جامعه شناسی نستعلیق
گفت و گو با کاوه تیموری، خطاط و خط پژوه به بهانه نمایشگاه جدیدش
سعیده احسانیراد
روزنامهنگار
از میان هنرهای مختلف چرا به سمت خوشنویسی رفتید؟
هنر شریف خوشنویسی را از 8 سالگی در محضر برادر بزرگترم استاد کامبیز تیموری شروع کردم. در دبستان خطم در کلاس شناخته شده بود و همیشه من اسامی بچهها را در دفتر نمره مینوشتم. این تشویقی شده بود که برای آموزش خط وقت بیشتری صرف کنم و خوشخط بودنم، بیشتر از شاگرد زرنگیام در مدرسه نمود داشت. سالهای زیادی را در کلاس خوشنویسی مشق کرده و مراحل موفقیت در خط را پشت سر گذاشتم و تا امروز 16 نمایشگاه انفرادی خط برپا کردم.
عموماً دغدغه اجتماعیتان را با زبان هنر بیان میکنید؟
به عنوان یک خوشنویس، در نمایشگاهها موضوعات اجتماعی را دستمایه کارهایم قرار دادهام؛ البته در دو زمینه کار میکردم؛ یکی بر بال پژوهش که کارهایم بود، در قالب کتاب منتشر شده مانند راز خط، راز نقاشیخط، رازهای خط و نقاشیخط، خوشنویسی در مدرسه، روشهای کاربردی آموزش خوشنویسی در کلاس، قلماندازهای عاشقانه، تعداد قابل توجهی آلبوم و کتاب خوشنویسی مثل آموزگار مهر، بهاریههای نوروزی، ادب جعفری، چراغ دوستگانی، سلام بر سپیدبالان پرستار، سلام بر مدافعان سلامت و کارآفرینی و امید در ایران 1400 از نمونههای آن است. آخرین کارم هم در این نمایشگاه با موضوع «خانواده زیباترین نگار جهان» است که با 63 تابلو با حضور سخنگوی دولت، استادان و پیشکسوتان دانشگاه تهران در موزه امام علی(ع) افتتاح شد. خدا را شکر میکنم در این سلوک چهل ساله، توش و توانم را مصروف هنر شریف خوشنویسی با مضامین اجتماعی کردم.
یکی از ضرورتهای جامعه حفظ نظام خانواده است. هماکنون اخبار نگرانکنندهای درباره آسیبهای اجتماعی خانواده منتشر میشود مانند آمار بالای طلاق! در این میان باید از خودمان بپرسیم هنرمندان رسالت اجتماعی خودشان را انجام دادهاند یا منتظرند مردی از غیب برون آید و کاری بکند؟ باید به جوانان لذت زندگی کردن را آموزش دهیم که سن ازدواج به مرز بالا نرسد. اینجا زبان نرم هنر با تکیهگاه ادبیات فارسی و با سیمای خوش خط فارسی و ارائههای تزیینی باعث میشود همافزایی هنرها اتفاق بیفتد. شما در نمایشگاه تابلویی را میبینید با مضمون خانواده؛ ارج نهادن به پدر و مادر و فرزند به کاری کارستان تبدیل شده که بر دل مینشیند. این نمایشگاه با خط بنده و تذهیبهای فاخر خیلی مورد استقبال قرار گرفته و موفق و مورد قبول عام واقع شده و لطف مردم نسبت به این تابلوها در حدی بوده که من خشنود شدم. این تلاش راه سه سالهای بود که برای این نمایشگاه انجام شد و 40 سال هم پشتوانه هنری دارد.
خطها بیشتر بر پایه نستعلیق است؟
بله. بنا بر یک فرضیه اثبات نشده، نستعلیق در خون ایرانیهاست. این خط به عنوان یک نظام هندسی فاخر و زیبا در قرنهای متمادی صیقل خورده و پخته شده و امروز به عنوان یک امانت ویژه و دست اول به ما سپرده شده است.
