شیوههای وابسته کردن اقتصاد منطقه به اسرائیل
محسن فائضی
کارشناس مسائل فلسطین
علت و منطق شکلگیری 7 اکتبر
برای بررسی دلایل و چرایی رویداد طوفانالاقصی باید به فضای ماقبل آن در سرزمینهای اشغالی و شرایط آن نگاه کرد. پیش از 7 اکتبر، رهبران حماس به این معتقد بودند که اگر اقدام جدی صورت نگیرد، مسأله فلسطین تمام میشود. این در ادبیات همه رهبران سیاسی و نظامی حماس چون شهید هنیه، شهید العاروری، خالد مشعل و... دیده میشد. آنها اعلام کردند که ما روندی را مجبور شدیم آغاز کنیم تا برای موضوع فلسطین نجاتبخش باشد. رهبران حماس دلایل متنوعی را برای در خطر افتادن موضوع فلسطین برمیشمردند که یکی از آنها روند عادیسازی در منطقه با هدف فراموشی موضوع فلسطین بود.
علاوه بر آن، شهید هنیه روز دوم طوفانالاقصی عنوان کرد: ما اطلاعاتی داشتیم که اسرائیل درصدد تخریب مسجدالاقصی تا پایان سال است. در واقع، پروژه یهودیسازی قدس بسیار جدی است.
مضاف بر آن، بسیاری از کارشناسان صهیونیستی همان زمان بنابر اطلاعات و ارزیابیهای خود ابراز میداشتند که اسرائیل در تکاپوی حمله جدی به غزه بوده است.
بنابر موارد ذکر شده، حماس تصمیم به یک حمله پیشدستانه (عملیات طوفانالاقصی) گرفت و با بررسی شرایط میتوان گفت که تنها راه پیش روی حماس همین مسیر بوده است.
در مجموع سه دلیل ممانعت از تخریب مسجدالاقصی، دفاع از مردم و مسأله فلسطین و موضوع آزادی اسرای فلسطینی که سالهای زیادی در زندانهای رژیم بدون هیچ آینده مشخصی محبوس بودند، ایده طوفانالاقصی را پیریزی کرد.
دلیل اینکه حماس صهیونیستها را به اسارت گرفت، این بود که رژیم از هر گونه معامله برای آزادی اسرای فلسطینی طفره میرفت. برای همین حماس تعدادی از اسرائیلیها را به اسارت گرفت تا بتواند آنها را با اسرای خود مبادله کنند.
بنابراین منطق شکلگیری طوفانالاقصی قابل دفاع بوده و از سوی دیگر توانسته معادله منطقه را تغییر دهد.
حماس در محاسبات خود یک جنگ فرسایشی 6 یا 7 ماهه را مد نظر قرار داده و آمادگی لازم را کسب کرده بود. آنها میدانستند که در یک جنگ فراگیر و طولانی مدت قرار خواهند گرفت و لذا این امر، در ادبیات حماس از همان روزهای ابتدایی دیده میشد. بنابراین حماس از همان ابتدای عملیات طوفانالاقصی با برنامهریزی و محاسبات وارد جنگ شد. اما برخی محاسبات دور از ذهن بود.
متغیرهای دخیلی چون ورود مستقیم امریکا و غرب و کمکهای نظامی و تسلیحاتی تمامعیار به اسرائیل فضا را تغییر داد. حجم بالای کشتار و جنونبار بودن حملات اسرائیل مواردی هستند که با پشتوانه امریکا صورت میگیرد. در آن سو مقاومت هم برای کم کردن هزینهها برای حماس و تمرکززدایی از ارتش اسرائیل وارد عمل شد.
برگشت به صفر، دستاورد ویژه طوفانالاقصی
در برهه کنونی اولویت، سنجش نتایج طوفانالاقصی برای موضوع فلسطین و حتی منطقه است و اینکه آیا در کفه هزینه فایده چه رهاوردی 7 اکتبر داشته است. همانطور که رهبری فرمودند، رصد تحولات در اسرائیل و منطقه نشان میدهد که 7 اکتبر موفق شد اسرائیل را به آغاز خودش بازگرداند.
به طور دقیق، طوفانالاقصی هویت اسرائیل و بازدارندگی اسرائیل را دچار خدشه کرد. اسرائیل از همان ابتدا با شعار فلسطین امنترین مکان در جهان برای زیست یهودیان است، تشکیل شد و بسیاری از مهاجران را در خود جای داد. اما 7 اکتبر به طور واقعی اثبات کرد که این معادله معکوس است و اتفاقاً فلسطین جای امنی نیست و اسرائیل نتوانسته امنیت آن را تضمین کند.
در تکمیل طوفانالاقصی، وعده صادق و حملات گروههای مقاومت نیز، ماهیت وجودی رژیم صهیونیستی را به نقطه صفر بازگرداندند و دغدغه اسرائیل را به ایجاد بازدارندگی در برابر مقاومت تقلیل دادند.
