بررسی یک پژوهش بینالمللی نشان میدهد
توان بالای تهران برای بازسازی شبکه منطقهای
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی(CSIS) با برگزاری نشستی درباره پژوهش صورت گرفته با موضوع «شبکههای ایرانی در خاورمیانه» یافتههای این پژوهش را در مورد چگونگی انطباق تاریخی ایران و شبکههایش (گروههای مقاومت) با شوکهای مختلف به بحث و تبادل نظر گذاشت. «جان بیآلترمن» معاون ارشد و مدیر برنامه خاورمیانه مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی(CSIS) این نشست را با حضور «رناد منصور»، پژوهشگر ارشد و مدیر پروژه ابتکار عراق چتم هاوس و «صنم وکیل» مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای چتم هاوس برگزار کرد. کارشناسان در این نشست بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که ایران به طور مداوم توانسته است خود را با شوکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی وفق دهد و پس از هر بار، خود را دوباره پیکربندی (بازسازی) کند. این انعطافپذیری و توانایی بقا، نشاندهنده نوعی قدرت است.
با اینکه شبکههای ایران (گروههای مقاومت) در سراسر منطقه غرب آسیا گسترده هستند و این گستردگی نفوذ، نشاندهنده قدرت و توانایی ایران در ایجاد اتحاد و پیشبرد منافع خود در منطقه است. علاوه بر این از آنجا که این گروهها به گونهای خودکفا هستند، هم قدرت محلی و هم قدرت فراملی دارند و این خودکفایی، آنها را در برابر فشارهای خارجی مقاومتر میکند. در مجموع حاضران در این نشست معتقدند ایران یک بازیگر قدرتمند و انعطافپذیر در خاورمیانه است که توانسته با استفاده از شبکهها، فرصتها و مدلهای غیردولتی، نفوذ خود را گسترش دهد و در برابر فشارهای خارجی مقاومت کند. در ادامه خلاصهای از مباحث مطرح شده در این نشست آمده است.
ایران ثابت کرده قادر به بازیابی شبکه قدرت است
آلترمن گفتوگو را با این گزاره آغاز کرد که تز اصلی پژوهش رناد منصور و صنم وکیل بررسی چگونگی سازگاری تاریخی ایران و شبکههایش و چگونگی تحقق پیکربندیهایی است که در چند سال اخیر شکل گرفته و این شبکهها در سراسر خاورمیانه گسترده شدهاند.
منصور با تأیید این نکته گفت: «این بخشی از پروژه شواهد، سیاست و روندهای درگیری فرامرزی (XCEPT) است و در این مطالعه موردی، ما میخواستیم به ایران و شبکههایش که گاهی اوقات به عنوان محور مقاومت شناخته میشوند، نگاه کنیم. حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق و حوثیها (انصارالله) در یمن، حماس و جهاد اسلامی از جمله این گروهها هستند. منصور در ادامه با عبور از مرور تاریخی شکلگیری این گروهها به این نکته اشاره میکند که سؤال اصلی پژوهش این است که ایران در سال 2025 چگونه به آسیبهای وارده به این گروهها که طی یک سال گذشته در جنگ با اسرائیل بودند پاسخ خواهد داد. با این فرض، بررسی عملکرد ایران از دهه 80 میلادی نسبت به شوکهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و تحریمها از جمله بعد از حمله صدام به ایران صورت گرفت. در نهایت مشخص شد که ایران ثابت کرده در طول چندین دهه گذشته به رغم آسیبهای ناشی از این موارد همیشه موفق شده برای بقای خود دوباره به نحوی «پیکربندی جدیدی» کند و بنابراین، فرض ما این است که این بار هم این اتفاق خواهد افتاد.
اگر ما بخواهیم بدانیم که چه چیزی باعث میشود شبکهها (گروهها) مقاومتر از سایر ترتیبات امنیتی باشند؟ باید به 2 بازو در زنجیره تأمین که یکی در بازارهای انرژی و دیگری در بازارهای مالی است توجه کرد. زنجیرهای که گستره آن محدود به محور مقاومت نیست و در سرتاسر اقتصادهای رسمی و غیررسمی و به صورت جهانی گسترش پیدا کردهاند و علاوه بر کشورهای خلیج فارس، چین و روسیه؛ کشورهای زیادی را در این زنجیره دخیل کرده است.
انعطاف شبکه مقاومت
در وضعیت چندقطبی منطقه
ویژگی مهم این شبکهها سیال بودن آن است که این امکان را فراهم میکند تا وقتی به یک بخش از این شبکه حمله شده یا همانند رژیم اسد در سوریه حذف شده دیگر بخشهای این شبکه شروع به پیکربندی مجدد میکنند. به عنوان مثال بعد از آسیبهای وارده به حزبالله لبنان و از بین رفتن حکومت اسد، گروههای مقاومت در عراق و یمن به همافزایی مبادرت و نقش بزرگتری را در این شبکه ایفا کردند. با نگاه کردن به این زنجیرهها شما متوجه میشوید که ایران و شبکههایش قادر هستند که در سرتاسر خطوط دولتی و غیردولتی، در سرتاسر خطوط رسمی و غیررسمی و در سرتاسر خطوط متحدان و دشمنان کشورهای غربی حرکت کنند و این انعطاف این اجازه را به آنها میدهد که از وضعیت چندقطبی منطقه برای پیشبرد اهدافشان استفاده کنند و از فضاهایی که تأکیدی بر دیکته کردن نظم جهانی وجود ندارد، برای پیکربندی مجدد استفاده کنند. شواهد موجود به ما نشان میدهد که ایران این اقدامات را آغاز کرده است.