این خط به عنوان یک نظام هندسی، حداقل 600 سال قدمت دارد؛ یک عمر کامل برای شناخت و آموزش این خط نیاز داریم. در دنیای خوشنویسی خطوطی چون نسخ، ثلث، رقاع، ریحان، محقق، توقیع، خط نستعلیق، شکسته نستعلیق و تعلیق داریم که برای هر یک از آنها عمری لازم است تا آموزش صورت گرفته و به نتیجه برسد. بنده هم نظام زیباییشناسی خط نستعلیق را انتخاب کردم و خوشبختانه پشیمان هم نیستم.
مفاهیم اجتماعی که با خط روی تابلوها نشسته، بسیار زیبا و هماهنگ است با رنگ و تزئینات تابلوها، این ارتباط را چطور حفظ کردید؟
در مقولههای هنری، ترکیب کردن خودش باعث پدیده نوآورانه میشود و اگر خط نستعلیق که مضمونش ادبیات غنی فارسی است با مضامین کیفی اثرگذار که مردم آنها را میپسندند تلفیق شود، از سوی مردم که آخرین داور زیباییشناختی کارهای هنری و خوشنویسی هستند، مهر قبولی میگیرد و اگر غیر از این باشد آنها کار را پس میزنند.
ما نهادی به عنوان خانواده داریم، نهادی که خودش نهادآفرین است؛ از نظر جامعهشناسی زیباترین نهاد و اولین نهاد اجتماعی است که وقتی نظام هندسی خط نستعلیق با مضامین خانواده تلفیق میشود، کارها قابل تأمل است. به طور روشن در قاب و آیینه تابلوها، مخاطب شما نقش خودش را میبیند، پس این یک هنر و کار مردمی است. اگر هنرمندان این هنر را به کار گیرند، میزان خلاقیت بالا رفته و مقبولیت عام پیدا میکند.
برای اینکه پیامهای اجتماعی در وجود بازدیدکنندگان نهادینه شود و در خاطرشان بماند پیامها را چطور انتخاب کردید؟
در اینباره مطالعه وسیعی کردم در نکوداشت خانواده و ارکان آن که شامل زن، همسر، مادر، فرزند و پدر است. بجز مادر، در بقیه موارد دچار فقر ادبی هستیم. واقعاً شعرهای درست که حاوی پیامهای روشن باشد و مخاطب را تحتتأثیر قرار دهد، نادر است. مثلاً شعر مربوط به پدر کم داریم یا نداریم، البته در میان دلسرودههای خصوصی میتوان مطالبی را استخراج کرد. جمعآوری مطالب برای نمایشگاه خیلی وقت میگرفت در حالی که به شکل مقایسهای، خوشنویسی و تذهیب و قاب کردن خیلی وقتگیر نبود. بعضی جاها احساس خلأ در حدی بود که با همان خارخار ذوقم شعر هم گفتم که 6 نمونهاش در نمایشگاه آمده است. از بحثهای دیگر که جامعه درگیر آن بوده جوانی جمعیت است، این موضوع به این معنی نیست که خانوادهها فرزندان زیادی داشته باشند. کشور به جمعیت جانشین نیاز دارد تا همین جمعیت را حفظ و پویا نگه داریم. به همین دلیل بخشی از کارهای نمایشگاه هم به بحث جوانی جمعیت پرداخته و اهمیت فرزندآوری به زبان بلیغ هنر مورد توجه بوده است. برای این موضوع به مراکز مرتبط هم رفتم و هیچ کدام از سازمانهای مربوطه در این زمینه هیچ کمکی به من نکردند و حتی به دیدن نمایشگاه هم نیامدند!
شأن هنر در کشور ما در زمینه مسائل حیاتی خانواده که حتی در فرمایشات بزرگان که گفتهاند خانواده و زنان جزو امور مهم جامعه هستند تا موضوع جوانی جمعیت که تأکید کردند، مغفول مانده و زبان هنر در تعالی خانواده نادیده گرفته شده و صدای هنر شنیده نمیشود و دریغ از راه دور و رنج بسیار!
