آفت تماشاچی‌زدگی و سلبریتی محوری در گفت‌وگوی «ایران» با یک منتقد سینما

باج دادن به مخاطب یا ارج گذاشتن به هنر؛ مسأله این است

«گفتمان سلبریتی محوری بر چگونگی برگزاری جشن‌های سینمایی و داوری‌ها تأثیرگذاشته و با این رویکرد به جای ارج گذاشتن به کار هنری و تلاش هنرمندان، باج دادن به مخاطب اولویت می‌شود.» این عبارات بخشی از صحبت‌های رضا صائمی در ارزیابی کلی‌اش از فرآیند برگزاری نه تنها جشن حافظ بلکه رویدادهای سینمایی و فرهنگی در عصر حاضر است.
او با اشاره به تاریخچه برگزاری این جشن 23 ساله به «ایران» می‌گوید: «فقدان علی معلم تأثیر محسوسی در کیفیت برپایی این جشن گذاشته که بخشی از آن طبیعی است. از یک دریچه شاید بتوان جشن حافظ را با برنامه 90 فردوسی‌پور در تلویزیون مقایسه کرد. هرچند شاید در نگاه کلی قیاس درستی نباشد که یک جشن مستقل سینمایی را با یک برنامه تلویزیونی مقایسه کنیم. اما هردو اینها را می‌توان به مثابه یک برنامه برند دید که یکی از آنها در حوزه فوتبال و دیگری در حوزه سینماست. یکی از آنها جشن است و دیگری برنامه تلویزیونی. اما مؤلفه مشترک آنها مجری‌محور بودن هر دو آنهاست، برنامه 90 بدون عادل فردوسی‌پور بی‌معناست، آنچنان که بعد از رفتن فردوسی‌پور، پخش این برنامه متوقف شد. هرچند اخراج عادل، ناعادلانه بود اما توقف آن تصمیم هوشمندانه‌ای بود. مدیران تلویزیونی خودشان می‌دانستند که بدون عادل کسی این برنامه را نگاه نمی‌کند! عادل فردوسی‌پور بود که به این برنامه اعتبار داده بود و از همین منظر می‌توان نقش مشابهی را برای علی معلم در برگزاری جشن حافظ قائل شد. او نه تنها بنیانگذار این جشن، بلکه هویت‌بخش آن بود. انگار هویت این رویداد هنری بر محور علی معلم و اجرای او استوار شده بود؛ درست چیزی شبیه به نظریه مؤلف در فیلم و سینما. نظریه مؤلف، فیلمسازی را یک فعالیت جمعی می‌داند اما درعین حال تأکید دارد که این کار حول محور کارگردان است که معنا پیدا می‌کند و مؤلف است که به آن هویت می‌دهد. اینجا علی معلم را می‌توان به عنوان مؤلف درنظر گرفت، فردی که حضور او به جشن حافظ اعتبار بخشیده بود.» این منتقد سینما در ادامه با تقدیر از تلاش خانواده علی معلم به عنوان وارثان جشن حافظ برای حفظ این میراث ادامه می‌دهد: «آنها کوشیدند تا هم پرچم این جشن پایین کشیده نشود و هم یاد علی معلم زنده بماند. هرچند که فارغ از حاشیه‌ها و داوری‌ها، این جشن دیگر رمق و توان سال‌های گذشته‌اش را ندارد. البته نمی‌توان منکر اثرگذاری تحولات اجتماعی سیاسی بر همه جشن‌های سینمایی کشور شد چرا که اغلب آنها دیگر شور و حال سابق را ندارند. بخشی از دلایل این اتفاق هم از عوامل فرامتنی نشأت گرفته و ضروری است که از منظر جامعه شناسی به آن پرداخته شود.»
او با اشاره به اختصاص جایزه به محصولات تلویزیونی به عنوان یکی از شاخصه‌های مثبت این جشن ادامه می‌دهد: «این ویژگی مهمی است که علی معلم به جشن حافظ اضافه کرد و بعدها پلتفرم‌ها نیز به این بخش اضافه شدند. این مسأله از آن جهت مهم است که به تولیدکنندگان آثار تلویزیونی و مدیوم‌های مرتبط انگیزه و اعتبار می‌بخشد.»
صائمی «سلبریتی‌زدگی» را بزرگ‌ترین آفت این جشن و البته اغلب رویدادهای فرهنگی در سال‌های اخیر می‌داند و در توضیحات تکمیلی می‌گوید: «بحث بر سر این است که نه تنها جشن‌های سینمایی، بلکه حتی خود سینمای ایران هم تحت تأثیر گفتمان سلبریتی‌ها قرار گرفته‌ است. حتی می‌توان با تعابیری نظیر سلبریتی‌زدگی از آن یاد کرد. این جشن‌ها برای دیده‌شدن، به خصوص در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است و انگار که بر محور سلبریتی‌ها می‌چرخد و حتی مدیریت و سازماندهی می‌شود!»
