چهلمین روز شهادت سیدی رسید که رفتنش یک خلأ نیست، ندای پیروزی است
تکبیر سید همچنان به گوش میرسد
آرزو نوروزجم/ از آخرین باری که تصویر سید مقاومت بر قاب تلویزیون با آن بکگراند معروف قرمز رنگ و آرم حزبالله نقش بست، چیزی حدود پنجاه روزی میگذرد، سخنرانیای که رهبر فقید حزبالله لبنان در آن از یک خسران حرف زد.
سید حسن نصرالله با همان صلابت همیشگیاش گفت: «شکی نیست که ما در معرض یک ضربه امنیتی و انسانی بزرگ قرار گرفتهایم که در تاریخ لبنان بیسابقه است.» او حتی تأکید کرد «این جنایت سنگین و خونبار آنها را تضعیف نکرده و نخواهد کرد.»
آن روز سید یک هشدار هم داد وگفت: «اسرائیل خودش را برای یک تلافی سخت و قصاصی عادلانه از جایی که حسابش را بکنند یا نکنند آماده کند»، هشداری که برای صهیونیستها گران تمام شد و آنها را در چشم بسیاری از قدرتهای دنیا و رسانههایشان در موضع ضعف قرار داد.
جنایتی خونبار که دهها نفر را به شهادت رساند و تعداد زیادی را هم راهی بیمارستانها کرد تابرای همیشه چشمانشان به تاریکی عادت کند یا دست و پایی برای ادامه زندگی نداشته باشند.
اعلام شد پشت پرده این اتفاق اسرائیلیها هستند که پیجرهای در دست اعضای حزبالله را به چاشنی بمب انفجاری آلوده کردهاند تا با نزدیک شدن به تاریخ هفتم اکتبر تلافی همه ناکامیهایشان در برابر حماس را دربیاورند.
اعلام مواضع حزبالله برای حادثه انفجار پیجرها، شد آخرین سخنرانی که برای اهالی مقاومت در آرشیو ذهنشان ثبت شد و نام سید را برای همیشه بر تارک حزبالله جاودانه کرد.
27 سپتامبر 2024، هنوز سالروز حادثه هفتم اکتبر نرسیده بود که خبر رسید چند ساختمان بلند در جایی حوالی ضاحیه جنوبی لبنان منفجر شده است، انفجاری با 12 جنگنده اف 15 و اف 35 و با 80 بمب سنگرشکن 2000 پوندی و میزان تخریبی که غیر قابل تصور بود.
داغ سرو استوار ضاحیه
خبر شوکه کننده بود، کسی نمیخواست باور کند جلسه سران حزبالله که قرار بود در یکی از این ساختمانها برگزار شود، شروع نشده تمام شود و قرار است نام یک نفر به عنوان سید الشهدای ضاحیه در لیست شهدا باشد.
دستهای زیادی برای دعا بلند شد، چه در لبنان چه در غزه، گفته بودند رهبر حزبالله لبنان به همراه چند نفر از فرماندهان ارشد این گروه که قرار بود آن روز برای تشکیل یک جلسه دور هم جمع شوند و در خصوص وقایع آن روزها که اسرائیل به خاک لبنان دست درازی میکند تصمیمگیری کنند.
یک روز بعد از حادثه بمباران ضاحیه، دلواپسیها به پایان رسید، حزبالله به طور رسمی اعلام کرد دبیرکل این حزب به همراهان چند نفر از فرماندهان ارشد حزبالله به شهادت رسیدهاند، بساط شادی و هلهله در میان اسرائیلیها و همپیمانان غربی آنها فراهم شد. دولتهایی که خود را از حامیان اسرائیل میدانند و برای نسل کشیها این روزها ایستاده دست میزنند برای فرستان تبریک به صف شدند.
هشدار سید حسن کار خودش را کرده بود، دستپاچگی صهیونیستها و ترس از رسوا شدن و به پایان رسیدن عمر نامشروعشان، آنها را به این فکر انداخت که مرد شماره یک حزبالله را از میدان مقاومت حذف کنند تا شاید بتوانند روی جنایتهایشان سرپوش بگذارند.
اما شاید فکرش را هم نمیکردند با شهادت سید حسن نصر الله، مقاومت نه تنها شیرازهاش از هم جدا نمیشود که طبق وعدهها، اگر مردی میرود مرد دیگری هست که راهش را ادامه دهد.
