معاون اول رئیسجمهور خواستار تدوین برنامه احیای دریاچه ارومیه تا یک ماه دیگر شد
لزوم انتخاب مجری احیای دریاچه ارومیه در سطح ملی
زهرا کشوری
دبیر گروه زیست بوم
محمدرضا عارف، معاون رئیسجمهور در نخستین جلسه کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه در دولت چهاردهم خواستار تدوین برنامه مدونی برای احیای دریاچه ارومیه تا یک ماه آینده شد. شرکتکنندگان در این جلسه، روی یک نقطه توافق کردند که واگذاری احیای دریاچه ارومیه به استانداران سه استان آذربایجانغربی، شرقی و کردستان (مدیریت منطقهای) نتیجهبخش نبود. بهرام سرمست، استاندار آذربایجانشرقی در سخنانش یادآوری کرد که «بخشینگری» نمیتواند به رفع مشکل کمکی کند و نیازمند ساختاری «فرااستانی» و «مدیریت ملی» هستیم. شینا انصاری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست هم گفت: تجربه نشان میدهد هر زمان دبیرخانه در سطح ملی فعال بوده و ساختار فرابخشی داشته، دستاوردهای بهتری در وضعیت دریاچه ارومیه به دست آمده است. او پیشنهاد کرد که مجدداً متولی و مجری اجرایی طرح نجات دریاچه ارومیه در سطح ملی انتخاب شود. «آرش زرهتنلهونی» استاندار کردستان هم از لزوم جلب اعتماد و مشارکت عمومی برای عملیاتی کردن مصوبهها سخن گفت.
جلب مشارکت و همراهی کشاورزان موضوعی است که مجریان ملی و منطقهای طرح احیا، موفق به تحقق آن نشدند. این موضوع به نظر انصاری نیز پاشنه آشیل نجات دریاچه ارومیه است.
قابل پیشبینی بود
قابل پیشبینی بود که تبدیل یک طرح ملی به منطقهای برای احیای دریاچه ارومیه به سرانجام مطلوبی نمیرسد. استانداران بدونشک تأمین آب مورد نیاز هزاران کشاورز را ضروریتر میدانند تا آن نگاه تخصصی که میگوید اگر زمینهای کشاورزی اطراف دریاچه گسترش پیدا کند و کشت محصولات پرآببر تداوم یابد، به خشکی قطعی دریاچه خواهد انجامید. خشک شدن دریاچه تنها به ظهور کویر در شمالغرب ایران، خشک شدن باغات و اراضی کشاورزی و مهاجرت هزاران کشاورز نخواهد انجامید، پیامدهای تلخ دیگری هم دارد.
کویر ارومیه
کویری شدن بخشی از آذربایجانغربی در منطقه جبل کندی حتی پیش از آنکه احیای دریاچه ارومیه از یک کارگروه ملی به استانداران واگذار شود، شروع شده بود. منابع طبیعی در آماری که سال 97 اعلام کرد، از بیابانزایی 200 هزار هکتار از زمینهای حاشیه دریاچه ارومیه خبر داد اما این آمار تنها بخشی از کویر نوظهور بود. کارشناسان سعی میکنند با کاشت درخت، قرق اراضی و دیوارههایی از چوبهای خشک، از حرکت شنماسهها جلوگیری و باد دیوانه را زمینگیر کنند.
شنهای روان روستای جبل کندی در ساحل غربی دریاچه ارومیه که با رملهای فکه در خوزستان مو نمیزند، پیش از خشک شدن دریاچه، باغات مرکبات بود! کارشناسان منابع طبیعی به «ایران» میگویند: وقتی شنهای روان روی باد دیوانه (هر لحظه جهت این باد عوض میشود) سوار میشوند، به جان باغهای مناطق دوردست میافتند و در نهایت درختان پیشرو را از پای درمیآورند.
