جشنواره تجسمی چه نسبتی با جامعه ما دارد؟

سعید فلاح فر
 پژوهشگر هنر

آیا افزایش تعداد فروشگاه‌های پوشاک ـ بعد از تکمیل ظرفیت عرضه و تقاضا ـ باز هم می‌تواند موجب رونق تولید و تجارت باشد؟ البته که نه. همین مثال کافی است تا در مورد برگزاری جشنواره‌های فرهنگی و هنری هم متوجه موضوع مهم محدودیت در ظرفیت‌های مختلف لازم برای رونق آن رویداد شد. آیا مجموع تولیدات سینمایی تازه در طول هر سال ـ از لحاظ کمی و کیفی ـ به اندازه‌ای هست که بتوان جشنواره سالانه شایسته‌ای برای رقابت فیلم‌های سینمایی برگزار کرد؟ آیا درصورت موفقیت چنین جشنواره‌ای، باز هم می‌توان در همین شرایط، پیشنهادی برای برگزاری دومین جشنواره سالانه سینمایی ارائه داد و انتظار موفقیت کامل داشت؟ و بالاخره این تکثر تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد؟ عواقب تبدیل یک رویداد سه‌سالانه یا دوسالانه سینمایی به رویداد سالانه چه می‌تواند باشد؟ (مثلاً اگر المپیک ورزشی تعطیل شود یا به جای چهارسالانه، هر سال برگزار شود، موجب چه واکنش‌هایی شده یا چه تغییری در چیستی و چرایی و چگونگی آن پیش خواهد آمد؟) بدیهی است سایر هنرها هم به نسبت ظرفیت‌های ملی خود از چنین فرمول ساده‌ای تبعیت می‌کنند. تسهیل در تأسیس نگارخانه‌ها و توسعه کمی نگارخانه‌های تهران نمونه این الگو می‌تواند باشد. به طوری که این توسعه در مراحل اولیه موجب خلق راهکارهای جدید در توسعه اقتصاد هنر و فعالیت بهتر از وجه اجتماعی هنر شده و بعد از مدتی ـ حسب محدودیت تقاضا در همه ارکان آن ـ تبدیل به عاملی برای افت کیفی در اعتبار ماهوی نهاد نگارخانه‌ها شده است.
با تحولات فرهنگی پس از انقلاب اسلامی و تعطیلی بعضی نهادهای فرهنگی و هنری و تغییر سیاست‌های حوزه هنر، نیازهای جدیدی در بخش عمومی، از جمله جشنواره‌های مرتبط، به وجود آمد. از جمله لازم بود رویداد جدیدی با رویکردهای متناسب روز، خلأ جشنواره فیلم تهران، جشن هنر و... را پر کند. این نیاز از طرفی هم همراه با هیجان اجتماعی در نگرش‌های انقلابی بود. بنابراین مجموع شرایط، مهیای پایه‌گذاری «جشنواره فیلم فجر» شد. تجربه دوره‌های مختلف جشنواره فیلم فجر و نقشی که در سینمای ایران داشته و دارد گواه چگونگی این روند پیوسته هنر ـ اجتماعی است تا جایی که امسال شاهد چهل و سومین دوره این رویداد هستیم.
در حوزه هنرهای تجسمی هم اتفاقات مشابهی رخ داد. از جمله این که برگزاری رویدادهایی مثل «دوسالانه نقاشی» متوقف شد. در حالی که در دشوارترین دوره‌های جنگ تحمیلی و فشارهای وارده بر کشور، جشنواره فیلم فجر، لیگ فوتبال و... در ابعادی قابل قبول برگزار می‌شدند، رویدادهای مربوط به هنرهای تجسمی ـ غیر از بخش تبلیغاتی ـ موقعیت قابل دفاعی نداشت. اما با پایان جنگ، کم کم توجهات بیشتری به وجه هنری هنرهای تجسمی جلب شد. تا جایی که در سال 1370 اولین نمایشگاه دوسالانه نقاشان ایران ـ با رویکردی شبیه به دوسالانه نقاشی پیش از انقلاب ـ تحت شعار «حمایت از قیام اسلامی مردم فلسطین» در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد. به