دشواری های اقتباس ادبی «صد سال تنهایی»
جواد نعناکار
حقوقدان و منتقد ادبی
اخیراً سریالی اقتباسی از شاهکار ادبی «صد سال تنهایی»، اثر گابریل گارسیا مارکز، توسط نتفلیکس تولید و منتشر شده است. این اقتباس که با همکاری و رضایت فرزندان مارکز انجام شده، بحثها و پرسشهای گوناگونی را درباره جنبههای هنری، حقوقی و اخلاقی این اقدام مطرح کرده است. گابریل گارسیا مارکز در زمان حیات خود به صراحت مخالفتش را با هرگونه اقتباس از این رمان در قالبهای تصویری اعلام کرده بود. او بر این باور بود که پیچیدگی ساختاری و سبک رئالیسم جادویی رمان، آن را برای تبدیل شدن به فیلم یا سریال نامناسب میسازد.
مارکز همواره تأکید داشت که فضای خیالی ماکوندو، شخصیتهای چندلایه و روایتهای پیچیده این اثر، تنها در قالب مدیوم ادبی میتوانند بهطور کامل به تخیل خواننده عرضه شوند. او نگران بود که محدودیتهای زمانی و بصری در آثار تصویری، نهتنها قدرت داستان را کاهش دهد، بلکه تخیل خوانندگان را محدود کند و از اصالت اثر بکاهد. از این رو، در طول حیات او هیچ اقتباسی از این رمان صورت نگرفت. اما پس از درگذشت او در سال ۲۰۱۴، فرزندانش که حقوق مادی و معنوی این اثر را به ارث بردهاند، تصمیم گرفتند این اثر را به نتفلیکس واگذار کنند و بدین ترتیب، راه برای ساخت این سریال باز شد. در نظامهای حقوق مالکیت فکری، حقوق نویسنده شامل دو بخش حقوق مادی و معنوی است. حقوق مادی به وارثان اجازه میدهد که از آثار بهرهبرداری تجاری کنند، اما حقوق معنوی، که جنبهای غیرقابل انتقال دارد، شامل حفاظت از تمامیت اثر و احترام به اراده نویسنده است. هرچند فرزندان مارکز از منظر حقوقی مجاز به تصمیمگیری درباره اقتباس بودند، اما این اقدام از منظر اخلاقی و حقوق معنوی در تضاد با خواسته صریح مارکز قرار دارد. این مسأله، سؤالاتی را درباره لزوم احترام به اراده نویسندگان حتی پس از مرگ آنها مطرح میکند. چالشهای هنری این اقتباس نیز قابل توجه است. «صد سال تنهایی» بهعنوان اثری برجسته در سبک رئالیسم جادویی، ویژگیهایی دارد که اقتباس از آن را بهطور ذاتی دشوار میسازد. ترکیب ظریف واقعیت و جادو، روایتهای چندلایه و ساختار غیرخطی رمان، نیازمند درک عمیق و خلاقیت برای انتقال به مدیوم تصویری است. در این سریال، تلاش برای بازنمایی عینی جزئیات متن، بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای مدیوم تصویری، ممکن است به اثری منجر شود که از اصالت هنری و جذابیت بصری بیبهره باشد. این اقتباس، نمونهای از تقابل میان حقوق مالکیت فکری و اراده نویسنده است. از یک سو، وارثان قانونی حق بهرهبرداری از آثار را دارند و از سوی دیگر، مخالفت نویسنده با اقتباس، یادآور اهمیت حقوق معنوی است که به نویسندگان اجازه میدهد بر نحوه استفاده از آثارشان نظارت داشته باشند. همچنین این موضوع نشان میدهد که اقتباس از آثار ادبی، بویژه آثاری با پیچیدگیهای فرهنگی و هنری، باید علاوه بر ملاحظات هنری و فنی، از منظر حقوقی و اخلاقی نیز با دقت مورد ارزیابی قرار گیرد.
«صد سال تنهایی» بهعنوان اثری ادبی که توسط بسیاری از خوانندگان بهعنوان یک تجربه عمیق و تخیلبرانگیز شناخته میشود، شاید از جمله آثاری باشد که در نهایت بهتر است به حال خود رها شود تا جادوی آن در ذهن خوانندگان جاودانه بماند.