مرثیه‌ای برای میراث ایران

هانی رستگاران
روزنامه‌نگار و کارشناس میراث فرهنگی


میراث فرهنگی ایران به‌ عنوان شناسنامه‌ای زنده و پویا، وظیفه ما را در پاسداشت و حفاظت از آن مضاعف می‌کند. در دنیای امروز که سرعت تغییرات ممکن است ما را از ریشه‌هایمان دور کند، این میراث به ما یادآوری می‌کند که پیشینه‌مان چه ارزشی دارد و چگونه می‌توانیم از آن الهام بگیریم تا آینده‌ای روشن و پایدار بسازیم. هرگز نباید روزی فرا برسد که به یاد ارزش‌های ملی و فرهنگی خود حسرت بخوریم و با افسوس از آنها صحبت کنیم. امروزه پیدا کردن هویت اجتماعی و موقعیت فرهنگی بسیار دشوار و پیچیده است.
میراث فرهنگی در لغت از دو کلمه ساده تشکیل‌ شده است؛ «میراث» که به معنای عناصر باقی‌مانده از گذشتگان است و «فرهنگ» که شامل آداب، روحیات و تعاملات اجتماعی انسان‌ها می‌شود؛ اما در عمق مفهوم میراث فرهنگی، معانی و کارکردهای متنوعی نهفته است که بیان آن را دشوار می‌کند. در دنیای امروزی، جست‌وجو برای یافتن جاذبه‌های هویتی و افتخار به گذشته‌ای بزرگ حس می‌شود که به ما کمک می‌کند وجود و خویشتن خود را در آن تعریف کنیم. بی‌تردید در دنیایی پر از تاریکی و پلیدی، یافتن مفهوم وجودی، هویت اجتماعی و مقام فرهنگی امری چالش‌برانگیز است.
نگاه به گذشته و هویتی که در قاب شجره‌نامه یک شهر، قوم یا ملت تعریف‌ شده، می‌تواند مسیر روشنی برای زندگی امروز ما باشد. این تعاریف تجلی میراث فرهنگی در ابعاد مختلف هستند؛ از بقایای معماری و محوطه‌های تاریخی گرفته تا هنر، زبان، آداب‌ و رسوم قومی و ذخایر طبیعی که بر زندگی روزمره نسل‌ها تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین میراث فرهنگی با زندگی هر فرد گره‌ خورده و بخشی جدایی‌ناپذیر از ما و پیشینیان‌ ماست.
میراث فرهنگی همچون درختی تنومند از ریشه‌های تاریخ، گذشته و فرهنگ یک ملت است. تخریب این درخت تبعاتی جبران‌ناپذیر در پی دارد. با هر ویرانی، پرده‌ای از نقش‌ها و رنگ‌ها که بیانگر عشق، اندیشه و خلاقیت انسان‌هاست، پاره می‌شود. این تخریب، پیوند ما با نیاکان‌مان را قطع کرده و فرصت را از نسل‌های بعدی برای شناخت و درک هویت خویش سلب می‌کند. گنجینه‌ای از اساطیر و شخصیت‌های تأثیرگذار تاریخ یک ملت، بخشی از میراث فرهنگی جامعه‌ای متمدن است که با وجود کمبودها در زمان حاضر، همچنان هویت و اصالت مردم یک کشور را معرفی می‌کند؛ شخصیت‌هایی چون بوعلی سینا، حافظ، فردوسی و سایر بزرگان ایران در زمان خود به فرهنگ و هنر این سرزمین خدمات شایانی ارائه داده‌ و هویت ملت ایران را به جهانیان شناسانده‌اند.
شاهنامه به‌ عنوان شناسنامه فرهنگی ایرانیان، ما را در داستان‌سرایی و تاریخ‌نگاری صاحب سبک می‌سازد. اخیراً شاهد افزایش علاقه به زبان فارسی و تلاش برای درک عمیق آثار ادبی مانند شاهنامه و غزلیات شاعران بزرگ هستیم. دانشگاه‌های معتبر جهان نیز رشته‌های زبان فارسی و ایران‌شناسی را به مقاطع دکتری اضافه کرده‌اند که خود نشان‌دهنده اهمیت این مقوله است.
ارتباط هویت تاریخی با چهره‌های نامدار این سرزمین و مردمان امروزی، تنها در یک عبارت خلاصه می‌شود؛ میراث فرهنگی. حفاظت و پاسداشت از این میراث برای انتقال آن به نسل‌های آینده، وظیفه‌ای تاریخی و مهم است که می‌تواند ما را در نظر آیندگان به نیکی معرفی کند یا در صورت عدم توجه، ما را به خاطر عدم نگهداری صحیح از مواریث ملی مورد قضاوت قرار دهد. میراث فرهنگی ایران، نه‌ تنها مجموعه‌ای از آثار و نمادها، بلکه داستان زندگی انسان‌هایی است که باعقل و احساس خود، دنیای رنگین‌تری را شکل داده‌اند. بیایید با حفظ و احترام به این دستاوردها، به نسل‌های آینده یادآور شویم جست‌و‌جوی هویت، همچون سفر در دل تاریخ، همواره ادامه دارد.
در این میان، سکوت ما بسان شریک جرم در این تخریب است. بی‌توجهی به میراث فرهنگی، کم‌اهمیتی به تاریخ و فرهنگ است که نه‌ تنها به ما، بلکه به نسل‌های آینده آسیب می‌زند. اگر امروز صدای خود را بلند نکرده و از این گنجینه‌ها حفاظت نکنیم، فردا با حسرتی عمیق خواهیم نگریست به آنچه در دسترس‌مان نبوده و از دست‌ رفته است.
پاسداری از میراث فرهنگی، مسئولیتی جمعی و تاریخی است. هر یک از ما می‌توانیم با آگاهی از اهمیت این آثار و تلاش در حفظ آنها، نقشی در جلوگیری از تخریب‌های آتی ایفا کنیم. بیایید هوشیار باشیم و با احترام به این گنجینه‌های نادر، دست در دست یکدیگر بگذاریم تا نسلی آگاه و متعهد به هویت فرهنگی خود پرورش دهیم.
تخریب میراث فرهنگی تاریخی، فقط ویرانی سنگ‌ها و بناها نیست، بلکه از بین رفتن تاریخ و فرهنگی است که باید از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. این فاجعه، تنها زمانی پایان می‌یابد که ما برای پاسداری از هویتمان برخیزیم و زمین، آسمان و تاریخ را در کنار هم به احترام حفاظت کنیم. این مسئولیت ما و تعیین‌کننده ارزشمندی میراثی است که به آن افتخار می‌کنیم. گذر زمان ما را وا‌می‌دارد تا در مورد جزئیاتی فکر کنیم که همیشه در اطراف ما بوده‌اند اما به آنها توجه نکرده‌ایم. نباید بگذاریم روزی برسد که به خاطر نبود ارزش‌های ملی‌مان حسرت بخوریم. مناسبت‌ها و ایام گرامیداشت فرصتی برای ارزیابی اهمیت این مقولات در زندگی ما هستند و شاید تحول در باورهایمان به اقدامات مثبتی برای حفظ هویت و اصالتمان منجر شود.