نگاهی به کتاب «صداهایی از چرنوبیل»
روایتی زنده از یک فاجعه
مریم کریمی
روزنامهنگار
فاجعه چرنوبیل، حادثه هستهای مهیبی بود که در سال ۱۹۸۶، در نیروگاه چرنوبیل اوکراین رخ داد و شهر «پریپیات» را به شهری متروکه و در نهایت به یک موزه زنده از تاریخ تبدیل کرد. فجایع ناشی از تشعشعات رادیواکتیو بر قربانیان چرنوبیل، تصویری هولناک از رنج و درد انسان را به نمایش میگذارد. آنچنان که به گفته «ایگناتنکو»، یکی از شخصیتهای کتاب «صداهایی از چرنوبیل»، جسدشان پیش از روحشان به خاک سپرده شد.
سوتلانا الکسیویچ، روزنامهنگار و نویسنده روس با کتابهای خود بویژه «صداهایی از چرنوبیل»، روایتی از ماجراهای واقعی و تأثیرگذار را پیش روی مخاطبان میگذارد؛ نویسندهای که با حرکت به روی مرز واقعیت و تخیل در سال 2015 توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود سازد. از دیگر آثار ارزشمند او نیز میتوان به «پسران زینک؛ صداهای شوروی از جنگ افغانستان»، «جنگ چهره زنانه ندارد» و «زمان دست دوم: تاریخ شفاهی» اشاره کرد.
الکسیویچ برای نگارش «صداهایی از چرنوبیل»، 10 سال تمام را میان بازماندگان این فاجعه سپری کرد و با شنیدن روایتهای دردناک آنان، به صدای خاموش قربانیان چرنوبیل جانی دوباره بخشید. این کتاب تا آنجا مورد توجه خوانندگانی از سراسر جهان قرار گرفت که به یکی از منابع اصلی برای ساخت مینیسریال «چرنوبیل» تبدیل شد . همچنین بسیاری از روایتهای این کتاب در سریال «چرنوبیل» به تصویر کشیده شده است.
الکسیویچ برای این کتاب با بیش از ۵۰۰ نفر از شاهدان عینی این حادثه مصاحبه کرده و تجربیات تلخ آنها را به رشته تحریر درآورده است. نکته قابل توجه آنکه او به جای ارائه یک روایت تاریخی رسمی، با زبانی ساده و گیرا، داستان زندگی افرادی را روایت میکند که درگیر این فاجعه شدهاند.
البته این کتاب تنها به شرح وقایع حادثه نمیپردازد، بلکه به بررسی عمیقتر اثرات روانی و اجتماعی فاجعه چرنوبیل بر زندگی مردم نیز میپردازد. با خواندن این کتاب، گویی خودمان در میان افرادی هستیم که این حادثه هولناک را از نزدیک تجربه کردهاند. در این اثر، همراه با نویسنده به اعماق رنج و اندوه انسانهایی میرویم که در حادثه چرنوبیل حضور داشتند و از زاویه دید آنها، شاهدیم که چگونه این فاجعه، زندگی هزاران نفر را به کام مرگ و بیماری کشاند.
نویسنده در خلال روایتها به این نتیجه میرسد که «مرگ عادلانهترین چیز در این دنیاست که هیچکسی تا الان نتوانسته از دست آن فرار کند. مرگ بالاخره دامن همه را میگیرد؛ مهربانها، ظالمها و گناهکارها را، همه را.»
«صداهایی از چرنوبیل» مانند یک رمان پساآخرالزمانی خوب نوشته شده؛ رمانی که به کمک صداهایی که از اعماق یک فاجعه تاریخی به گوش میرسند با مخاطبان ارتباط برقرار میکند. نویسنده این کتاب دلخراش، مجموعهای از شهادتهای دردناک را پیش روی ما میگذارد و به کمک این روایتها، امکانی را برای درک رنج مردمانی پیدا میکنیم که از نزدیک عواقب فیزیکی و عاطفی یک رویداد تاریخی را تجربه کردهاند.
مستندنگاری درد، اصطلاحی است که مترجم کتاب درباره این اثر به کار میبرد؛ اصطلاحی که شاید بهترین توصیف درباره کتاب «صداهایی از چرنوبیل» باشد. شخصیتها، خواننده را با خود همسو میکنند و در سفری تلخ به بلاروس و سال 1986 میبرند؛ به سالهای بعد از آن، چون فاجعه چرنوبیل یک تراژدی کامل و تمام عیار است و کسی نمیداند که زندگی چند نسل را تباه کرده است.
الکسیویچ بازگوکننده روایات مردم عادی شده که با باورهای عادی پس از چرنوبیل سرنوشت یکسانی پیدا کرده و چرنوبیلی شدهاند. او زمزمههای کسانی را شنیده که فریاد آنها را هیچکس نشنیده بود. او دیدگاه و فلسفه چرنوبیلیها به زندگی را درک کرده و آن را به روی کاغذ آورده، او از دل کلمات و حقایق، احساسات را پیدا کرده و بیرون کشیده و آن را در کتاب جاودانه کرده است.
آثاری از این دست که بر پایه تاریخ شفاهی به رشته تحریر درمیآیند و شخصیتهای خود را از میان مردم عادی برمیگزینند، اغلب باعث تأثیر دوچندان بر مخاطب میشوند، زیرا میتوانند در او احساساتی را برانگیزانند که نه تاریخ و نه داستان و رمان، نمیتوانند بهتنهایی به آن تأثیر دست یابند. از این نوشته سوتلانا الکسیویچ، ترجمههای مختلفی روانه کتابفروشیها شده است؛ از ترجمه الهام کامرانی که به همت انتشارات چشمه منتشر شده گرفته تا یکی از تازهترین ترجمههای آن که به حدیث حسینی اختصاص دارد. این ترجمه از سوی انتشارات کولهپشتی و با عنوان «صداهایی از چرنوبیل» در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.