گفتوگوی «ایران» با منصور اسکندری، هنرمند سرامیست
جای خالی ایدهپردازی در هنر سرامیک سازی
صبا موسوی
روزنامهنگار
منصور اسکندریآذری، بیش از سی سال در رشته سفال فعال است. وی تاکنون بیش از چهل نمایشگاه انفرادی در سراسر دنیا و ایران برگزار کرده، حدود یازده سال قبل برای اولینبار به عنوان سرامیست به ایران آمده و در این مدت کارگاههای هنری زیادی در حوزه سرامیک و پخت «رَکو» احیا و برپا کرده است و همچنین با دانشگاههای کشور همکاری دارد. او در این گفتوگو از وضعیت سفال و سرامیک در ایران میگوید.
چگونه به دنیای هنر بخصوص شاخه سرامیک وارد شدید؟
از کودکی به کارهای هنری علاقه داشتم، اما در دوره ما همه باید مهندس یا دکتر میشدند. در خانواده ما هم در مورد نقاشی و هنر بحثی نبود. دیپلم طبیعی گرفتم و بعد از مهاجرت به انگلستان در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کردم. سال 1992 میلادی شرایط اقتصادی در انگلستان بسیار بد شده بود و من نیز یک شرکت کوچک ساختمانی داشتم. همه تقریباً ورشکسته بودند و من هم یکی از آنها، نه کاری بود و نه پولی. همان سال روزی در خیابان فردی را دیدم که در حال کار کردن سفال با چرخ است. آنقدر مجذوب او شده بودم که از من خواست با چرخ کار کنم. در همان اولین برخوردم با سفال و چرخ، فهمیدم این همان گمشده من است. با همسرم مطرح کردم، دو سه روز بعد از این ماجرا، یک آگهی ثبتنام دانشگاه در رشته سرامیک برایم آورد. رفتم مصاحبه. به خیال خودم میخواستم دو، سه ماهه کار را یاد بگیرم که 6 سال در دانشگاه هنر ماندگار شدم و تا مقطع ارشد ادامه تحصیل دادم. بعد از آن مدرک تربیت مدرس را گرفتم تا بتوانم در دانشگاه تدریس کنم. برایم خیلی تصادفی بود اما انگار واقعی بودم.
از همان ابتدا نگاهتان به سرامیک، هنری بود؟
بله. از همان ابتدا تصمیم گرفتم کاسه، بشقاب و وسایل مصرفی درست نکنم. در طول این سیواندی سال که کار میکنم، تنها یکبار آثار کاربردی تولید کردم که آن هم کاملاً با نگاه هنری خلق شدند. هدفم این بود که به هر حجم تولیدیام، به عنوان یک اثر هنری نگاه کنم. منظورم همان نگاه زیباییشناسی است.
شما در حوزه «رَکو» فعال هستید. ریشه رکو از کجا میآید؟
من تمام شیوههای سرامیک را بلدم و انجام میدهم. رکو به عنوان یک تکنیک معروف شد، اما تکنیک نبود یک لقب بود. حدود 600 سال قبل در ژاپن، زمانی که جنگهای ساموراییها تمام شد، آنها به فلسفه بخصوص فلسفه «ذن» روی آوردند. در آیین «ذن» مراسمی به نام چای خوری است که تا آن زمان بیشتر ظروف مورد استفادهشان چینی بود. آن دوره کره هم مستعمره ژاپن بود و حتی کوزهگرهایشان را از آنجا میآوردند. هر حاکم منطقهای برای خودش کوزهگری داشت. در آن زمان کوزهگری به نام «شوگان» با گِلی سخت و خشن که پر از ماسه و سنگ بود، کاسه چای خوری درست کرد. کاسه را در کوره با حرارت بالای 1200 درجه گرما داد و آن را همانطور داغ از کوره درآورد. در این حالت سطح لعاب ترک خورد و زمانی که این ظرف را برای مراسم چای خوری نزد حاکم بردند، کاسه را روی میز گذاشتند و به جای صدای معمول همیشگی مثلاً جینگ، صدای تِب داد. این صدا برای آنها با فلسفه «ذن» که میگفت همه چیز به خاک مربوط است و در هماهنگی و برابری و غیره است، هماهنگ بود. حاکم و شوگان از این موضوع خوششان آمد. از آنجا بود که به این سازنده لقب رکو به معنای خوشحالی و محبت دادند.
پس شیوه رکو، شیوهای فراگیر در دنیاست؟
بله، بسیاری از سرامیستها از این شیوه استفاده میکنند اما در دنیا تنها شاید نزدیک به 10 نفر باشند که شیوه رکو را با نگاه هنری اجرا میکنند که یکی از آنها من هستم. چهار عدد از آثار من در موزه آبگینه تهران قرار دارد و فکر میکنم تنها هنرمند زندهای هستم که آثارش در موزه آبگینه است.
