گفتوگو با آخرین روزنامهنگاری که با خلخالی مصاحبه کرد
چهره اصیل انقلاب بهشتی بود نه خلخالی
فیاض زاهد
استاد دانشگاه و فعال سیاسی
فیاض زاهد یکی دیگر از مصاحبهشوندگان مستند «ضد قهرمان» است. کسی که آخرین مصاحبه مطبوعاتی را با خلخالی در سال 1382 انجام میدهد. روایت زاهد از ایــن گفتوگو که در ســالهای آخر عمر خلخالی انجام شــده هنوز جذاب است و تصویر روشنی از روزهای آخر زندگی مردی را ترسیم میکند که زمانی نامش بسیاری را هراســانده بود: «زمانی که به مقابل منزل شیخ صادق رســیدیم، وی را آماده پیاده روی میکردند. هوا ســرد بــود و بــوران قم سوزشــی بــه غایت داشــت... جنابش به خوبی نمیتوانست راه برود. زیــر دســت هایش را گرفته بودند. بــه گاه راه رفتن لرزشــی بر سراسر اندامش مشــهود بود. در تکلم هــم روان نبــود و البته همه چیــز را خیلی زود به فراموشی میسپرد. لباس روحانیت به تن نداشت. لباســی بسان دیگر خلایق و البته ساده و نه چندان نونوار بر تن داشــت، آن گونه که به خاطر میآورم، به رنگهایی ســرد و مرده نزدیک بود و البته کمی هم خاکســتری... میزبانان برای ما صندلی نداشتند و یا نگذاشــتند. لذا ایشــان بر بلندای نشســت و ما بر زمین. از بالا ما را مینگریســت. مــا هم از پایین به او مینگریســتیم. گویا این عادتی مألوف بود که آدمیان را همواره از بالا بنگرد. همگان از پایین به او مینگریستند و او از بالا! چه بسیار کسانی که حیات و مماتشان به اراده او بستگی داشت. داستانهایی که از نحوه محاکمات او بر سر زبانها بود، ابهاماتی را دامن میزد. اینکه چه بســیار متهمانی که تنها با یک برگ در پرونده به کارشان رسیدگی کرده بود....» او در گفتوگو با «ایران» با مرور خاطره این مصاحبه تأکید میکند که ساخت مستندهایی همچون «ضد قهرمان» به برقراری تعادل و پرهیز از رادیکالیزم کور در اداره جامعه ایرانی بسیار کمک میکند.
ارزیابی شما از مستند «ضد قهرمان» چیست؟ آن را یک روایت تاریخی میدانید یا اثری علیه تندروی و رفتارهای احساسی یا به قولی انقلابی!
در ابتدا باید به یادداشتی اشاره کنم که چندین سال قبل درباره ملاقاتم با آقای خلخالی نوشتم، نوشتهای که در سایت دیپلماسی ایرانی در دسترس است. بخصوص که من آخرین روزنامهنگاری هستم که با ایشان گفتوگو کردم. در آن مطلب هم جزئیات جالب توجهی به تصویر کشیده شده که مطالعهاش خالی از لطف نیست؛ از جمله اینکه او کجا نشسته بود و من کجا! و روند گفتوگو چطور پیش رفت. شاید حتی بتوان گفت که به نوعی جنبه دراماتیک هم پیدا کرده است.
با توجه به پیشینهای که از مصاحبه با آقای خلخالی دارید، درباره این مستند چه نکته خاصی هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟
پیش از آن که بخواهیم به نقد چنین مستندهایی بپردازیم باید بدانیم که ساخت چنین آثاری در ایران چقدر دشوار است. محدودیتهای سیاسی در کشورمان گاهی غیرمنطقی و حتی غیرقابل فهم میشود که حتی درباره موضوعاتی که توافقی کلی در پرداخت به آنها وجود دارد هم شاهد بروز خودسانسوری یا حتی برون سانسوری هستیم. از این بابت معتقدم که آقای افشار کار بسیار خوبی انجام داده است. تا حد زیادی هم تلاش کرده تا بیطرفیاش را در مستند حفظ کند و کاری حرفهای انجام بدهد. به خصوص که آقای خلخالی یکی از شخصیتهای بسیار مهم است، فردی مثل بریا (Lavrentiy Beria) در انقلاب روسیه. توجه به این شخصیتها در تاریخ تحولات هر سرزمینی بسیار اهمیت دارد؛ به قول هگل «تاریخ نوشته میشود تا خوانده نشود» و معمولاً این اتفاقات بارها و بارها رخ میدهند! چیزی که من در آن مصاحبه به آقای افشار گفتم که البته در مستند ایشان نیامده این است که روزی به لنین میگویند«مردم به موزه آرمیتاژ یورش برده و در حال غارت آن هستند!» لنین هم در جواب