نگاهی به جریان تازه ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی

اقتباس جنایی- هالیوودی «بازنده»

زهرا بذر‌افکن
منتقد تئاتر، تلویزیون و سینما

رواج اقتباس ادبی برای تولید آثار سریالی در شبکه نمایش خانگی، جریانی است که از یکی، دو سال اخیر جان گرفته و با اتکا به استقبال مخاطبان، حالا پرقدرت‌ پیش می‌رود. مشابه رویکرد فراگیر ساخت آثار کمدی که تا به انباشت سریال‌های بی‌محتوا منتهی نشد، پایان نیافت و به تعادل نرسید یا ازدحام تولید تاک‌شوها و رئالیتی‌شوها (برنامه‌های نمایشی گفت‌وگو محور و واقع‌گرا) که آن هم تا به تولیدات زیاد بی‌مخاطب نرسید، ترمزش کشیده نشد. حالا مشابه همان فرآیندها، این‌بار با فیلمنامه‌هایی در گونه‌‌های جنایی، پلیسی و معمایی این تولیدات به راه افتاده است و سریال‌هایی ساخته می‌شوند که به شکل معناداری در نوع ژانر‌ اشتراک دارند.
نتیجه‌بخشی ساخت سریال در گونه درام جنایی و پلیسی فارغ از اقتباسی بودن یا نبودن با آثاری مانند فصل اول «زخم کاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان یا «پوست شیر» به کارگردانی جمشید محمودی تا حدی تضمین شده به نظر می‌رسید. بعد از آن بود که آثار بسیار دیگری در همین فضا کلید خوردند، اگرچه سریال‌هایی از انواع دیگر نیز در همین فاصله زمانی در شبکه نمایش خانگی تولید شدند و موفق هم ظاهر شدند، اما در نهایت این‌گونه جنایی بود که بر دیگر فضاهای نمایشی غالب شد. نمونه تولیدات تازه در ژانرهای یاد‌شده، علاوه بر سریالی که از آن صحبت می‌شود، سریال «گردن‌زنی» بر اساس پرونده‌ای جنایی در دهه گذشته، «سریال داریوش» و «غربت» نیز هست که به تازگی از توقیف خارج شده‌اند.
آنچه تا اینجا گفته شد، برای یافتن دیدگاهی به فضای فعلی سریال‌سازی در شبکه نمایش خانگی بود، چرا که آثار را به طور کلی باید در زمانه و شرایط اولیه خودشان دید و بررسی کرد. حالا به سراغ سریال «بازنده» می‌رویم، این اثر به کارگردانی امین حسین‌پور و براساس رمانی به نام «زوج همسایه» به قلم «شاری لاپنا» که پیش از این به فارسی هم ترجمه شده، ساخته شده است. ایرانی نبودن منبع ادبی اقتباس، تا حدی بر پیروی این اثر از جریان اصلی سریال‌سازی فعلی صحه می‌گذارد. این سریال به قواعد گونه سینمایی پلیسی-جنایی کلاسیک مشابه هالیوود تا به اینجای کار پایبند مانده است. اما قصه و شخصیت‌ها به وضوح تماماً ایرانی نیستند و نحوه شخصیت‌پردازی و قصه‌گویی، بیش از همه ما را به یاد آثار خارجی می‌اندازد. اگرچه این امر به خودی خود منفی نیست، اما در نهایت می‌توان به آن برای ناتوانی کلی ما در قصه‌گویی در جغرافیای بومی‌مان استناد کرد. در واقع موضوع این نیست که فیلمساز می‌تواند چنان اثری بسازد یا نمی‌تواند، به هر حال ما با چنین اثری روبه‌رو هستیم و در چهارچوب همان اثر صحبت می‌کنیم. با این حال، لازم است گفته شود که پایداری تولید در حال و هوای غیر‌ایرانی، چه در قصه و محتوا و چه در ابعاد بصری و سینمایی، بیش از همه نشان می‌دهد که نیازسنجی مخاطب، سازنده را به این‌سو کشانده و اوست که این نوع از آثار را دوست می‌دارد و تولیدکننده را به این‌ سمت می‌کشاند، اگرچه این را نمی‌توان دلیل کافی برای ساخت اثر عنوان کرد اما این قاعده فعلی شبکه نمایش خانگی است؛ نگاه پوپولیستی و عوام‌پسندانه از سوی سازند‌گان و سرمایه‌گذاران برای تولید آثار تازه حاکم .
در ادامه سریال، ما با کارآگاهی در تیپ شخصیتی کلاسیک آثار ایرانی روبه‌روییم، یعنی همان نوع از شخصیتی که در «پوست شیر» با آن مواجه بودیم و اتفاقاً به میزان قابل توجهی هم در میان مخاطب به محبوبیت دست یافت. این نوع از شخصیت درگیر پرونده‌ای شکست‌خورده یا داغی بر دل است اما با این حال وارد پرونده جنایی موضوع سریال می‌شود و این طور مخاطب را همراه می‌کند. دیگر شخصیت‌ها اما نمونه دقیق اینچنینی در آثار اخیر نمایشی این مدیوم ندارند و آنها بیشتر تداعی‌گر فضای فیلم‌ و سریال‌های هالیوودی‌اند. همچنین از شخصیت‌ها گذشته، بیش از همه نوع رنگ و نورپردازی‌ است که این سریال را اروپایی کرده است. نوع رنگ‌پردازی، تنظیم نور و لوکیشنی که تماماً اروپایی طراحی شده، همه و همه اثر را به لحاظ بصری به فضایی پیوند می‌دهد که اگرچه بومی نیست اما جذاب و تازه است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و پنج
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و پنج - ۱۹ مهر ۱۴۰۳