منطق افقی شبکه مقاومت بعد از 2020
سؤال بعدی آلترمن درباره این بود که چطور اقدامات غرب برای محدود کردن این شبکه و جلوگیری از توسعه قدرت ایران به ثمر نرسید؟ که منصور در پاسخ گفت: «همانطور که گفتم برای قوی بودن این شبکهها، آنها باید خودکفا باشند. سیستمی که ما توصیف میکنیم، منطقی برای خود دارد. اگر تا پیش از سال 2020 منطق رابطه در این شبکه عمودی بود، از آن سال به بعد یک پیکربندی مجدد شکل گرفته که یک مدل بسیار افقیتر است. نکته اساسی در این نوع مدل افقی این است که هر گروه باید اختیار خود را داشته باشد، باید استقلال خود را داشته باشد. آنها باید در دولتهای محلی باشند و این، امکان فراملی را برایشان فراهم میکند. بنابراین، ما در حال توصیف یک سیستم ژئواکونومیک هستیم که پاسخی به سیاستهای غرب است. نکته اساسی در این مورد این است که همه این گروهها باید قدرت دولتی و غیردولتی را داشته باشند.
برداشت غلط غربی ها
از روابط درونی شبکه مقاومت
در ادامه بحث آلترمن از صنم وکیل درباره این سؤال میپرسد که ایران از ابتدا سعی در شکل دهی به این شبکه داشت یا با گذشت زمان ایدهها در مورد نیاز به شکل دهی به این شبکه به وجود آمد؟
وکیل در پاسخ به این پرسش تأکید دارد که شبکه مقاومت قطعاً یک استراتژی آماده و بستهبندی شده نبود، بلکه تحت تأثیر تحولات منطقه و بهرهگیری ایران از فرصتهای پیش آمده برای ایجاد یا تقویت روابط با گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین شکل گرفت.
وکیل تصریح میکند که یافتههای پژوهش اثبات کرده که برداشت غربیها از این رابطه اشتباه است و آنها به غلط فکر میکنند که ایران جایگاه فرماندهی و کنترل این گروهها را دارد اما این کاملاً درست نیست. کاری که ایران اغلب انجام می دهد این است که به این گروهها اجازه می دهد در صحنههای داخلی کشورشان شکوفا شوند. آنها در روابط داخلیشان اختیار عمل دارند و ایران از تبدیل شدن این گروهها به بخشی از تشکیلات سیاسی در کشورهایی که در آنها فعالیت میکنند حمایت میکند. این [موضوع] به جهانبینی و تفکر ایران گره خورده است. واقعیت این است که ایران بسیار چابکتر عمل میکند، چرا که به روشهای کمتر سنتی کار میکند، و یکی از این روشهای غیرسنتی، رویکرد شبکهسازی و توانایی استفاده از شبکههاست. استفاده از این شبکههای کوچک برای ساخت قدرت و نفوذ درون بوروکراسیهای بزرگ نتیجهبخش بوده است.
ایران در حال پیکربندی مجدد شبکه است
آلترمن در این بخش، سؤال آخر از منصور را با این کنایه میپرسد که به نظر میرسد این شبکهها در فرآیندهای غیرقانونی و مالی فعالند؟ منصور در پاسخ به این سؤال گفت، اینطور نیست که این گروهها فقط اهداف مالی داشته باشند. خیلی از آنها خودشان را دولت یا نماینده سیاسی میدانند. حزبالله لبنان و گروههای حشدالشعبی خود را گروه شبهنظامی نمیدانند بلکه بخشی از دولت لبنان و عراق هستند و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی دارند. سوال بعدی آلترمن از وکیل بود و از او پرسید آیا ایران با توجه به تحولات بعد از 7 اکتبر و شرایط حزبالله و همچنین نبود زنجیره تأمینی که بتواند از طریق سوریه عبور کند قادر خواهد بود به حمایت از حزبالله ادامه دهد؟ وکیل با پاسخ مثبت به این سؤال گفت بله، [ایران] در حال پیکربندی مجدد [روشهایش] خواهد بود. ایران در حال حاضر در تلاش برای پیکربندی مجدد است. واضح است که اجازه فرود به هواپیماها داده نمیشود و آنها به دنبال کانالهای جدید خواهند بود.
درباره مسیرهای جدیدی مثل ترکیه صحبت شده است و گزینههای دیگری هم برای ایران وجود دارد؛ گزینههایی مثل ارزیابی مجدد دکترین دفاعی در داخل ایران.
وکیل همچنین در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود سرمایهگذاری عظیم آمریکا در عراق، نفوذ ایران در این کشور از آمریکا بیشتر بود؟ چرا ایران در ایجاد شبکههای فراتر از جوامع شیعه موفقتر بود و دولتهای غربی ضعیفتر عمل کردند؟ وکیل در پاسخ به او گفت، ایران عراق را خوب میشناخت و پس از جنگ هشت ساله، حضور آمریکا در مرزهایش را تهدیدی جدی تلقی کرد. ایران برای مقابله با این تهدید، استراتژی بلندمدتی شامل روابط سیاسی، اقتصادی و شبکهسازی تدوین کرد.
ایران از روابط دولتی برای رسمی کردن روابط خود استفاده کرد و همزمان از طریق حضور خود در عراق، آمریکا را به چالش کشید. نکته اینجاست که روش دیپلماسی ایرانیها هم خاص است؛ آنها به صورت شخصی و صمیمی با افراد ارتباط برقرار میکنند و هرگز دست از تلاش برای حفظ این روابط برنمیدارند. این رویکرد از پایین به بالا، کلید موفقیت روابط ایران در عراق است.