سند ملی تجسمی منافع چندانی برای هنر و هنرمندان ندارد

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

آدم‌ها می‌توانند یا به‌عبارتی مجبورند، آس‌بادهای خود را در مسیر باد بسازند. آدم‌ها می‌توانند خیمه‌های سبک خود را در پناه و دور از باد بنا کنند، اما نمی‌توانند به بادها امر کنند که کی، کجا و چطور اجازه و وظیفه وزیدن دارند.
بالاخره از طریق یکی از رسانه‌های عمومی، موفق به مطالعه «سند ملی هنرهای تجسمی» شدم. سندی که با وقفه‌ای طولانی، ناگهان با قرائت خاصی از معنا و جایگاه هنر نوشته شده و به‌جای حمایت و نظارت و توسعه، بیشتر به موضوعات محتوایی و فرمایشی ورود کرده است. اهالی هنرهای تجسمی از ماجرای چگونگی تقریر و ورود این سند به مسیر مصوبات مطلع هستند و در آخرین روزهای فعالیت دولت سیزدهم، کارزاری هم برای مخالفت و درخواست توقف فوری تصویب و اجرای آن را به راه انداختند.
سند هنرهای تجسمی که در بین سایر سندهای ملی هنر، فربه‌ترین متن بود به دلایل مختلفی با واکنش تند و مخالفت جامعه هنری روبه‌رو شد؛ اول اینکه اغلب هنرمندان و صنوف مرتبط با هنرهای تجسمی و بازار هنر، از روند تنظیم و محتوای آن بی‌خبر بودند و خود را برای ورود به موضوع صاحب حق می‌دانستند. دوم اینکه در مواردی، اصولاً ورود حاکمیت را ـ که وظیفه حمایت از هنر، هنرمند و برآورد اندیشه هنرمندان در موضوعات مبتلا به جامعه را باید به عهده بگیرد‌ـ دارای وجاهت حقوقی و مطابق قوانین شهروندی محسوب نمی‌کردند. دیگر اینکه ماهیت هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، سینما، موسیقی، روزنامه و... متفاوت است. در واقع، شیوه خلوت و سازکار انگیختگی در آفرینش هنرهای تجسمی و تنوع آن نمی‌تواند با سایر هنرها مقایسه شده و شیوه‌نامه‌ای در چیستی و چگونگی و چرایی آن ابلاغ کرد. لذا اساساً بخش بزرگی از هنرمندان هنرهای تجسمی وجود چنین سندی را نه تنها ضروری نمی‌دانند، بلکه آن را مغایر با فضای خلاقانه و وظایف و جایگاه امر هنری تلقی می‌کنند. آیا نمونه موفقی از این شیوه مدیریت هنر در سایر کشورها و فرهنگ‌های هنری می‌توان سراغ گرفت؟ آیا این میزان از دخالت در طرز فکر هنرمند یا در حوزه فعالیت بخش خصوصی می‌تواند منطقی باشد؟
سند موجود در مجموع، شنا در جهت عکس رودخانه است. یعنی به جای همراهی با هنر و هنرمندان [به عنوان نمایه‌های صادق روزگار] برای امر ذاتی و خلاقه هنر تعیین تکلیف کرده و به‌جای استفاده از ظرفیت‌های هنر، با امرونهی در این حوزه، به هنرمند به‌عنوان یک خدمتگزار مطیع نگاه می‌کند. از همه مهم‌تر اینکه این سند قابلیت و انعطاف لازم برای همراه شدن با تحولات سریع هنرهای تجسمی را ندارد.