نگاهی به «نیلگون» اولین تجربه بلند سینمایی حسین سهیلیزاده که به اکران آنلاین رسید
عاشقانهای نه چندان آرام
محمد جلیلوند
روزنامهنگار
ملودرامهای عاشقانه بهعنوان یکی از زیرشاخههای ملودرام، طرفداران زیادی در جهان داشته و بخشی از آثار ماندگار تاریخ سینما را رقم زده است. در سینمای ایران نیز به نمونههایی از آن با کیفیتهای متفاوت برخورد میکنیم که تنها برخی از آنها در گذر زمان مخاطبان پروپاقرصی پیدا کرده و به فیلم کالت تبدیل شدهاند که از شاخصترین آنها میتوان به «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی، «شبهای روشن» ساخته فرزاد مؤتمن و «شوکران» به کارگردانی بهروز افخمی اشاره کرد که همگی آنها از مؤلفههای این ژانر در شکل دادن قصه خود به بهترین وجهی استفاده کردهاند. این قبیل آثار در سریالهای تلویزیونی نیز حضوری پررنگ داشته و بخشی مهمی از تولیدات چهار دهه گذشته شبکههای مختلف را به خود اختصاص دادهاند. حسین سهیلیزاده یکی از شاخصترین کارگردانهایی است که تقریباً اغلب آثارش در زمره ملودرامهای عاشقانه قرار گرفته و وجه اشتراک آنها هم استقبال گسترده مخاطبان از این آثار بوده است. از «عشق گمشده»، «دلنوازان» و «فاصلهها» در دهه هشتاد تا «دختران حوا»، «آوای باران» و «ملکه گدایان» که این آخری را برای شبکه نمایش خانگی ساخته است. سهیلیزاده در فیلم «نیلگون» به عنوان نخستین تجربه سینمایی خود که به تازگی اکران آنلاین خود را از فیلیمو آغاز کرده، همین مسیر را ادامه داده و تلاش کرده تا ملودرام عاشقانهای را با بهرهگیری از مؤلفهها و کلیشههای آشنا و امتحان پسداده آن بسازد.
«نیلگون» در شروع به خوبی تماشاگر را با خود همراه کرده و وارد جهان خود و شخصیتهای کم تعدادش میکند. جایی که شهاب در یکی از غارهای اطراف جزیره قشم همراه چند نفر دیگر مشغول حفاری برای پیدا کردن عتیقه هستند که زدوخوردی میانشان رخ داده و شهاب از مهلکه میگریزد. با ورود نیلگون به قصه، وجوه ملودرام بر اکشن سکانسهای اولیه غلبه کرده و سمت و سوی تازهای پیدا میکند. جایی که سیروان به عنوان یک رقیب وارد قصه شده و مابین شهاب و نیلگون قرار میگیرد. خواستگاری سیروان از قهرمان فیلم و متعاقب آن مواجهه او با شهاب را میتوان نقطه عطف نخست فیلمنامه به حساب آورد که پیچ مناسبی به قصه داده و تماشاگر را منتظر فرجام کار نگه میدارد. بابک کایدان بهعنوان نویسنده فیلمنامه، در پرده نخست چند کاشت اطلاعات انجام داده تا در پرده گرهگشایی از آن استفاده کند. از طرف دیگر شخصیتهای کمتعداد خود را به گونهای شکل داده که عشق تم اصلی فیلم شده و در عین حال به علاقهای که ریشه در کودکیشان دارد، گره بخورد.
نیمه میانی فیلم براساس خلق مثلث عشقی سیروان، شهاب و نیلگون شکل گرفته که حضور سامره به عنوان دوست نیلگون، تم خیانت را پررنگ کرده و شائبههایی را در ذهن تماشاگر شکل میدهد. در عین حال روی لایههای درونی نیلگون مانور بیشتری نسبت به بقیه داده شده که میخواهد به سیروان رکب زده و به عشق اسطورهای که در ذهناش شکل گرفته برسد. به موازات او سیروان هم به عنوان شخصیتی پیچیده و تودرتو به تماشاگر معرفی شده که از یک سو عاشق نیلگون بوده و از سوی دیگر وجوه سوءاستفادهگری دارد! سامره هم روی دیگر این سکه است که به عنوان شخصیت مکمل در کنار سیروان قرار میگیرد. با همه اینها در پرده میانی که اتفاقاً طولانی هم به نظر نمیرسد، تماشاگر حرفهایتر سینما دست نویسنده فیلمنامه و کارگردان را تا حدود زیادی خوانده و پرده گرهگشایی برایش غافلگیری موردنظر را ندارد. هر چند که نقطه عطف دوم جای درستی قرار گرفته و به تماشاگر عامتر فیلم رودست میزند. سهیلیزاده که سابقهای طولانی در قاب کوچک دارد، در «نیلگون» تلاش کرده تا فیلمی متناسب با پرده سینما بسازد. افتتاحیه فیلم دکوپاژ خوبی داشته و از ریتم مناسبی هم برخوردار است که قرینه آن را میتوان در سکانسهای پایانی فیلم مشاهده کرد. «نیلگون» از دسته فیلمهای شخصیت محور است و بازیگر نقش مهمی در کیفیت نهایی آن دارد. به همین خاطر هم سهیلیزاده از بازیگرانی چون محمدرضا فروتن، میترا حجار و سام درخشانی در نقشهای اصلی بهره گرفته و نقشهای مکمل خود را به همایون ارشادی و آناهیتا درگاهی سپرده است. زوج فروتن و حجار که در اواخر دهه هفتاد بسیار مورد توجه سینماگران و مخاطبان بودند، در «نیلگون» متوسط از کار درآمده و تأثیر فوقالعادهای روی خروجی نهایی کار ندارند. بازی درخشانی با توجه به لایههای بیشتر سیروان، متقاعدکنندهتر از آب درآمده است.