عدالت زیربنای «وفاق اجتماعی» در اندیشه فاطمی(س)
مصطفی عیوضی
روزنامه نگار
برگزاری مراسم عزاداری چند روزه در ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام، حضرت صدیقه طاهره، سلامالله علیها، در ایران، نه صرفاً یک آیین مذهبی متداول بلکه یک اقدام راهبردی لازم است. بزرگان و مراجع شیعه، بر این باورند که این مراسم اجتماعی بایستی به شکوه عزاداری ماه محرم برگزار شود. علت این توجه بیش از پیش را، اولاً باید در فراهم شدن شرایط تاریخی آن دانست که با وقوع انقلاب اسلامی و حل صحیح منازعات مذهبی از سوی حضرت امام(ره)، مسأله تعظیم بانوی اول عالم در بستری عقلایی، آموزنده و وحدتآفرین مهیا شده است. ثانیاً این توجه لازم را باید در ضرورت اهمیت تبیین مقام معنوی و الگوی اجتماعی فاطمه زهرا(س) در اندیشه سیاسی-عبادی اسلام برشمرد.
سیره و آموزههای فرزند معظم رسول اعظم(ص) و مادر ائمه اطهار(ع) آنجا بدرستی فهم میشود که به این گزاره توجه کنیم که فاطمه زهرا(س) نقطه کانونی اتصال مقام رسالت و امامت در تاریخ بشریت است: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (خداوند بهتر مىداند که رسالت خود را کجا (و نزد چه کسى) قرار دهد).
بنابراین، با نگاه به «حکمت و اراده الهی در قراردادن مقام امامت در خاندان امیرمؤمنان(ع) پس از ختم نبوت چند هزار ساله»، «شرایط بهوجود آمده پس از رحلت پیامبر اسلام(ع) و اهمیت تاریخی شهادت فاطمه زهرا(س)» و «بیانات ائمه در تشریح ویژگیهای شخصیتی و آموزههای به یادگار مانده از ایشان» است که شیعیان متناسب با شرایط زمانه خود، به این مقام والا و الگوی ممتاز توسل میجویند و با برگزاری مناسک مذهبی سالیانه و برپایی کرسیهای وعظ و برانگیختن احساسات پاک، سمت و سوی حرکت اجتماعی خود را بهروزرسانی میکنند.
همانطور که اشاره شد، نمیتوان به فهم درستی از نقش محوری صدیقه طاهره(س) در تاریخ اسلام و جایگاه عصمت تصریحی او در کلام وحی رسید، مگر آنکه خوانش درستی از سیره تاریخی حضرت، بویژه در قبال جامعه و حاکمیت عصر حیاتشان داشت.
علمای اسلام و جوامع مسلمان نیز در طول سدههای مختلف تلاش کردند تا با ترویج و بهرهگیری از معارف اهل بیت(س) به رشد مادی و معنوی خود بپردازند. سیاستمداران و باورمندان به اندیشه امامت نیز از این نیاز در زمانه کنونی مستثنی نیستند. با نگاه به فضای کنونی جامعه و طرح گفتمان «وفاق» در فضای سیاسی امروز کشور، ادامه متن حاضر تلاش میکند تا با رجوعی مختصر به تنها یک فراز از خطبه فدکیه به عنوان یکی از ماندگارترین منابع معتبر از اندیشه فاطمی(س)، به توضیح ضرورت زیربنایی در ارتباط با پیشبرد گفتمان مذکور در سطح اجتماعی بپردازد.
1- یکی از مهمترین منابع سیاسی-عبادی به یادگار مانده از دخت شهید پیامبر اکرم(ع)، خطبهای است که ایشان در اعتراض به غصب باغ فدک از سوی دستگاه خلیفه، در مسجدالنبی قرائت کردند.
حضرت زهرا(س) در این خطبه موضوعات محوری اندیشه اسلام را با بیانی غرا بازگو میکند؛ ایشان در جای جای این خطبه تاریخی، به توضیح چرایی و به نوعی فلسفه شرایع و احکام میپردازند که در یکی از مهمترین فرازهای آن به مسأله عدالت در بستر جامعه و به تعبیر امروز «عدالت اجتماعی» اشاره میفرمایند. به بیان حضرت صدیقه(س)، خداوند متعال «عدالت» را همتراز و مایه «تنسیق قلوب» قرار داده است: «جعلالله العدل تنسیقاً للقلوب»؛ به این معنا که همبستگی در جامعه زمانی پدید میآید که مبنای تعامل اجتماعی بر اساس عدالت باشد.
