جفای جدایی موزه دار و مجموعه دار

رضا دبیری‌نژاد
مشاور موزه‌ها و میراث هنر معاونت هنری

وقتی صحبت از موزه‌های هنری می‌کنیم به طور مشخص‌تر به مجموعه آثار هنری اشاره  داریم؛ آثاری که علت پیدایش و وجود موزه‌های هنری هستند و حتی به موزه‌ها اعتبار و اهمیت می‌دهند. از این رو می‌توان کلکسیون‌های هنری را نیای موزه‌های هنری قلمداد کرد که در گذشته نقش موزه‌ها را ایفا می‌کرده‌اند و بعدها با نگاه حق عمومی از آثار هنری به موزه تبدیل شده‌اند.
بدین ترتیب می‌توان مجموعه‌داران را موزه‌هایی بالقوه خواند که بخشی از ظرفیت و فعالیت موزه‌ها در آنها نهفته است و حتی توقعات از مجموعه‌های هنری از سوی جامعه نیز به نوعی به آنها مترتب است و خود نیز بر این مرز توقعات ایستاده‌اند و شاید هدفشان نیز در گردآوری به نوعی به این اهداف اجتماعی و عمومی بازمی‌گردد.
حال این سؤال وجود دارد که میان موزه‌های بالفعل - موزه‌های هنری- و موزه‌های نهان بالقوه - مجموعه‌های خصوصی هنر- چه رابطه‌ای می‌تواند وجود داشته باشد؟ برای پاسخ به این پرسش باید نسبت‌های موضوعی میان این دو را تعریف کرد. مجموعه‌های هنری خصوصی را در دو ساحت می‌توان مکمل موزه‌های هنر خواند، از یک ساحت آنها همانند هم هستند و اگر با موزه‌ای از هنر معاصر روبه‌رو هستیم مجموعه‌های خصوصی هنر معاصر اعم از اینکه متعلق به فرد یا یک نگارخانه باشد همانند هم هستند و می‌توانند تکمیل کننده یکدیگر باشند و از ساحت دیگر اگر کمی با آثار تاریخی و معاصر در این دوگانه روبه‌رو باشیم نقش مکمل تاریخی و امتداد هم بودن را دارند یعنی شاید در مالکیت جدا از هم باشند اما از منظر موضوعی جدا از هم نیستند و حتی گاهی برای درک شناخت بهتر باید آنها را در کنار هم دید.
بنابراین گسسته بودن این مجموعه‌ها سبب می‌شود روایتی ناقص شکل بگیرد و به هر دو مجموعه ظلم شود. از این رو باید تسهیلی برای ارتباط و همنشینی فراهم کرد؛ این تلاش برای همنشینی را باید وظیفه موزه‌ها دانست که به اشکال مختلف راه‌هایی را بسازند تا با حفظ مالکیت‌های جدا امکان ارتباط فراهم شود.
در سال‌های اخیر اشتیاق فراوانی برای مجموعه‌داری آثار هنر معاصر به وجود آمده است اما به همان میزان موزه‌های هنری رشد نکرده‌اند که در کنار اینها باید تمام این مجموعه‌های متعدد را در کنار مجموعه‌های موزه‌ای، یک موزه بزرگ دانست؛ موزه‌ای به وسعت هنر ایران که زمینه‌های پژوهشی، آموزشی و تماشا را باید برای آن فراهم کرد. موزه‌ها و مجموعه‌های هنری در کنار هم می‌توانند به تقویت برند یکدیگر کمک کنند و نقش مهمی در رونق بازار هنر هم داشته باشند، اما مسأله مهم این است که هم موزه‌ها باید مکمل‌های خود را فراموش نکنند و هم مجموعه‌های خصوصی برای نزدیکی و کار مشترک با موزه‌ها راه را باز بگذارند. جدا و دور ماندن این دو از هم نیز یک جفای بزرگ به تاریخ، هنر و فرهنگ جامعه است و در نهایت روایتی ناقص و پراکنده شکل می‌گیرد، اما موزه‌ها می‌توانند مرجع و پایگاه این مشترک‌سازی باشند و پنجره‌ای وسیع رو به هنر ایران  شکل بدهند و حتی نظام مجموعه‌داری ایران را قوی‌تر بسازند؛ این یک ضرورت است که می‌تواند به برنامه تبدیل شود تا موزه‌ها از چهاردیواری خود بیرون آیند و نقش اجتماعی‌تری را به عهده بگیرند.