فرستاده «ترامپ» در اتاق مذاکره با ایران

مریم سالاری
روزنامه‌نگار

«ایلان ماسک» و امیرسعید ایروانی سفیر ایران در سازمان ملل محرمانه با یکدیگر دیدار کردند؛ این ناگفته‌ای بود که روز گذشته رسانه امریکایی «نیویورک تایمز»عیان کرد. میلیاردر فناوری امریکا با هدف کاهش تنش در رابطه بحرانی تهران و واشنگتن درخواست دیدار با مقام ایرانی داده، پاسخ مثبت گرفته و دستاوردهای این ملاقات محرمانه را که بیش از یک ساعت طول کشیده، مثبت و حاوی دستاوردی خوب و سازنده خوانده است.
فارغ از صحت و سقم ادعای «نیویورک تایمز»، این دیدار تداعی‌کننده ماجرای تماس چند دقیقه‌ای باراک اوباما با حسن روحانی، رؤسای جمهور وقت امریکا و ایران بود که مهر 92 در حاشیه شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد رخ داد و ایده گفت‌و‌گوی مستقیم ایران با امریکا را از حیطه زمزمه‌های پنهانی خارج کرد. اوباما با تلفن همراه سفیر ایران در سازمان ملل تماس گرفت و با روحانی که در حال ترک هتل محل اقامتش برای بازگشت به تهران بود، گفت‌وگو کرد. محتوای آن تماس یکی از نقاط عزیمت به سمت حل پرونده هسته‌ای ایران و فراهم‌کننده بستری برای رسیدن به برجام بود. اما پس از سعی نافرجام «ترامپ» و پس از آن «جو بایدن» رؤسای جمهور امریکا که کوشیدند پرونده هسته‌ای را در فرصتی دیگر و متناسب با فرمول مورد نظر خود حل و فصل کنند، ترامپ اکنون در دومین دوره ریاست جمهوری خود نشانه‌ای  را بروز داده که با شرایطی که «بنیامین نتانیاهو» در تل‌آویو در بطن سیاست جنگ‌طلبانه خود علیه ایران دنبال می‌کند، همخوانی ندارد. هرچند نام‌هایی که در صدر فهرست حلقه تصمیم‌سازی سیاست خارجی دولت جدید ایالات متحده یکی پس از دیگری هویدا می‌شود، با سیاست اعلامی آن مبنی بر پایان جنگ اوکراین و غزه همپوشانی ندارد اما آنچه در زیر پوست تحولات چراغ خاموشی که «ترامپ» به جریان انداخته، معنا و پیام‌های متفاوتی را به اذهان متبادر کرده است. چه انتخاب زودهنگام نماینده صلح «اوکراین» از یک‌سو و فرستادن یار نزدیک و وفادار به اتاق مذاکره با مقام رسمی ایرانی نمی‌تواند فارغ از درس‌آموزی مرد ماجراجوی امریکا از ناکامی در سیاست «فشار حداکثری» و عبور او از سیاهه 12 بندی‌اش برای مذاکره مشروط با ایران و ورود عملی به صحنه مذاکره با ایران باشد؛ رویکردی که «ترامپ» در دولت اول خود و در جست‌و‌جوی هدف جلوگیری از تصاعد بحران در خاورمیانه در پیش گرفت اما در مسیری معکوس تنها به زایش یک بحران دیگر
تبدیل می‌شد.
این رفتار او و اقدام به ترور فرمانده سپاه قدس ایران، روند آهسته حل مسائل میان ایران و امریکا را از آنچه بود آهسته‌تر کرد و در دوره «جو بایدن» رئیس‌جمهور دموکرات نیز به نحوی پیش راند که هیچ جریانی ضروری ندید در حمایت از گفت‌وگوی رودرروی مقامات دو کشور نامه‌‌نگاری یا بیانیه صادر کند. این تنها مخالفان داخلی و خارجی بودند که از همه ابزارهای سیاسی و رسانه‌ای برای مذمت هرگونه مذاکره با امریکا استفاده می‌کردند. این واکنش‌ها البته در حالی بود که در سال‌های پایانی دولت سیزدهم که صبغه اصولگرایی داشت مذاکراتی پنهانی میان نمایندگانی از ایران و امریکا در عمان شکل گرفته بود؛ مذاکراتی که البته مخالفان مذاکره پس از روشن شدن ابعاد آن، در برابر آن همچون آبی که از سر گذشته است رفتار کردند و در مقام نقد و مخالفت برنیامدند.
پیش‌نیاز رسیدن
به نقطه پایان بحران
هرچند تردیدی نیست رابطه بحرانی ایران و امریکا که بیش از چهاردهه همّ و غم جامعه جهانی را معطوف خود کرده، برای حصول به نقطه رفع تخاصم صرفاً در چهارچوب یک پروسه قابل فهم است و آثار و تبعات آن را نمی‌توان احاله به موضعگیری یا صرفاً یک دیدار کرد. نگاه به تاریخچه مذاکرات ایالات متحده با رقبا یا دشمنان نیز از این واقعیت حکایت دارد که فرجام و تبعات یک تفاهم نه فقط در محتویات که در میزان توانایی نهادها و گروه‌ها و چهره‌های ذی‌نفوذ آن کشور برای استفاده از فرصت‌های حاصل‌شده است. با این حال ناگفته پیداست که درخواست زودهنگام «ترامپ» از ایران برای مذاکره نمی‌تواند فارغ از فهم جدید امریکایی نسبت به واقعیاتی باشد که با روی کار آمدن مسعود پزشکیان در ایران یکی پس از دیگری پدیدار شده و می‌تواند مقدمه‌ای برای تغییر معادله نزاع هسته‌ای قرار گیرد. بویژه آنکه رئیس‌جمهور جدید در پیام‌های ارسالی خود به جهان نشان داده، در اطلس سیاست خارجی دولت چهاردهم، رابطه با اروپا و امریکا نه کوچه بن‌بست است و نه شاهراه؛ بلکه مسیری پرفرازونشیب است که می‌تواند هموارتر از امروز باشد.
اما همه اینها مشروط به این مهم است که ترامپ سعی در معکوس کردن معادله‌ای داشته باشد که برخلاف سیاق معمول، فشار را کنار بگذارد و اراده تهران برای گفت‌و‌گو، شیوه‌ای مبتنی بر
احترام است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و شش
 - شماره هشت هزار و ششصد و شش - ۲۶ آبان ۱۴۰۳