چه شد که به ایران آمدید و شروع به آموزش شیوه رکو و احیای آن گرفتید؟
ایران را واقعاً دوست دارم. حدود یازده سال قبل آمدم. ایران نسبت به زمانی که آن را ترک کردم خیلی تغییر کرده و بهتر شده است. از حدود هفت سال قبل بحث آموزش و برپایی کارگاهها مطرح شد و مثل مارکوپولو به همه جا میرفتم و کارگاه برپا میکردم. آن زمان با خودم مواد کارم را از انگلیس میآوردم چون در ایران این لعابها نبودند. با بچههای مشهد صحبت کردیم، نمونههایی را که داشتم به آنان دادم تا آنها را در لعاب مشهد تجزیه کنند. امروز این متریال در بازار ایران هم تولید میشود. با موضوع عجیبی هنگام برپایی کارگاهها برخورد کردم؛ بچههایی بودند که میآمدند سر کلاس و هنوز کار را یاد نگرفته و در آن استاد نشده بودند، میرفتند و کلاس آموزشی برپا میکردند. این امر واقعاً شگفتانگیز است.
مشکل آموزش و دانشگاههای هنری را
در چه میبینید؟
مشکلی که در دانشگاههای هنری ایران وجود دارد این است که تمرکز بیشتر آنها بر درسهای تئوری است، در حالی که بخش عملی برای رشتههای هنر حیاتی است و باید جدی گرفته شود، نه اینکه کارگاهها سَرسَری برگزار شوند. بیشتر بچهها طراحی بلد نیستند و مواد را به درستی نمیشناسند و فقط میخواهند یک کاری انجام دهند.
در دانشگاه هم برای دوره لیسانس، رشته سرامیک مجزا نداریم. فقط در رشته صنایع دستی یکی، دو واحد درسی به این شاخه اختصاص داده شده در حالی که سرامیک و سفال رشتهای گسترده و پرتنوع است. به اساتید پیشنهاد دادم که بیایید یک رشته مجزا در دانشگاه تأسیس کنید که تا به امروز خبری از آن نیست. اینگونه، بچههای باسواد و هنرمندی از این رشته، از دانشگاه بیرون نمیآیند.
و در سرامیک چطور؟
این موضوع را در سرامیک به وضوح میتوان دید. به قولی همه کسانی که کارخانه سرامیک دارند، بازاریاند، هنر سرامیک جایش خالی است. فقط در تهران حدود 500 کارخانه و کارگاه سرامیک است. دو نفر با همدیگر نشستهاند، قالب میگیرند یا قالبش را از کسی میخرند؛ به طور مثال گِلش را از حسین طباطبایی، قالبش را از جعفری و لعابش را از رسولی میخرند. اینها را سر هم میکنند و پختشان هم یکی است، بعد میگویند من سرامیست هستم. باورنکردنی است. همه کپیکاری میکنند و اصلاً فرقی ندارد یک اثر سرامیک را از چه کارگاهی یا چه کسی میخرید.
یعنی کارهای حوزه سرامیک بازاری است و خلاقیت در آن وجود ندارد؟
تمام سعی من این بوده که بگویم راههای دیگری هم در سرامیکسازی وجود دارد. همه ما نیاز داریم کارهایی برای فروش فوری درست کنیم، ولی همه چیز این نیست. الان اگر بخواهیم در بیینالهای بینالمللی شرکت کنیم، آثارمان قابل رقابت نیست. لعابهای سرامیک در ایران حرارتپایین است، آن را میخرند و با آب قاطی میکنند و میزنند روی کار و تمام. تمام تلاشم در این سالها این بود تا تحولی ایجاد کنم که موفق هم شدم.
علتش چیست؟
باز هم میگویم جای خالی استادان حس میشود و بعد کپیکاری از روی دست یکدیگر است. اگر به تاریخ ایران هم بازگردیم، از زمان چرخ سفال که قدمت 8 هزار ساله دارد و سیلک کاشان تا امروز، ما از تاریخ غنی در حوزه سفال و سرامیک برخورداریم. بهترین سرامیکها را در نیشابور داریم، اما امروز تعداد اندکی هستند که کار سنتی و درست انجام میدهند. باید دنیای جدید را هم دید و متوجه بود که هنرمندان امروز در دنیا با گِل چه کارهای بینظیری تولید میکنند. جای خالی ایدهپردازی و نوآوری به خوبی میان هنرمندان سرامیککار دیده میشود.
امروز به هر رشته هنری که نگاه میکنیم، تجارت و پول حرف اول را میزند. انگار هنرمندی، یک مد و ادا شده است. نگاه میکنند بازار چه میخواهد، همان را تولید میکنند، اثر خلق نمیکنند.
و حرف آخر؟
واقعاً ایران را دوست دارم. دلم میخواهد تا زمانی که زندهام هر کاری که از دستم برمیآید برای بچههای ایران در این رشته انجام دهم. همچنین با همکاری دانشگاه سوره در حال آمادهسازی کتابی در حوزه آموزش قدم به قدم سرامیک هستیم که حدود 14 تکنیک سرامیک در آن به رشته تحریر درخواهد آمد. امیدوارم بزودی این کتاب توسط سوره منتشر شود.