جمله عجیبی میگوید؛ اینکه «این از مستی تودههاست؛ وقتی مستی از سرشان بپرد خودشان از این موزهها مراقبت میکنند.» از آنجایی که انقلابها همراه خود هیجان و نوعی رادیکالیزم را به همراه میآورند به نوعی سبب تولد شخصیتهای رادیکال نیز میشوند که از مصادیق آن میتوان به ظهور و فعالیت استالین در روسیه و در فرانسه روبِسپیر و همچنین افرادی را در کشور خودمان اشاره کرد. این از ویژگیهای انقلابهاست. از همین رو بسیاری از جامعهشناسان، تغییرات اجتماعی برآمده از انقلابها را بیش از آن که سودآور بدانند زیانآور میدانند. از همین رو به نظر من کار آقای افشار از جهت هنری کار بسیاری جالبی است و استقبال خوبی هم از آن انجام شد. استقبال از این مستند در جشنواره حقیقت در نوع خودش جذاب است. هم یک آموزشی میدهد که اگر شما در جایگاه قدرت هستید یا در موقعیت ملتهب هستید سعی کنید تا از رفتارها و تصمیمهای هیجانی دوری کنید. تلاش کنید با انصاف و معرفت رفتار و داوری کنید. راستش این مستند برای من هم جالب بود، از آنجایی که من در سالهای ابتدایی انقلاب چهارده- پانزده ساله بودم، تماشای این مستند یادآور بسیاری از اتفاقات آن دوران بود. بازیابی این وقایع بخصوص برای من که در دانشگاه تاریخ تدریس میکنم پرکشش است. ساخت این قبیل کارها به برقراری تعادل و پرهیز از رادیکالیزم کور در اداره جامعه ایرانی بسیار کمک میکند.
با توجه به شناختی که از حوزه تاریخ معاصر دارید، در این مستند نکتهای بود که برای شما تازگی داشته باشد؟
یکی از مهمترین نکتهها این بود که فراموش کرده بودم که بنیصدر، آقای خلخالی را در کمیته مبارزه با مواد مخدر منصوب کرده است؛ در حالی که خودم در مصاحبه به آن اشاره کرده بودم. در آن سالهای ابتدایی انقلاب، خلخالی قهرمان بود و بهشتی ضدقهرمان! در حالی که شخصاً طرفدار منش و نگاه آقای بهشتی بودم. حالا با گذشت سالها، در شرایطی که غبارها کمی فرو نشسته، متوجه شدیم که چهره واقعی و اصیل دوره انقلاب، بهشتی بوده و نه خلخالی! اما بخش پایانی مستند هم با توجه به آن که خودم در آن حضور داشتم برای من جالب بود، جایی که شعر مولانا، «این جهان کوه است و فعل ما ندا» را میخوانم آقای افشار به خوبی آن را به انتهای مستند چسبانده است که خب برای من بسیار جذاب بود.
ابهامی در بخشی از روایتهای تاریخی مستند وجود داشت؛ اینکه احمد خمینی آیا واقعاً پشتیبان خلخالی بود که در آن زمان رد صلاحیت نشد؟ اینها ابهامات خود مستند است یا ابهامات تاریخی؟
ابهام تاریخی نیست. اگر مرتبط با این موضوع به سراغ مستندات تاریخی و بیطرفانه بروید پاسخ اینها را پیدا میکنید؛ چیزی نیست که پنهان بوده باشد. با مطالعه روزنامهها و خاطرات مکتوب و همچنین گفتوگو با شاهدان زنده آن دوران پاسخ اینها را پیدا میکنید. روشن است که آقای خلخالی چون با آقا مصطفی خمینی رفاقتی داشت ارتباط خوبی گرفت و پس از آن قدرت رفت و آمد به بیت امام را داشت. البته این نکته را نباید فراموش کنید که شما نمیتوانید از این فاصله به ماجرا نگاه کرده و آن را نقد کنید! تنفس در آن فضا هم خیلی قدرت میخواهد که شما از مسیر منحرف نشوید در حالی که همه چیز جذب رادیکالیسم دارد. درست مثل همین حالا. به یک مناظره یا نشست که برویم، هرکسی که تندتر و انتقادیتر صحبت کند با تشویق بیشتری روبهرو میشود، اما اگر فردی در موضع منطق، آرامتر صحبت کند جامعه آن را نمیپذیرد و او را بیرحمانه قضاوت میکند. آنچه رخ داد در حد انتظارات جامعه نبود و لذا جامعه را وادار میکند که یک قضاوت بیرحمانه کند.
پس این اتفاق که مردم به آقای خلخالی رأی میدهند و به عنوان نماینده قم به مجلس قدم میگذارد به نوعی زیرسؤال بردن بینش و دریافت مردم نیست؟ بر مبنای شرایط و فضای اجتماعی آن روزگار است؟
درست است.