سیگنال متفاوت ترامپ در نطق تحلیف
ابوالقاسم دلفی
دیپلمات پیشین
سرانجام دونالد ترامپ روز دوشنبه وارد کاخ سفید شد تا برای دومین بار به عنوان رئیس جمهوری امریکا سکاندار اصلی سیاستها و برنامههای کشوری باشد که تحولات داخلی و روابط بینالمللی آن مستقیماً تأثیرات ملموسی برنظام بینالملل خواهد گذاشت. در این بین ایران نه تنها از این قاعده مستثنی نیست که بدون شک در دسته کشورهایی خواهد بود که دولت ترامپ برای آن دستورکار منجسم و مشخصی خواهد داشت.
در گام اول سیگنالها و نشانههایی که از ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهوری امریکا به ایران مخابره شد با سیگنالهایی که از او به عنوان رئیس جمهوری منتخب امریکا مخابره میشد، متفاوت بود. این تفاوت دیدگاه حتی در رابطه به دستاندرکاران سیاست خارجی ترامپ نیز مشهود بود.
به دیگر سخن اظهارات و مواضع ترامپ در قبال ایران در زمان بعد از تحلیف در 20 ژانویه به واقع تعدیل شده و منعطفتر از اظهارات و مواضعی بود که او در ایام رقابتهای انتخاباتی و حتی بعد از پیروزی در انتخابات به عنوان «رئیس جمهوری منتخب» اتخاذ کرد.
این تغییر دیدگاه در سخنان «مارکو روبیو» وزیر خارجه ترامپ نیز مشهود بود، تا جایی که در جلسه سنا برای انتخاب وزیر خارجه شدت مواضع سرسختانه او نسبت به ایران فروکش کرده بود.
با این حال تصمیمگیری کلان بر اساس این نشانه شناسی اقدام معقولی نیست و کماکان تا زمان اعلام موضع صریح رویکرد دولت امریکا در قبال ایران و دیگر کشورها باید با احتیاط نسبت به این اتخاذ مواضع برخورد کرد .چراکه تجربه چهار سال اول ریاست جمهوری ترامپ مملو از تصمیمات شگفتآور بود و برخی از اقدامات صورت گرفته در دولت اول او ممکن است در سیاست خارجی دوره دومش نیز ادامه یابد، کما اینکه تصمیمات مشابهی نظیر خروج از معاهده پاریس و... در روز اول ریاست جمهوری او اتخاذ شد. با وجود این، این امر نیز نباید از نظر دور باشد که ترامپ و تیم سیاست خارجی او تحت تأثیر دریافت تبعات تصمیمات دور اول ریاست جمهوریاش و البته توصیههای حزب جمهوریخواه تغییرات ملموسی را در راهبرد سیاست خارجی بویژه در رابطه با ایران اعمال کند.
با در نظر گرفتن این ملاحظات میتوان در تحلیل گفتمان ترامپ از زمان تحلیف تا زمان نگارش این نوشتار، اینطور جمعبندی کرد که عدم اشاره او به ایران در سخنرانی رسمی تحلیف و اشارات بعدی او در اتاق بیضی کاخ سفید درباره اینکه ایران کشوری بکر و با پتانسیل بالای اقتصادی است، نشانهای از تفاوت دیدگاه نسبت به ایران و توانمندی و ظرفیت ایران در مقایسه با چهارسال گذشته است.
علاوه بر این با توجه به تغییرات صورت گرفته در منطقه خاورمیانه و اعلام آتشبس در غزه و برگزاری انتخابات لبنان و تغییر و تحولات در سوریه و احتمالاً توافقات عادیسازی پیش رو بین کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل، میتوان اینطور برداشت کرد که ملاحظات ترامپ و اتاق فکر سیاست خارجی او درباره تأمین امنیت اسرائیل تأمین شده و با درنظر گرفتن شرایط جاری ایران و تغییر گفتمان دولت، به این نتیجه رسیده است که خاورمیانه نه تنها دیگر چشماندازی برای آغاز جنگی شبیه آنچه از 7 اکتبر 2023 رقم خورد، وجود ندارد که حتی برآیند تحولات و روابط کشورها سمت و سوی همکاری اقتصادی دارد.
همچنین اظهارات مقامات دولت ایران نیز این نشانه را برجسته میکند که آمادگی برای گفتوگو وجود دارد. براین اساس میتوان این برداشت را داشت که آنچه تحت عنوان اعمال فشار حداکثری و البته پرریسک از جانب امریکا در قبال ایران اعمال خواهد شد، کمرنگتر از گزینههای دیگر است. هرچند چنانکه درابتدا عنوان شد، شگفتیها در دولت ترامپ امری دور از ذهن نیست و نباید انتظار داشت تمام مسائل بین دو کشور با این اظهارات حل شده در نظر گرفته شود.
اما آنچه مسلم است هم امریکا و هم ایران ملاحظات اقتصادی را مقدم بر هر موضوع دیگری برای توافق درنظر دارند. با توجه به اولویتهای ترامپ برای تقویت اقتصاد داخل و شرکتهای صنعتی امریکا و اشاره او به بازار بکر ایران برای ورود شرکتهای امریکایی و نیاز ایران به نوسازی تجهیزات و زیرساختهای صنعتی و ناوگان حمل و نقل خود حتی میتوان گفت زمینه این همکاری و مشارکت اقتصادی نیز مشخص است.
در این بین باید به نقش اروپا و تقابل پنهان آن با امریکا درباره بهرهمندی از سهم بیشتر از بازار ایران توجه کرد که در عین برخی مانعسازیها برای توافق با امریکا میتواند ظرفیتهایی برای بازیگری عقلانی و هوشمندانه از این فضا برای ایران فراهم کند. بخشی از این هوشمندی معطوف به درسآموزی از تجربه اجرای برجام برای 2سال بود که بدون در نظر گرفتن امکان همکاری با شرکتهای امریکایی عمده تمرکز را بر اروپا گذاشته بود و این امر در کنار دیگر عوامل، زمینهساز این موضوع شد که ترامپ توافق صورت گرفته را در تضاد با منافع امریکا ببیند و از آن خارج شود. از این رو اتخاذ رویکرد موازنه گرایانه در رابطه با تمامی بازیگران طرف ایران در برجام امری ضروری است.
نکته بعدی در ارتباط با کنش عقلانی ایران در قبال امریکا بحث انسجام داخلی در سیاست خارجی و درک واقعی این مفهوم که سیاست خارجی یک امر ملی است و تمامی ظرفیتهای داخلی باید در راستای تأمین منافع ملی در این عرصه بسیج شوند. به عبارت دیگر با توجه به اینکه دولت چهاردهم تبلور خواست مردم برای کاهش تنش و حرکت در مسیر توسعه اقتصادی است، این موضوع باید در تمامی ارکان کشور به عنوان یک اصلی بدیهی مدنظر قرار گیرد تا ایران با ظرفیت حداکثری خود به بهترین نحو از کارتهای بازی در برابر اروپا، امریکا، چین و روسیه در راستای تأمین منافع ملی و حداکثرسازی قدرت ملی استفاده کند.


