آیا عملیات هفت اکتبر اشتباه بود؟

حسین مهدی تبار
کارشناس روابط بین‌الملل


در یک سالگی عملیات طوفان الاقصی برای بسیاری این سؤال مطرح شده که آیا با وجود تعداد بسیار زیاد تلفات فلسطینی و لبنانی، عملیات هفت اکتبر ارزشش را داشت؟ برخی رسانه‌ها در روزهای اخیر این مسأله را مطرح کرده‌اند که عملیات طوفان الاقصی برای حماس یک شکست بود. اما آیا واقعاً اینطور است؟ به دلایل موفقیت عملیات طوفان الاقصی که عملیاتی مشروع و منطبق بر حقوق بین‌الملل بوده، می‌توان از جنبه‌های مختلفی نگریست.
یکم- عملیات طوفان الاقصی پروژه 70 ساله‌ رژیم صهیونیستی را جهت نمایش اسرائیل به عنوان یک موجودیت امن درهم شکست. برای سران اسرائیل دیگر ممکن نیست اسکان در مناطق شهرک‌نشین را تبلیغ کنند. امنیت اسرائیل هیچ گاه به قبل از طوفان الاقصی باز نخواهد گشت. این مسأله البته ادعای نگارنده نیست و موجی از تحلیلگران غربی را وادار به اعتراف کرده است. برای مثال نشریه‌ امریکایی فارن افرز در گزارشی  نوشته است: «ترور‌های مخاطره‌آمیز اسرائیل تلاشی ناامیدکننده برای بازگرداندن بازدارندگی اسرائیل است. حمله حماس در هفت اکتبر ضربه مهلکی به بازدارندگی اسرائیل وارد کرد. به همین دلیل هم اکنون اسرائیل می‌خواهد ریسک‌های بزرگ‌تری متقبل شود و هزینه‌های بالاتری جذب کند تا بازدارندگی را بازگرداند. قبل از حمله حماس اعتماد اسرائیل به اوج خود رسیده بود. هفت اکتبر بسیاری از باورهای قبلی اسرائیل در مورد قدرت آن را زیر و رو کرده است. حمله حماس اساسی‌ترین فرضیات اسرائیلی‌ها را درهم شکست و آن هم این بود که تصور می‌شد برتری نظامی و فناوری اسرائیل می‌تواند دشمنان را منصرف کرده و آنها می‌توانند با امنیت پشت دیوار‌ها و مرز‌های مستحکم زندگی کنند.» اما در حال حاضر به اعتراف مقامات امنیتی سابق اسرائیل، این رژیم آنقدر‌ها هم قوی نیست.
دوم- صرف نظر از اثر امنیتی خود عملیات هفتم اکتبر، طوفان الاقصی این فرصت را برای دیگران نیز مهیا کرد تا وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی را وخیم‌تر کنند. قریب به یک سال از زمانی می‌گذرد که حزب‌الله لبنان، به عنوان یک گروه نظامی از شبکه مقاومت، شمال فلسطین اشغالی و حتی تل‌آویو و حیفا را هدف حملات خود قرار داده است. این وضعیت ناامنی را برای شهرک‌نشین‌ها افزایش داده و افسانه امنیت اسرائیل را زیر سؤال می‌برد. از این گذشته انصارالله یمن، در حالی که تا چند ماه گذشته در جنگی فراگیر با سعودی‌ها قرار داشت، می‌تواند امنیت اسرائیل را با موشک‌های دوربرد خود زیر سؤال ببرد. به نوشته فارن افرز در واقع تحلیلگران اسرائیلی در حال حاضر تهدیدی وجودی علیه اسرائیل را احساس می‌کنند. لازم به توضیح است احساس خطر وجودی برای اسرائیل بدون در نظر گرفتن حمله‌ ایران به رژیم صهیونیستی است. جمهوری اسلامی در دو عملیات وعده صادق یک و دو نشان داد توان نابودی زیرساخت‌ها و تأسیسات نظامی و اقتصادی رژیم صهیونیستی را دارد و حمایت ایالات متحده و سامانه‌های پدافندی متعدد این رژیم نمی‌توانند جلوی این مسأله را بگیرند. به گزارش فارن افرز «اسرائیل در هنگام هدف قرار دادن سایت دیپلماتیک ایران در سوریه اشتباه محاسباتی کرد. مقامات این رژیم پیش‌بینی نمی‌کردند ایران به این مسأله با ده‌ها موشک و پهپاد پاسخ دهد.» به گفته یکی از مقامات سابق دفاعی اسرائیل، این رژیم در حال از دست دادن بازدارندگی خود به حدی است که هرگز دیده نشده است. این در حالی است که مقامات اسرائیل به دروغ مدعی پیروزی اسرائیل در جنگ هستند. حال آنکه هدف اصلی این رژیم یعنی نابودی حماس محقق نشده و ضربات سختی به بازدارندگی رژیم وارد شده است.
