهداف من در ادامه این مسیر است. در واقع هدفم از برگزاری این نمایشگاه این بود که مطالعه‌ای عمیق‌تر بر طبیعت داشته باشم و ظرفیت‌های بیانی آن را از طریق رنگ، فرم و ترکیب‌بندی مورد بررسی قرار دهم. طبیعت برای من صرفاً یک موضوع بصری نیست، بلکه بستری برای کشف مفاهیم مختلف و تجربه تکنیکی محسوب می‌شود. بنابراین احتمال دارد در آینده فرم‌های انسانی یا سایر عناصر به آثارم اضافه شوند، اما همچنان در ژانر طبیعت با نگاه تجربی و مطالعه‌محور پیش خواهم رفت.
 
آیا در روند مطالعات و تجربه‌های خود به نقاشی ایرانی نیز پرداخته‌اید و پیشینه طبیعت در نقاشی ایرانی، تأثیری بر نگاه شما داشته است؟
در ابتدا مطالعاتم را به ‌صورت آکادمیک بر آثار نقاشی غربی متمرکز کردم، اما در ادامه به نقاشی ایرانی نیز توجه ویژه‌ای داشتم، به‌خصوص مکتب نگارگری ترکمانان تبریز. این مکتب به ‌خاطر استفاده از رنگ‌های روشن و درخشان، اندام‌های فربه و بزرگ و بی‌توجهی به رابطه فضا و اشخاص شناخته می‌شود. در نگاره‌های این مکتب، زمینه، طبیعت، کوه، صخره، گیاهان و ابرها به شکل امواج متلاطمی از رنگ‌های خالص و درخشان به تصویر کشیده شده‌اند که درهم رفته‌اند. این ویژگی‌ها برای من جذابیت داشت و در آثارم تأثیرگذار بود.

با توجه به شرایط کنونی جوامع بشری از جمله بحران‌های اجتماعی، سیاسی و جنگ، آیا پرداختن به ژانر طبیعت می‌تواند همچنان جایگاهی ارزشمند داشته باشد و آیا این رویکرد ممکن است به‌عنوان بی‌تفاوتی هنرمند نسبت به مسائل اجتماعی تلقی شود یا اینکه می‌توان از این بستر برای بیان دیدگاه‌های اجتماعی بهره برد؟
معتقدم ژانر طبیعت نیز می‌تواند بستری برای بیان دغدغه‌های اجتماعی باشد.
با ایده‌ها و رویکردهای مختلف می‌توان از این زمینه برای پرداختن به مسائل اجتماعی، انسانی و حتی سیاسی استفاده کرد. در تاریخ هنر، نمونه‌های متعددی از چنین رویکردهایی دیده‌ایم. برای مثال از نقاشی‌های پست‌امپرسیونیستی پل گوگن که در آثارش مفاهیم اجتماعی و فرهنگی را با طبیعت درآمیخته، گرفته تا نقاشی‌های غول‌آسای آنزلم کیفر که ویرانی و زخم‌های تاریخ را در مناظر طبیعی به تصویر کشیده است. یکی از آثار شاخص کیفر، «دشت سوخته» (Burnt Field) نمونه‌ای از این بیان اجتماعی از طریق طبیعت است. در این اثر، او با استفاده از متریال‌های سنگین و بافت‌های خشن، تصویری از سرزمینی ویران و سوخته خلق کرده که گویی بازتابی از جنگ، تخریب و خاطرات تلخ تاریخی است. این دشت خشکیده، علاوه بر نمایش یک منظره طبیعی، استعاره‌ای از پیامدهای جنگ و نابودی تمدن‌هاست. طبیعت به‌عنوان یک بستر نمادین، می‌تواند بازتابی از احساسات، تحولات اجتماعی و حتی بحران‌های جهانی باشد. اگر امکان بیان مستقل‌تر و آزادانه‌تری فراهم باشد، من نیز ایده‌هایی در این مسیر دارم که می‌توانند در آینده اجرایی شوند.
 
چه چالش‌ها و موانعی برای یک طراح یا نقاش در مسیر نمایش آثارش در گالری‌ها وجود دارد و چرا هنرمندان همواره با مسائلی روبه‌رو می‌شوند که ممکن است ایده‌ها و آثارشان را
تحت تأثیر قرار دهد؟
فکر می‌کنم هر اقدامی که به شناخته‌تر شدن هنرهای تجسمی کمک کند و باعث شود این مدیوم در جامعه بیشتر دیده و درک شود، ارزشمند است. متأسفانه هنرهای تجسمی در اینجا اغلب در حاشیه مانده‌اند و مسیر نمایش و عرضه آثار هنری همیشه با چالش‌های متعددی همراه بوده است.
چالش‌هایی مانند نفوذ رویکردهای تجاری در گالری‌ها، سیاست‌های گزینشی و فشارهایی که به هنرمند برای تغییر یا تطبیق آثارش با خواسته‌های بازار وارد می‌شود، همگی مسائلی هستند که می‌توانند مسیر خلاقیت را محدود کنند. این موانع نه ‌تنها در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان وجود دارند، اما در جوامعی که بازار هنر به‌ طور مستقل و حرفه‌ای شکل نگرفته است، این مشکلات بیشتر احساس می‌شود. با این ‌حال معتقدم هر نوع فعالیتی که باعث شود هنر تجسمی از دایره محدود هنرمندان فراتر برود و میان مردم جایگاه بیشتری پیدا کند، در نهایت به نفع جریان هنری خواهد بود. رسانه‌های جمعی نیز می‌توانند نقشی مشابه گالری‌ها ایفا کنند، به این معنا که هنر را به مخاطبان گسترده‌تر معرفی کرده و به درک عمومی از این حوزه کمک کنند.
در نهایت هر چند هنرمند نباید خود را درگیر حواشی و مناقشات کند، اما بسیاری از هنرمندان به‌ صورت ناخواسته درگیر چنین مسائلی می‌شوند که این امر چندان خوشایند نیست. هدف اصلی باید رشد و گسترش هنر باشد و این مهم تنها زمانی محقق می‌شود که جامعه پذیرای هنرهای تجسمی به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ خود باشد.

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اقتصادی
  • زیست بوم
  • گزارش
  • علم و فناوری
  • ایران زمین
  • ورزشی
  • حوادث
  • اجتماعی
  • فرهنگی
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
<
۱۴۰۳ اسفند
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۱ ۲ ۳
۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷
۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴
۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
شماره هشت هزار و هفتصد و یک
 - شماره هشت هزار و هفتصد و یک - ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
۱۵