به طور میانگین برای هر تابلو چقدر وقت گذاشتید؟
هر تابلو یکماهونیم زمان برد و از نظر مالی نیز از هیچ جا حمایت نشدم.
فعالیت های پیشین شما حکایت از این دارد که برای خیرین مدرسهساز و مدافعان سلامت هم نمایشگاه داشتید؟
بله تلاشهایی کردهام؛ مستحضر باشید، یک دانشآموخته جامعهشناسی که پیوندی بین مسائل و نهادهای اجتماعی و خوشنویسی برقرار میکند، همیشه احساس مسئولیت دارد. هنرمند باید در شرایط معاصر خودش نفس بکشد، اینکه دائم یک خوشنویس مقلد در حال مشق کردن خطهای میرعماد باشد به امید اینکه به حیطه هنر میرعماد راه پیدا کند خوب است، ولی جزو رسالت اجتماعی در روزگار معاصر نیست. در حال حاضر به بحثهای معاصریت در خوشنویسی خیلی دامن زده میشود و برخی از دغدغهمندان در این مورد سؤالات کلیدی مطرح میکنند. تلاش کردم با اجرای پروژههای هنری-اجتماعی رسالت اجتماعی را که بر گردنم سنگینی میکرد سبکتر کنم.
همه کارهایی که در موضوعات اجتماعی انجام دادم خودجوش وغیرسفارشی بوده، مثلاً پروژه «سلام بر سپیدبالان پرستار» را که آغاز کردم، در میانه راه خوشبختانه رئیس نظام پرستاری وقت اهل خط و خوشذوق بود و آلبومش توسط آنها چاپ شد. برای کارهای خودم همواره ایدهپردازی کرده و به سازمانهای مختلف اطلاع دادم ولی هیچگونه حمایتی ندیدم و به نظرم هنر در سازمانها بیگانه و تأثیر اجتماعی آن هم غریب است.
آیا برنامه ای برای برپایی نمایشگاه دیگری هم دارید . آثارتان بعد از نمایشگاه کجا میرود؟
این آثار در صورت عدم حمایت به راهپله خانه و انباری میروند تا در آرامش کامل خاک و گرد و غبار را تجربه کنند. با این حال به تعبیر جناب بیهقی، امروز در دست من جز این قلم نیست، باری خدمتی میکنم. من برای 10 سال آینده به شرط حیات هم فکر کردهام اما به دلیل هزینههای بالای تابلوها میتوانم بگویم در بنبست قرار گرفتهام.
تابلوها استاندارد و در ابعاد 50 در 70 و 60 در 80 است، اینها همه فرزندان معنوی من هستند و اگر روزی کسی این تابلوها را بخرد به تأسی از استاد بزرگ خوشنویسی، مرحوم رضا مافی، باید درِ کارگاهم را ببندم و شروع کنم به گریه کردن! دوری از تابلوها مثل این است که فرزند معنویام را از دست داده باشم. این تابلوها دیگر تکرار نمیشوند و با یک عشق ویژه و در شرایط خاص روحی و روانی خوشنویسی شدهاند. به واقع هنرمند تا از نظر معنوی صاف نشده باشد و دعا نکند، خط دلچسبش روی کاغذ جاری نمیشود. دوستان و بازدیدکنندگان از من میپرسند این 63 تابلو را چطور نوشتی و بنده عرض میکنم نوشتنش یک موضوع است و از دست درآمدن و عیارش یک بحث است؛ برخی از تابلوها را 13 بار تکرار کردم و این در شرایطی است که خانواده خود را از خیلی چیزها و از جمله اوقات فراغت محروم کردهام. از گردش و اوقات فراغت زدهام تا شاید فرشته و همای هنر در برخی لحظات بر شانهام بنشیند و کار هنری را آماده کنم.