سوم- عملیات هفتم اکتبر یا طوفان الاقصی این موقعیت را فراهم کرد که مسأله فلسطین به مسأله اول جهان تبدیل شود و صدای اعتراض به اسرائیل حتی از دولت‌های اروپایی نیز شنیده شود. این وضعیت به انزوای سیاسی اسرائیل در جهان منتهی شده است. اسرائیل در حال حاضر به طور فزاینده‌ای در سطح بین‌المللی منزوی شده و سازمان‌های بین‌المللی متعددی به دنبال اقدامات تنبیهی حقوقی و دیپلماتیک علیه آن هستند. پرونده نسل‌کشی در دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ)  و نظر اخیر آن در مورد غیرقانونی بودن اشغال فلسطین، حکم دستگیری دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) برای نتانیاهو و وزیر جنگ صهیونیست‌ها و اتهامات معتبر متعدد در مورد جنایات جنگی و انسانی نقض حقوق بشر ضربه‌ای به جایگاه جهانی اسرائیل وارد کرده است. حتی با حمایت متحدان کلیدی، تأثیر انباشته افکار عمومی منفی، چالش‌های قانونی و سرزنش‌های دیپلماتیک به طور فزاینده‌ای اسرائیل را در صحنه جهانی به حاشیه می‌برد. انزوای اسرائیل در جهان ثمره‌ عملیات طوفان‌الاقصی است. چنانچه دالیا داساکی در فارن افرز نوشته است‌ «ممکن است روز بهتری برای اسرائیل وجود نداشته باشد.»
چهارم- هفت اکتبر نقشه‌ ایالات متحده برای طراحی نظم نوین را که قرار بود به واسطه پیمان صلح ابراهیم و طرح کریدور عرب-مد منطقه را تحت سلطه‌ رژیم اسرائیل دربیاورد، خنثی کرد. امروز کمتر کسی معتقد است که عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان ممکن است. در این رابطه نکاتی لازم به توضیح است.  این برنامه که از آن به عنوان پیمان ابراهیم و برنامه عادی‌سازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی یاد می‌شود، پیامد‌های غیرقابل جبرانی برای منطقه داشت. توافقات مربوط به صلح ابراهیم شکاف عظیمی در میان امت اسلام و کشورهای اسلامی ایجاد کرده بود که تاکنون نظیر نداشت. قرار بود این سلسله توافقات به طور دومینووار در سراسر جهان اسلام دنبال شود. برنامه وسیعی طراحی شده بود تا مسأله فلسطین در جوامع اسلامی به حاشیه رود که با وقوع عملیات طوفان الاقصی این مسأله غیرممکن شد. در حالی که قرار بود در منطقه غرب آسیا نیز فلسطین فراموش شود، امروز شاهد آن هستیم که در کشورهای اروپایی نیز فلسطین به رسمیت شناخته شده و در واقع مسأله فلسطین به دغدغه جهانی مبدل شده است. این مسأله روشن می‌کند که چرا مقابله با توطئه‌ امریکایی‌ها در منطقه ارزش مقاومت این روز‌های فلسطینی‌ها را داشت.
اما چرا طوفان الاقصی در بهترین زمان ممکن اتفاق افتاد؟ در تداوم همین برنامه عادی‌سازی روابط، کریدوری مطرح شده بود که بنا بود کشور هند را از طریق دولت‌های حاشیه خلیج فارس به رژیم صهیونیستی متصل کرده و از آن طریق کریدوری برای اتصال آسیا به اروپا طراحی کند. امریکا به عنوان ریل‌گذار اصلی کریدور عرب-مد شناخته می‌شود. این کریدور بنا بود به عنوان رقیب چند کریدور مهم بین‌المللی باشد. از جمله کریدور معروف به راه ابریشم جدید و همچنین کریدور شمال-جنوب که به بندر چابهار ایران مربوط بود. این کریدور که در ادامه صلح ابراهیم تعریف می‌شد هم منجر به عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل می‌شد و هم زمینه حضور دائمی ایالات متحده در معادلات منطقه را فراهم می‌کرد. قابل توجه است که این مسأله به وابستگی اقتصادی دولت‌های منطقه به اسرائیل و امنیت این رژیم منتهی می‌شد. به طوری که منافع اقتصادی کشورهای منطقه به ثبات اسرائیل گره می‌خورد و اسرائیل از یک سو به عنوان ‌هاب اقتصادی منطقه تعریف می‌شد و از سوی دیگر نقطه اتصال سیاسی قدرت نوظهوری مانند هند به کشورهای منطقه بود. در چنین شرایطی که وابستگی اقتصادی دولت‌های منطقه به رژیم صهیونیستی را به دنبال داشت طبیعتاً از نظر سیاسی نیز نوعی پیوستگی بین کشورهای منطقه و اسرائیل ایجاد می‌شد. در این حالت نه تنها عادی‌سازی روابط میان دولت‌های منطقه و رژیم صهیونیستی اتفاق افتاده بود بلکه ثبات سیاسی و امنیتی اسرائیل به کشورهای منطقه پیوند می‌خورد. در نتیجه نمی‌شد انتظار داشت کنش خاصی از سوی کشورهای منطقه علیه فعالیت‌های رژیم صهیونیستی اتفاق بیفتد. این روند رفته رفته به تسلط رژیم اسرائیل بر مناسبات منطقه منتهی می‌شد که همان کلان‌برنامه‌ امریکایی‌ها برای کنترل منطقه بود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و دو
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و دو - ۱۶ مهر ۱۴۰۳