خشک شدن دریاچه ارومیه به ایجاد کانونهای گرد و غبار نمکی در منطقه تبدیل شده که نهتنها میتواند ریه شهروندان سه استان پیرامون دریاچه ارومیه را درگیر کند بلکه مطالعات میگوید در صورت احیا نشدن دریاچه ارومیه، باد آنها را به جنگلهای هیرکانی خواهد برد تا همان زخمی را به شمشادها و افراهای شمال بزند که ریزگردهای خارجی به بلوطهای زاگرس زدند. همین نتیجه ترسناک است که باعث میشود شینا انصاری هم سرنوشت دریاچه ارومیه را سرنوشت همه ما بداند و بگوید:«باید با اولویت، احیای این دریاچه را که کاری به غایت دشوار است، پیگیری کنیم.»
راهکارهای تکراری
البته راهکارهای جلسه اول چنگی به دل نمیزند، چون پیش از این امتحان خود را پس داده است.
برای مثال استاندار آذربایجانغربی طرح نجات دریاچه ارومیه را مهمترین پروژه محیطزیستی غرب کشور میداند و میگوید:«بر اساس این طرح، آب در سه فاز به دریاچه ارومیه انتقال یافته است.»
انتقال آب هیچ وقت درمان دریاچه ارومیه نبوده است چون به گفته کارشناسان نمیتوان این دریاچه را با همان روش «ساخت بیش از 40 سد روی دریاچه» که خشک شد، نجات داد. مهمترین برنامه انتقال آب در 11 سال گذشته، طرح انتقال آب کانال زاب بود که تغییری در شرایط دریاچه به وجود نیاورد و از سوی دیگر چون آب انتقال یافته در یک کانال سر باز جریان دارد، کشاورزان شروع به استفاده از آب کردند (بحران اجتماعی.)
وزیر جهاد کشاورزی نیز در این جلسه، یکی از مهمترین راههای نجات دریاچه ارومیه را «استفاده از سیستم آبیاری تحت فشار در بخش کشاورزی» اعلام میکند.
یک دهه پیش که طرح ملی احیای دریاچه ارومیه روی میز اجرا آمد، مسئولان از طرح «نکاشت» برای احیای دریاچه ارومیه سخن گفتند.
کارشناسان نام طرح را «جراحی بزرگ» نامیدند و اعلام کردند دولت وقت چارهای ندارد جز اینکه طرح را اجرا و حواشی و پیامدهای آن را مدیریت کند.
طرح با واکنش تند کشاورزان منطقه روبهرو شد.
دولت روحانی عقب کشید و روی طرح «به کاشت» متمرکز شد اما طرح «به کاشت» هم به سرانجامی که باید، نرسید. در این طرح کشاورزان باید محصولات کمآببر را جایگزین محصولات پرآببری چون چغندر میکردند.
آنها بازار چغندر خودشان را داشتند و محصولات جدید نیاز به بازار فروش جدید داشت که دولت نتوانست آن بازار را تأمین کند.
بنابراین کشاورزان نهتنها به کاشتن محصولات پرآببر ادامه دادند که آمارها نشان میدهد به عنوان مثال کاشت چغندر در همه این یک دهه افزایش یافته است.
بنابراین بعید به نظر میرسد کاری از سیستم آبیاری تحت فشار برای احیای دریاچه ارومیه بربیاید؛ همانطور که محمدرضا عارف هم در این جلسه میگوید:«باید حقابه محیطزیست را پیشفرض بدانیم، تغییر در الگوی کشت را به دقت عملی کنیم و همزمان با این اقدامات، جامعه و کشاورزان را هم توجیه کنیم که چگونه باید از آب به درستی استفاده کنند.» بدین ترتیب چاره واقعی آن است که دریچه سدها روی دریاچه باز شود، تغییر الگوی واقعی کشت اتفاق بیفتد و هیچ سد دیگری روی دریاچه ارومیه ساخته نشود.