چه تماشایی دارد شوکت میراث بر پرده سینما
محمد کلهر
روزنامهنگار
«میراث فرهنگی» گنجینه ارزشمندی است که طی سالیان دراز، حفظ و دنبال شده است. هر تمدنی به موازات ابنیه و اشیای تاریخی که از خود بر جای گذاشته، مجموعهای از باورها، عقاید و اخلاقیات را هم به نسلهای آینده منتقل کرده است که به آنها اجازه میدهد از مجموعهای از ارزشها پیروی و با آنها زندگی کند و به نیاکانش ببالد. این باورها یا به خوبی حفظ شدهاند یا توسط مردم به دلیل ناآگاهی اجتماعی، آموزش ناکافی، تغییر سبک زندگی و دلایل دیگر از بین رفتهاند. رسانهها از جمله سینما، نقش بسزایی در آگاهی مردم از سرمایههای فرهنگی خود و حفظ میراث آنها داشته و دارند.
از زمان نمایش اولین فیلم کوتاه برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ و برای چندین دهه، ارزش فرهنگی سینما مورد غفلت بود. در این مدت، فیلم صرفاً یک محصول تجاری و سرگرمکننده در نظر گرفته میشد، اما در نیمه دوم قرن بیستم ورق برگشت و هنر هفتم به محبوبترین رسانهای بدل شد که به شکلگیری آگاهی در جهان کمک کرده است. علاوه بر این، یک فیلم، منبع باارزشی برای سرگرمی و آموزش است و مخاطبان زیادی از همه سطوح میتوانند آن را درک کنند. اکنون هنرـ صنعت سینما از اهمیت بالایی برخوردار است، چون میتواند از میراث ملموس و ناملموس جوامع مختلف، در کنار تاریخ، ارزشها و هویت آنها محافظت کند.
سینما یک عنصر اساسی فرهنگ است، زیرا میتواند شیوه زندگی فرد را تغییر دهد یا به حفظ شخصیت استانداردش کمک کند.
اکنون فیلم و رسانه این قدرت را دارند که با ارائه داستانها و دیدگاههای مختلف از سراسر جهان از موانع فرهنگی عبور کنند. نمایش تجارب و تنوع فرهنگی -که همواره مورد تأکید یونسکو است- بر پرده سینما، همدلی، درک و قدردانی از آداب، رسوم و باورها را تقویت میکند. این موضوع به ترویج ارتباطات بینفرهنگی کمک خواهد کرد. سینما همان زبان خاصی است که به موجب آن فیلمساز رویاهای خود را با مخاطب درمیان میگذارد. آنچه هنرمند درباره زندگی، مرگ، عشق، شادی و رنج میگوید، اهمیت جهانی پیدا میکند، چون از تجربیاتی صحبت میکند که برای همه آشناست. به بیان دیگر، سینما رویای جمعی جامعه است و فیلمها، خردهفرهنگها یا الگوهای رفتاری را به جامعه ارائه میدهند. از این رو، فیلم بهعنوان یک مقوله فرهنگی میتواند دامنه میراث فرهنگی را گسترش دهد.
در سال ۲۰۰۳، کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس توسط سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) شکل گرفت که در آن «هنرهای نمایشی» هم فهرست شده است. اندکی بعد یعنی در سال ۲۰۰۵، کنوانسیون دیگری در یونسکو که «حفظ و ترویج تنوع بیانهای فرهنگی» نام داشت، بر تولیدات سینمایی بهعنوان یکی از مظاهر برجسته تنوع فرهنگی جهانی تأکید کرد. به اعتقاد کارشناسان، سینما یکی از بهترین هنرهایی است که میراث فرهنگی ناملموس را حفظ کرده و نجات داده است.
سینما به طور غیرمستقیم میراث فرهنگی را به تصویر میکشد و مانند نوعی سرگرمی ارائه میکند. فیلمهای هر کشور به واقع فرهنگ و تمدن منحصربهفرد مردم آن را نشان میدهد که از نسلی به نسل دیگر متفاوت است و گاهی با عنوان «نوستالژی» از آن یاد میشود و این «خاطرهبازی» برای اغلب مخاطبان دلچسب است. به همین دلیل فیلمهای کمدی ایرانی در سالهای اخیر که نقبی به دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ زدهاند، اغلب با استقبال در گیشه مواجه بودهاند. در تلویزیون هم نمونههای مشابه نظیر سریال «زیرخاکی» در جذب مخاطب موفق عمل کردهاند.
با نگاهی به فیلمهای این دوره جشنواره فجر بهتر میتوان پی برد که سهم میراث فرهنگی در سینمای ایران همچنان اندک است. البته بهتر است بگوییم سهم میراث در معرفی، وگرنه هر فیلمی که در آن پلانی از راهآهن سراسری ایران یا جنگلهای هیرکانی وجود داشته باشد، در حال نمایش ۲ اثر از آثار ملموس ثبت شده ایران در فهرست جهانی یونسکو است. در عناصر میراث فرهنگی ناملموس که کار سادهتر هم خواهد بود، چون شامل طیف متنوعی از آداب و آیین، هنرهای نمایشی، مهارتها و دانش و فرهنگ است و کشورمان با ثبت ۲۶ اثر، در رتبه چهارم دنیا قرار دارد. به عنوان مثال حتی اگر فیلمی یک پلان از «پخت نان لواش» در فیلمنامهاش گنجانده باشد، نمایانگر گوشهای از میراث فرهنگی ناملموس در ایران است. امید میرود با صیانت از میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، وارثان شایستهای برای نیاکانمان باشیم.
شرح عکس
این فیلم خیلی دور خیلی نزدیک رضا میرکریمی کارگردان صاحب سبک سینما بود که بسیاری را بدون ویزا به کویر مصر و بعد هم به «فرحزاد» برد. نقش او در معرفی جاذبههای کویری کشور غیر قابل انکار است. میشود این ادعا را داشت بعد از آن فیلم بود که دیگر کویرها بر و بیابان نبودند. البته این به معنای آن نیست که کویرهای ایران مسافر نداشتند، بلکه به این معنی است که تأثیر او آنقدر زیاد بود که بعدها برنامهریزی به سمت جذب گردشگران اروپایی برود تا آنها از دیدن چهره سبز شهرها و شنیدن خروج رودخانهها خسته شوند.
حتی میتوان این ادعا را داشت که به افزایش بومگردیها در کویرهای شناخته شده بویژه در کویرهای نزدیک پایتخت نقش ویژهای داشت بدون آنکه قصد آن را داشته باشد. هرچند تحولات سیاسی از سال 1398 به بعد اجازه نداد مسافران اروپایی در کویر ایران جاگیر شوند. میرکریمی با «یه حبه قند» هم مردم ایران را به دل خانوادهای در شهر «سر به تو» به نام یزد برد تا به قول خودش، پای تماشاگر را روی فرشی خوش نقش و پرظرافت بگذارد در حالی که لوکیشن آن خانه ایرانی در همین غرب تهران قرار داشت.