در شادبادشِ ٩٠ سالگی «ایرانپور جزنی»

جغرافی‌دان‌ تحوّل‌آفرین

حمیدرضا محمدی
روزنامه‌نگار

خورشید ٩٠ سالگی «ایرانپور جزنی» در غروب ماه آذر امسال طلوع کرد. جغرافی‌دانی که نسل جدید و جوان جغرافیاپژوهان شاید کم‌تر نام‌اش به گوش‌شان خورده باشد.
او عموی بیژن جزنی است؛ برادرزاده ای که از چهره های شاخص چپ ایران بود. از بنیانگذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، اهل نطنز است و پس از فارغ‌التّحصیلی از دانشسرای عالی در رشته تاریخ و جغرافیا در سال ١٣٣٧، در دانشگاه توبینگن آلمان، جغرافیا را تا سرحدّ تعالی خواند.
به‌دنبال دریافت دکتری، در سال ١٣۴٢ تدریس در دانشگاه ملّی (شهید بهشتی کنونی) را آغاز کرد و در عمل این رشته را در آن دانشگاه پایه گذاشت و سه‌سال بعد گروه جغرافیا را بنیاد نهاد و طوری پیش رفت که جغرافیای آکادمیک در ایران را تحوّلی اساسی بخشید.
او با بازنگری‌ای سخت‌کوشانه، به جغرافیا هویتی دیگرگون داد و با دعوت از استادان تازه‌ ازفرنگ‌برگشته جغرافیا، آن را بر جایگاه اصلی و واقعی‌اش نشاند زیرا این حیطه را نه تک‌بُعدی، که عرصه‌ای بینارشته‌ای می‌دید و می‌دانست. برای نِیل به همین هدف هم بود که آن را از فرزندخواندگی دانشکده ادبیات و علوم انسانی -که ایجاد آن هم، در سال ١٣۴۵، مدیون و مرهون تلاش‌های اوست- منفک و در سال ١٣۵۶، دانشکده‌ای مستقل با نام علوم زمین تأسیس کرد، هرچند احداث ساختمان آن که برایش ١۶ میلیون تومان بودجه گرفته بود، بعد از انقلاب پایان یافت.
کسانی‌که در کلاس‌هایش نشسته‌اند و یا با او کار کرده‌اند، خصلت‌های خاص‌ّاش را چنین می‌شناسند و برمی‌شمارند؛ استادی مسلّط بر دانش جغرافیا، مدیر، مدبّر، مقید بر اخلاقیات انسانی و دارای حُسن سلوک بی‌مانند، چنان‌که درِ اتاق‌اش حتّی وقتی معاون اداری و مالی یا رئیس دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه (هردو از ١٣۵۴ تا ١٣۵٧) بود، همیشه به‌روی همکاران و دانشجویان‌اش باز بود و روزی از مدار ادب و احترام خارج نشد و با فروتنی‌ای مثال‌زدنی رفتار می‌کرد.
او که پس از انقلاب، از دانشگاه کنار گذاشته و مشمول تسویه و تصفیه شد، در نیمه دهه شصت، به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پیوست و اگرچه مدّت کوتاهی، مدیریت بخش جغرافیا را برعهده داشت و مداخلی چون «آمودَرْیا» را نوشت و بسیاری دیگر را ویراست امّا کسانی مانند شرف‌الدّین خراسانی، عنایت‌الله رضا، جواد صفی‌نژاد، عبّاس سعیدی و محمّدتقی رهنمایی را به این مؤسّسه معرّفی کرد.
سپس، به‌ناگزیر و ناگریز روزگار رخت هجرت بر تن کرد تا آن‌که همین یکی‌دو سال پیش دوباره بازگشت و مقیم وطن شد تا در هوایی نفس بکشیم که او می‌کشد امّا بدا به حال آموزش عالی ایران که ۴۶ سال می‌شود از دانش‌ او و شوقِ هنوز و هم‌چنان‌اش به معلّمی بی‌بهره مانده است.