گزارش «ایران» درباره موسیقی تیتراژ سریالهای مناسبتی
خاطره سازی؛ از رِنگ بازاری تا رَنگ ماندگاری
ماجرای تیتراژخوانی در سریالهای تلویزیونی بویژه برنامههای مناسبتی به دهه ۸۰ برمیگردد. تیتراژهایی که اگرچه کم تعداد بودند اما همچنان زمزمه میشوند. چرا که آن دوران نگاه جدی به این موضوع وجود داشت و ازقانون خاصی پیروی میکرد و هر خوانندهای فرصت ورود به این عرصه را پیدا نمیکرد و انصافاً همین امر موجب ماندگاری این آثار شده است. اما اکنون از نگاه کارگردان و تهیه کننده تا آهنگسازانی که دراین عرصه دستی بر آتش دارند، سلیقهها متفاوت شده است و این دیدگاه به جعبه جادویی هم راه پیدا کرده و محل رفت و آمد خوانندگان متعددی شده است.نامهایی که عموماً شناخته شده نیستند و رزومه معتبرشان همین رسانه ملی است. امروزه برخی تیتراژها با سلبریتیهایی معرفی میشوند که تنها مورد پسند مخاطبان جوان و نوجوان نسل امروز هستند. کسانی که با بازارگرمی جایی برای استخوان ترکاندهها و قدیمی ترها قائل نیستند. در هرحال، تیتراژ سریالها و هرآنچه امروز شاهدش هستیم، چه خوب و چه بد، شرایطی است که باید آن را محصول و دستپخت سطح پسند عمومی مخاطبان امروزی تلویزیون تلقی کرد؛ دستپختی که چندان به ذائقه اهل فن خوش نمیآید.
نداسیجانی
گروه فرهنگی
اقبال خوش برپیشانی تیتراژخوانها
پیروز ارجمند آهنگساز سریال نوستالژی «خط قرمز» درباره تیتراژ سریالها بویژه کارهایی که در ایام خاص تولید و پخش میشوند بیان کرد: «معمولاً تیتراژهای پرمخاطب مربوط به ایام ماه مبارک رمضان و عید نوروز است.
اگر به خاطر داشته باشید، دهه 60 تا 80 سریالها که اغلب 13 قسمتی بودند، هفتهای یک بار پخش میشد و بسیار مخاطب داشت. درواقع مینی سریال بودند. اما از یک دورهای به بعد، زمان این سریالها طولانی ترشد وتیتراژها بخشی ازمصرف موسیقایی مردم شد و دربرخی ایام، هم تأثیرگذار بود و هم جریان ساز. به یاد دارم هرگاه میخواستیم سفارشی برای ترانه سرایان داشته باشیم ذکر مناسبتی بودن فراموش نمیشد.درواقع مخاطبان پرتعداد آن موجب شده بود از اهمیت ویژهای برخوردار باشد و این دیدگاه در نگاه آهنگسازان هم دیده میشد. به طور مثال اگر سریالی مانند «هزاردستان» در یک ایام خاص و مناسبتی پخش شود، نوع رویکرد آهنگساز متفاوت خواهد شد.»
نوستالژیهای ماندگار
او به شهرت بسیاری ازخوانندگان از بستر تیتراژخوانی اشاره کرد و گفت: «بسیاری از خوانندگان آن مقطع زمانی از طریق همین کارها مطرح شدند. شاید برایتان جالب باشد در یک دوره برای انتخاب خواننده به سراغ خواننده حرفه ای می رفتیم در حالی که امروزه رسم شده در تیتراژ سریالها از خوانندگان ناشناخته یا کمتر شناخته شده استفاده میکنند. آن زمان خوانندگی در ایام مناسبتی موجب میشد از شانس و اقبال بیشتری برای مطرح شدن برخوردار باشد. به این دلیل که در روزهای خاطره انگیز و حال و هوای خاصی ماه مبارک، خانوادهها به دور هم جمع میشدند و یک محفل افطار صمیمی شکل میگرفت و همین امر بهانهای میشد پای تماشای کارهای بیشتری از تلویزیون بنشینند و این اتفاق مخاطبان بسیاری را با آن خوانندگان آشنا و همراه کرد. البته امروزه کانون گرم خانوادهها هم تعریف دیگری پیدا کرده و آدمها منزویتر شدهاند. بنابراین، ایام خاص میتوانست عامل موفقیت یک سریال یا موسیقی باشد وآن را ماندگارکند و درخاطرهها بماند. ماندگاریهای طولانی مدت که بعد از چند دهه، همچنان شنیدنی است و تکرار میشود و نوستالژیک شده است اما درحال حاضر با توجه به اینکه تعداد سریالها بخصوص در شبکه خانگی افزایش پیدا کرده اما شاهد چنین کارهای ماندگاری نیستیم و این حاصل همان عناصری است که به آن اشاره شد.»