سیدی که نام و نشانش با راه و رسم مقاومت و ایستادگی گره خورده بود، در این راه جوانیاش را با گرد میانسالی طاق زده بود تا بماند و برای نسلهای کوچکتر همان کاری را انجام دهد که روزگاری امام موسی صدر برای او انجام داده بود.
مکتب اسطوره پرور مقاومت
موسی صدر، از آن جوان خوش سیمای پر اراده، رهبری ساخته بود که دنیای استکبار از شنیدن نامش هراس داشت و برای نبودش سالها نقشه کشیده بود. او هم بعد از خودش رهبرانی را پرورش داد که هنوز هم شنیدن نام هر کدامشان برای دشمن، دلهره آور است.
فرقی نمیکند آن رهبر در جغرافیای لبنان باشد تا جایی میان ویرانههای غزه، هرکجا رهبری اسلحه و ایمانش را در دست بگیرد همان چهره سید مقاومت جلوی چشم دنیا نقش میبندد با همان نماد معروف انتقام سخت که بعد از شهادت حاج قاسم روی دستان سید حسن نصرالله شکل گرفت.
40 روز از آن لحظه که رژیم اشغالگر اسرائیل شرط بندی کرده بود پرچم مقاومت را بر زمین انداخته است گذشته اما حزبالله با همان عزم و استواری مقاومت اسلامی همچنان برای رژیم اشغالگر قدس وحشت به ارمغان میآورد، همان نقشهای که شهید مقاومت از سالها قبل برای آنها کشیده بود.
شاید در سرنوشت مقاومت این حک شده بود که باید سیدی برود و شاگردانش هم رسم شاگردی را به جا بیاورند تا معنا و مفهوم تار عنکبوت برای همه دنیا، معنایی ثابت شده شود؛ خانهای سست و بیپایه که سالها رهبر حزبالله آن را فریاد میزد.
مردی که با سخنرانیهایش اساس و شاکله سیاستهای خبیثانه را نقش بر آب میکرد و برای سران عرب خط و نشان میکشید کهای مردان عرب غیرت عربیتان را به چه قیمتی فروختهاید و چشم بر همه ظلمهایی که هر روز کودکان و زنانتان را با خاک و خون یکی میکنند بستهاید؟
حکایت ایستادگی از سید حسن
و یحیی سنوار
رهبری که وابستگی را باور نداشت و بر این عقیده ایستاده بود که باید برای رسیدن به حق آزادی ایستادگی کرد، عقیدهای که همین چند روز پیش فرماندهای را به یک اسطوره تبدیل کرد و ایستادگیاش الگویی شد برای همه آنهایی که میخواهند یا سید حسن باشند یا فرماندهای وسط میدان مانند سنوار.
رهبر حزبالله با شهادتش یک پیروزی بزرگ برای اهالی لبنان و غزه ه یادگار گذاشت، پیروزیای که ضمانتش با خون شهدا عجین شده و قرار نیست از غلیان آن چیزی کاسته شود. سرنوشتی که خدا در قرآن آن را وعده داده است.
چهل روز گذشت از شهادت مردی که بحق رسم شاگردی در مکتب کربلا را به جا آورد و در یک آزمون آن هم وسط میدانی پر از بمب و موشک نفر اول درس پس دادن شد، همان که بارها با همان عتاب خاص خودش برای دشمنان از وعده الهی دم زد و خط و نشان کشید که روزهای ظلمت و حکمرانی سیاه آنها بزودی به پایان خواهد رسید.
همان صدایی که با خشم بارها از درد گفت و وعده انتقام الهی را برای ایادی شیطان تکرار کرد. بارها از پس امتحانهایی مانند نبردهای شش روزه و سی و سه روزه سربلند بیرون آمد. آن روز که خبر شهادتش رسید، صهیونیستها از یک پیروزی ناب دم زدند اما طنین شیرینی آن هر روز توسط مردان خدا در گلیوت، الربیع، رامات دیوید، حیفا و جنین، برای بیش از یک میلیون شهرک نشین نواخته میشود و سردستهشان را راهی پناهگاههای زیر زمینی میکند.
چهل روزی که سرآغاز یک حرکت دوباره است، حرکتی که شاید قرار است قیامی فراتر از هفتم اکتبر را رقم بزند و برای کندن یک در خیبری دیگر رهبری آزاده به دنیای ایستادگی مقابل ظلم معرفی کند و دوباره بلال را راهی کوههای عامل و الجرماق و هرمون کند تا برای پیروزی قدس تکبیر بخواند.