2- عدالت و قرائت درست آن، همواره محل مناقشه در ایدئولوژیها شده که مهمترین دلیل آن تعیین مصادیق برای عدالت و متضاد آن یعنی ظلم بوده است. بنابراین در مسیر کشف راهکار وفاق و همبستگی باید دوباره به عدالت رجوع کرد. رجوع دوباره به عدالت در زمانه حاضر نیز، ناگزیر به بازخوانی اصول و چهارچوب حقوق جامعه منجر خواهد شد. چرا که عدالت در معنای عام آن همان «دادن حق به ذى حق» است. پس در معنای شعاری و تکراری و مرسوم آن، آنکه ندای «وفاق» سر میدهد، قصد دارد تا «حقوق» را بازتعیین کند.
3- بازتعیین حقوق اجتماعی زمانی مهم میشود که جامعه یا دولت برآمده از آن (به عنوان ذیحقان) احساس کنند که در عدالت «ناترازی» به وجود آمده است. این ناترازی عدالتی، زمانی احساس میشود که حقوق بدرستی به صاحبان آن نرسد و شاید تمامی موضوعاتی که بتوان به آن در عرصه اجتماعی فکر کرد، مشمول این روند خواهند شد و البته اساساً دغدغههای روزمره آدمی و تلاشهای حوزه حکمرانی در فرآیند سیاستگذاری و بهبود آن، در همین مهم خلاصه میشود.
4- بنابراین، سخن گفتن از وفاق اگر چه آسان مینماید، اما بدیهی است که با موضعگیری هر گروه و دستهای در تعیین اولویتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... از دریچه نگاه خود، مسأله اجماع بر سر بازتعیین حقوق را مشکل سازد. در این حالت، انقلابیترین و اصولیترین اقدام، رجوع واقعی دولت به مردم است.
این مراجعه نه صرفاً از طریق مراجع افکار عمومی نظیر انتخابات، رسانهها و جریانها، بلکه با سازکارهای نو نیز قابل دسترسی است، اما مهم، واقعی بودن آن است. گرانی، آینده نسلی، پیشرفت علمی و بینالمللی، رفاه اجتماعی، کنکور، بنزین، فیلترینگ، قاچاق، امنیت روانی و اجتماعی، روابط خارجی، ناترازی برق، جامعه اخلاقی و سایر موضوعات دیگر زمانی میتواند با «وفاق» به نقطه بهتری برسد، که اولاً بنا بر فرموده حضرت صدیقه(س)، براساس عدالت تنظیم شود و ثانیاً اگر دولت اراده بازتعیین حقوق اجتماعی را دارد، حقوق آحاد جامعه را براساس شاخصهای بنیادین، همچون قانون اساسی بررسی کند.
5- سخن گفتن صرف از چنین فرآیند و چنین مسائلی راحت است و نوشتن درباره بایدها و نبایدهای آن راحتتر؛ اما غرض آنست تا مسیر یک هدف مطلوب همچون «وفاق» با طرح گزارههایی اینچنین - نظیر آنکه «عدالت زیربنای همبستگی است» - از حواشی مرسوم سیاسی و مخاطرات رایج گفتمانی مصون بماند. بنابراین، هر فرد یا جریانی که خود را موظف به ایفای نقش اجتماعی میداند، بایستی دولت را به نحو شایسته آن و نه منفعتجویانه یاری دهد. این یاری دادن، وظیفه شرعی و عقلی و ضروری امروز ماست و برای ایفای این وظیفه، پایبندی به اصول بنیادین عدالت اجتماعی و تبیین درست اختلافات به منظور حل منازعات، میتواند مثمر ثمر واقع شود. آنجاست که با پیشرفت عدالت و رفع گام به گام ناترازیهای آن، وفاق و همبستگی و تنسیق قلوب در جامعه پدید خواهد آمد و یک حرکت گفتمانی در چهارچوب اندیشه فاطمی(س) رقم خواهد خورد.