تجارتهای سیاه درپشت پردههای تیتراژخوانی
این موسیقیشناس قومی درباره تأثیرگذاری نگاه کارگردانان و تهیه کنندگان درانتخاب خوانندهها و دستهای پشت پردهای که به این انتخابها ورود پیدا کرده، اظهار کرد: «گاهی اوقات بهره بردن ازیک خواننده ناشناخته میتواند مزیت باشد. به طور مثال درسریال «خط قرمز» ازخوانندگانی استفاده کردم که شناخته شده نبودند، چون هدفم این بود که درذهن بییندگان تصویر ذهنی ازحس وحال آن خواننده تداعی نشود وبا یک خواننده دیگرارتباط جدید برقرارکنند.
البته براین باورم درخیلی ازکارها باید ازخوانندههای حرفهای استفاده کرد اما اینکه چرا چنین اتفاقی نمیافتد به این دلیل است که گاهی اوقات یک تجارت کثیف در پشت این جریانها قرار دارد. خوانندگانی که حاضرند هزینه کنند و حتی هزینههای موسیقی متن سریال و بلکه بیشتر را هم متقبل میشوند و تنها به این دلیل که در یک فیلم یا سریال بخوانند. این دیدگاه موجب شده موسیقی از جنبه اثر هنری به یک تجارت کثیف تبدیل شود. بطور مثال گاهی اوقات پیش آمده سریالی را آهنگسازی کردم و موسیقی تمام شده آن را تحویل عوامل کار دادهام اما وقتی سریال پخش شده متوجه شدهام آهنگساز دیگری را انتخاب کرده و کار را به او سپردهاند و خواننده مورد نظر آن آهنگساز هم تیتراژ را خوانده. متأسفانه یک کارحرفهای دستخوش چنین کارهای کثیفی قرارمیگیرد. باید ازتهیه کنندگان پرسید چرا درموسیقی فیلم یا سریال به دنبال درآمدزایی ازموسیقی هستند؟ بیتردید یکی از دلایل خانه نشینی بسیاری از آهنگسازان هم دوره من همین بوده است چرا که زیر بار بسیاری از این دلالیهای کثیف نرفتم و به کاری که اعتقاد داشتم عمل کردم.»
دور زدن یک قانون کلی
ارجمند در ادامه صحبتهایش به حمایت از اصناف اشاره کرد و گفت: «در یک دورهای قراردادی از سوی خانه سینما با وزارت ارشاد منعقد شده بود مبنی براینکه اگر پروانه ساخت فیلم از سوی معاونت سینمایی صادر شود باید در بعضی از اصناف آن، اعضا، عضو کانون تخصصی خانه سینما باشند. اما این موضوع هیچگاه در مورد موسیقیدانان رعایت نشد علیرغم اینکه ما نیز جزو مؤلفین فیلم هستیم و باید تأییدیه کانون آهنگسازان سینما به عنوان تنها نهاد تخصصی این حرفه، در صدور پروانه باشد.اما در خصوص کارگردانها یا فیلمنامه نویسان و فیلمبرداران رعایت شد. براین اساس طبیعی است وقتی چنین قانونی نباشد هرکسی میتواند موسیقی تیتراژ تولید کند حتی با هوش مصنوعی.
ما آهنگسازان خلاقی بودیم اما چرا دیگر به ما رجوع نمیشود؟
ارجمند میگوید: «آثاری که آهنگسازان دهه 70 و80 تولید کردند متفاوت با امروز بوده است. آن آهنگسازان مؤلف بودند و کپیبرداری نمیکردند وملودیهای آن دوره همچنان زمزمه میشود چرا که این کارها خالص بودند مانند تولیدات آقای انتظامی که صدها هزار فروش داشت. ما آهنگسازان خلاقی بودیم و تولیداتمان کاملاً حاصل ذهن خلاق ما بود.
اما در حال حاضر اتفاق دیگری شکل گرفته است و عموم کارها کپیبرداری میشود و جنبه هنری آن کمتر شده است و طبیعتاً مانایی هم نخواهد داشت. به نظر میرسد اگر نظام صنفی به درستی عمل کند و کارگردانان و تهیه کنندهها وجدان کاری خود را مد نظر قرار دهند بسیاری از این مسائل قابل حل خواهد بود. تغییر نسل کاملی رخ نداده من و امثال ما هنوز هستیم اما چرا به ما رجوع نمیشود؟»
هنرمند باید معاصر زمانه خود باشد
این آهنگساز درباره تغییر سلیقهها درانتخاب ژانرهای موسیقی و تلفیقهایی که صورت گرفته نیز پاسخ داد: «هنرمند باید معاصر زمانه خودش باشد.البته اینکه نیازمند تغییرات در سبک و سلیقه ژانرهای موسیقی هستیم، اجتناب ناپذیر است کما اینکه کارهای خود من هم در دهه 70 متفاوت با دهه 80 است. مانند «سفربه چزابه»، «خط قرمز» یا «رسوایی» من به عنوان یک آهنگساز، معاصر زمانه خود بودم، طبیعتاً نسل امروز هم معاصر زمانه خودش است اما فراموش نکنیم موسیقی فیلم چندان از مد روز در تیتراژها تبعیت نمیکند.مهم این است که آهنگساز از ژانر برداشت درستی داشته باشد. البته این ژانرها در یک دوره حاصل سینما بود مانند از کرخه تا راین، اما امروزه اینگونه نیست و اغلب از سازهای الکترونیک وبدون دانش لازم موسیقی استفاده میشود.»