او در ادامه می‌افزاید: «وقتی گفتمان سلبریتی‌ها غالب می‌شود، چهره مهم‌تر از کیفیت کاری می‌شود؛ چه در مقام بازیگر و چه در جایگاه کارگردان. سلبریتی یک هویت برساخته رسانه‌ای است و لزوماً سلبریتی‌ها، هنرمند به معنای حرفه‌ای نیستند. ممکن است یک فرد بازیگر خوبی نباشد اما سلبریتی معروفی باشد. وقتی سلبریتی‌ را محور قرار می‌دهیم، در چنین شرایطی مبنای داوری‌مان را از شاخص‌های حرفه‌ای و زیبایی‌شناسی هنری و حرفه‌ای به سمت شاخص‌های صورت شناسی می‌بریم و گفتمان سلبریتی محوری بر چگونگی برگزاری جشن‌های سینمایی و داوری‌های آنان نیز اثر می‌گذارد. همین می‌شود که از برگزارکنندگان هر برنامه فرهنگی این را می‌شنویم که «دو چهره هم دعوت کنیم تا مراسم دیده شود. این رویکرد این خطر را به همراه دارد که به جای ارج گذاشتن به کار هنری و تلاش هنرمندان، باج دادن به مخاطب اولویت می‌شود. پیش خود می‌گویند که مخاطب دوست دارد الناز شاکردوست و محمدرضا گلزار را ببیند، پس جشن را طوری برگزار کنیم که اینها به چشم بیایند.»
این منتقد سینما، غلبه حواشی بر متن را از دیگر تبعات این رویکرد عنوان می‌کند و توضیح می‌دهد: «در چنین شرایطی حواشی بر متن غلبه می‌کند و درنتیجه‌ می‌بینیم که انگار برای مخاطب سبک پوشش فلان خانم یا آقای بازیگر بیش از سطح کیفی آثار مهم می‌شود. وقتی درباره جشن‌ سینمایی صحبت می‌کنیم که در آن داوری آثار اتفاق می‌افتد، نباید سطح کیفی بررسی‌ها شاخص‌ها از زیبایی‌شناسی هنر و کار حرفه‌ای به زیبایی هنرمندان تقلیل پیدا کند.» صائمی پیوند سینمای نخبه‌گرا و سینمای عامه‌پسند را یکی از اهداف علی معلم در برگزاری این جشن عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: «جشن حافظ در آن دوران، ترکیبی از سینماگران فعال مرتبط با سینمای نخبه‌گرایانه روشنفکرانه در کنار فعالان سینمای عامه‌پسند بود، آنچنان که در کنار داریوش مهرجویی، حضور بازیگر کمدی عامه پسند را هم شاهد بودیم. این نگاه دوسویه ایجاد یک فضای عادلانه و چند جانبه را فراهم می‌کرد که همه نوع سلیقه‌ای در آن دیده می‌شد. اما حالا انگار که این عامه پسندی در اولویت قرار گرفته است و این سبب توسعه یک نگاه بازاری و تجاری و سلبریتی‌زده شده است. البته این نقد به همه جشن‌ها و حتی مراسم‌های رونمایی و فرش‌ قرمزها وارد است؛ اغلب اینها بشدت ذیل گفتمان سلبریتی، هنر را به وجوه پروپاگاندایی تقلیل داده‌اند.»
او در ادامه با تأکید بر مناقشه‌برانگیز بودن نفس داوری در حوزه سینما به خاطر نسبی بودن معیارهای زیبایی‌شناسی در عین حال می‌گوید که البته شکل‌گیری مناسبات پشت پرده تجاری مافیای سینمایی بر داوری‌ها تأثیر می‌گذارد. صائمی در ادامه می‌افزاید: «سینمای امروز ما بیش از آن‌که به مخاطب متکی باشد، وابسته به مناسبت‌های مالی شده و این مناسبت‌ها، فضای سینمایی کشور و هر مناسبتی را که در این فضا هست شکل می‌دهد.‌ آنقدر بی‌اعتمادی و شکاف بین مخاطب و سینما ایجاد شده که اعتبار و ارزش جوایز هم از دست رفته است.»
این منتقد سینما البته با اشاره به تأثیر شرایط اجتماعی و سیاسی بر سینما و رویدادهای آن، در کانون توجه قرار گرفتن این رویدادها را گذرا و هیجانی می‌خواند و در پایان خاطرنشان می‌کند: «این روزها معیارهای داوری در جامعه گسترده‌تر مخاطبان سینما تغییر زیادی کرده‌ است. پیش از این سلبریتی‌ها و چهره‌ها محبوب بودند و شاخصه این محبوبیت جنس بازی آنها یا شهرت بود. الان محبوبیت سینماگران در نسبت آنها با همراهی جامعه تعیین می‌شود. جایگاه هنرمندان را حتی وزن هنری آنها مشخص نمی‌کند بلکه واکنش آنها به اتفاقات روز تعیین می‌کند. در وضعیت تازه تاریخی قرار گرفته‌ایم و بر این اساس میدان بازی عوض شده و تمام سازکارهای اعتبارسنجی بین مخاطب تغییر کرده است. بنابراین واکنش بخشی از جامعه به تمام این جوایز و جشن‌ها گذراست و معیاری برای قضاوت عمومی نسبت به چهره‌ها و سلبریتی نیست.»
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و چهارده
 - شماره هشت هزار و ششصد و چهارده - ۰۵ آذر ۱۴۰۳