این ترتیب، روند طراحی و اجرای دوسالانه‌های مختلف آغاز شد که مطالبه عمومی و خواست هنرمندان هم به این سمت تمایل داشت. همچنین تأسیس انجمن‌های مختلف هنرهای تجسمی نیز موقعیت منحصر به فردی ایجاد کرد. اگرچه فضای هنرهای تجسمی نسبت به سایر رشته‌های جشنواره فجر از تطورات و تحولات زیادتری برخوردار است و بیشتر یک مفهوم سیال در تاریخ بوده تا یک مرز و معنای معین، اما این میزان از ضرورت‌های اصلاحی و بازبینی می‌تواند دلیلی بر تردید جایگاه و لزوم این جشنواره نسبت با سایر رویدادهای تخصصی باشد. جشنواره‌ای که به طور ثابت و در اصول تدوینی؛ نه داعیه نسبت با فجر انقلاب اسلامی داشته و نه هرگز مرزهای روشنی را با انجمن‌های حرفه‌ای و صنفی یا رویدادهای تخصصی ترسیم کرده است. ورود گاه به گاه و موردی جشنواره هنرهای تجسمی فجر به بازار و اقتصاد هنر و حتی پرداختن شعاری به سطوح بین‌المللی رویداد را هم باید وجه دیگری از این نابسامانی محسوب کرد. جشنواره‌ای که پایان هر دوره آن، پایان جشنواره بوده و جز معدودی گلایه و اختلاف نظر، تأثیر ماندگاری ـ متناسب با ابعاد اجرایی و هزینه‌ها و تبلیغات آن ـ باقی نگذاشته است.
حالا در قیاس با جشنواره‌های مشابه در ایام فجر انقلاب اسلامی، این سؤال پیش آمده است؛ آیا جشنواره هنرهای تجسمی فجر ـ با این سابقه اجرایی و در وضعیت موجود ـ می‌تواند برآمده از نیازهای واقعی جامعه هنری، ضرورت‌های جامعه شناختی و وضعیت اجتماعی، کارکردهای ایدئولوژیک، کلان برنامه‌های فرهنگی کشور و... در نسبت با رویدادهای موجود و معوق یا ظرفیت‌های واقعی هنرهای تجسمی در سطح ملی باشد یا نه؟ این جشنواره در شانزده دوره پیشین و احتمالاً دوره اخیر به کدام یک از دغدغه‌های جامعه هنری یا سیاست‌های اجرایی و هدفگذاری‌های فرهنگی پاسخ داده و آیا اضافه کردن شاخ و برگ‌های هر ساله و رونمایی از بخش‌های جدید به ارتقای کیفی و ماهوی جشنواره کمک کرده است؟ آیا این استدلال که «نمایش و سینما و موسیقی جشنواره فجر دارند، پس هنرهای تجسمی هم جشنواره‌ای برگزار می‌کند» کافی به نظر می‌رسد چرا با وجود اندکی واکنش‌های جدی بدنه متوسط و پایین جامعه هنرهای تجسمی، چنان که باید و شاید؛ نخبگان مستقل این هنرها در متن و حواشی جشنواره حضور پیدا نکرده‌اند؟ چرا آسیب‌شناسی این جشنواره در جزئیات اجرایی باقی مانده و کمتر به آسیب‌شناسی ماهوی و وجودی آن توجه شده است؟ آیا مقام شعاری چنین جشنواره‌ای برای تداوم آن کافی است؟ راستی نام چند نفر از برندگان طوبی زرین در خاطر مردم یا حتی خود هنرمندان حوزه تجسمی مانده است؟ خلاصه و فارغ از تمام جزئیات؛ «[چگونه] بودن یا نبودن؟ مسأله این است.»

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اطلاع رسانی
  • اقتصادی
  • زیست بوم
  • گزارش
  • علم و فناوری
  • ایران زمین
  • ورزشی
  • حوادث
  • اجتماعی
  • فرهنگی
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و هفتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و ششصد و هفتاد و هفت - ۲۵ بهمن ۱۴۰۳