زیر پوست مجازی

بلای بلاگری و بنای تاریخی
در چند روز گذشته خبری در فضای مجازی منتشر شد که دل همه دوستداران فرهنگ و تمدن ایرانی را به درد آورد؛ یک بلاگر در املش روی قلعه ۱۵۰۰ ساله که ثبت ملی هم شده، بنزین ریخت و آن را به آتش کشید. او گفته موقع آتش‌سوزی با هلی‌شات فیلم گرفته تا در اینستاگرام فالوئر جمع کند.‌ این بلاگر بعد از بازداشت گفته بود: «فکر می‌کردم اینجا کوره آجرپزی است!» آتش این اتفاق تلخ که بی‌شک یک تراژدی فرهنگی در جامعه ماست نه فقط یک قلعه کهن تاریخی که دل هر ایرانی وطن‌دوست را هم سوزاند.»
واقعیت این است که میراث فرهنگی و تمدنی ما همواره در معرض آسیب و تهدیدهای طبیعی و انسانی بوده و حالا فضای مجازی و مناسبات آن هم به یک عامل دیگر تبدیل شده که بر مخاطره صیانت از این میراث تاریخی و گرانقدر افزوده است. این البته به ذات تکنولوژی و فناوری‌های مدرن ارتباطی مربوط نیست، بلکه نوع مواجهه و استفاده بد و غلط کاربران از آنهاست که می‌تواند تکنولوژی را از فرصت به یک تهدید تبدیل کند. متأسفانه میل بیمارگونه به دیده شدن در فضای مجازی و سودای شهرت و سودآوری‌های مالی و تجاری از طریق فضای مجازی بویژه اینستاگرام، آسیب‌های جدی فردی و اجتماعی در جامعه ما داشته است که یکی از مهم‌ترین آنها گرایش افراطی به بلاگری است. برخی از آنها برای جلب فالوئر بیشتر و سیراب کردن عطش دیده شدن، خواسته یا ناخواسته منجر به لطمه و ضرر و زیان به جامعه می‌شوند؛ از لطمه‌های روانی گرفته تا زیان‌های فرهنگی و تاریخی. اینجا دقیقاً همانجاست که نیاز به «سواد رسانه»‌ای به عنوان یک ضرورت فرهنگی اهمیت پیدا می‌کند و نشان می‌دهد که فعالیت در فضای مجازی به خود فضای مجازی محدود نشده و رد آن در محیط و زندگی واقعی هم گسترده شده و بسط می‌یابد. در این مورد خاص، بلاگر برای جلب فالوئر بیشتر در فضای مجازی، به واقعیت ضربه و خسارت سنگینی وارد کرده است. او برای برساختن هویت جعلی و مجازی خود به نشان و نمادی از هویت ملی و تاریخی این سرزمین لطمه زده است؛ خسارتی جبران‌ناپذیر که صرفاً نه یک اشتباه یا سهل‌انگاری ساده که به مثابه یک جرم سنگین قابل تعریف است.
آثار و بناهای تاریخی و هر آنچه که مربوط به میراث فرهنگی این سرزمین است، سرمایه‌های نمادین، هویتی و ملی این کشور است که نیازمند مراقبت و صیانت است و هر گونه آسیبی به آن جرم محسوب می‌شود. فارغ از اینکه شهروندان از جمله فعالان مجازی باید نسبت به حفظ و صیانت از آنها احساس مسئولیت کنند، مسئولان میراث فرهنگی و نهادهایی که مسئولیت حفظ میراث فرهنگی را به عهده دارند هم باید از طریق تمهیدات و تدابیر لازم مانع هر گونه آسیب به آنها شوند. از این حیث نه فقط این بلاگر که متولیان میراث فرهنگی گیلان هم در این رخداد تلخ و مجرمانه مقصرند و باید پاسخگو باشند. با این حال آنچه در پس این فاجعه، قابل تأمل و نیازمند اصلاح و حتی برخوردی بازدارنده است، کنش‌های مخاطره‌آمیز در فضای مجازی و حضور برخی بلاگرهایی است که بلای جان جامعه شده‌اند.