بنابراین طوفانالاقصی معادلات وجودی رژیم صهیونیستی را تخریب کرد و ضربه راهبردی به پیکره آن وارد کرد. شاهد آن، تغییر ادبیات نتانیاهو بعد از 7 اکتبر بود. آنها بارها اقرار کردند که اگر نتوانند به بازدارندگی کامل در برابر حماس و مقاومت در منطقه برسند، وارد پروسه فروپاشی خواهند شد. دلیل رفتار تهاجمی نتانیاهو و عدم ورود به آتشبس هم به عدم تحقق بازدارندگی کامل رژیم صهیونیستی بهطوری که مانع هر حملهای شود، برمی گردد. به معنایی اکنون رژیم درصدد حذف دشمنان خود برآمده تا بتواند خود را در برابر هر گونه خطری مصون نگه دارد. چرا که عدم بازدارندگی به معنای یک شکست تمامعیار برای ماهیت اسرائیل خواهد بود. هر چند که این رفتار جنونآمیز سرنوشتی مبهم و چشماندازی تاریک را در خود میپروراند.
بر همین اساس است که گالانت، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی و تحلیلگران عبری بارها عنوان کردند که تحقق آتش بس، حماس را زنده نگه خواهد داشت و 7 اکتبری مخربتر را برای اسرائیل پدید خواهد آورد. بنابراین، با بررسی برآیند اتفاقات و حوادث در سطح کلان حتی با وجود کشتار بیرحمانه و ترور شخصیتهای کلیدی چون شهید هنیه و شهید حسن نصرالله میتوان به این گزاره رسید که طوفانالاقصی اسرائیل را به نقطه پیدایش خود بازگرداند و این دستاوردی عظیم برای حماس و مقاومت خواهد بود.
تقلای کنونی اسرائیل نیز به دلیل این است که تصمیمگیران در تل آویو به جد معتقدند که اگر حزبالله، حماس و مقاومت نابود نشوند، اسرائیل وارد یک چرخه افول میشود.
احداث کریدور هند-خاورمیانه-اروپا
غرب و در رأس آن امریکا در راستای انتفاع از منطقه، ایجاد وابستگی اقتصادی به رژیم صهیونیستی را در صدر کنشهای خود قرار داده است. از جمله مواردی که
زمینه ساز این وابستگی است، راهاندازی کریدور هند به اروپا از مسیر اسرائیل، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و افزایش تبادلات اقتصادی رژیم با کشورهای منطقه است.
کریدور هند به اروپا (IMEC) به طور رسمی در اجلاس سران G20 در هند با حضور همه رهبران و بویژه بایدن کلید خورد. مسیری که نتانیاهو آن را کریدور هند- خاورمیانه- اروپا عنوان میکند، از هند به سمت امارات و عربستان و بعد به اردن و اسرائیل میرسد.
یکی از اهداف امریکا از راهاندازی این کریدور دور زدن قدرتهای آسیایی چون چین، روسیه و ایران و در گام دوم تبدیل اسرائیل به گذرگاه حیاتی تجارت شرق به غرب است. در این پروژه کشورهایی چون ایران، عراق و ترکیه هم حذف میشوند و امارات، عربستان و رژیم صهیونیستی جایگزین میشوند. امریکا تلاش میکند که این کریدور را جایگزین کریدور راه ابریشم چین کند و برای راهاندازی آن نیز هزینه و انرژی زیادی در منطقه و آسیا اختیار کرده است.
احداث کریدور، مسأله مهمی برای امارات و اسرائیل است چرا که این کریدور حیاتی میتواند معادلات زیادی را برای آنها تغییر داده و امتیازات ویژهای برایشان فراهم کند.
در واقع، عملیاتی شدن این طرح رفتار بسیاری از بازیگران را در رابطه با بحث اسرائیل و امنیت در فلسطین تغییر خواهد داد. امریکا در صدد است که پیوست دیگری به مسأله فلسطین الحاق کند تا کشورهای منطقه و بازیگران را به اجبار به سمت خواستههای غرب و اسرائیل سوق دهد. سود حاصل از این کریدور دیدگاه کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی هند و پاکستان در مورد اسرائیل را تغییر خواهد داد و آنها را حامی راهبردی اسرائیل خواهد کرد.
از آنجایی که راهاندازی کریدور در استراتژی کلان غرب در منطقه متغیر مهمی محسوب میشود، رهبری نیز نسبت به آن هشدار دادند.
اقدامات لازم ایران برای ممانعت از راهاندازی کریدور
ایران بایستی با راهاندازی و پیگیری سریع پلنهای در دسترس در بعد سیاسی و اقتصادی مانع شکلگیری این کریدور شود. به عنوان مثال کریدور چابهار و کریدورهای جنوب به شمال و روسیه و غرب به شرق را که به ترکیه ختم میشود، به طور اساسی راهاندازی کرده و وارد گذر تجارت منطقهای کند.
البته نکات منفی در کریدور آی مک، تغییر مسیر مکرر زمینی به دریایی و بالعکس است که ابهامات اقتصادی و هزینهای را برای متصدیان آن به وجود خواهد آورد. از سوی دیگر، موضوع امنیت مسیر با توجه به شرایط منطقه، تردیدهای بسیاری را در رابطه با آن به وجود آورده است. این موارد پاشنه آشیل کریدور اسرائیلی است که ایران همراه با کشورهایی که خواهان مسیرهای جایگزین هستند، میتوانند از آن برای اجرایی کردن کریدور خود بهره ببرند. همچنین، ریز کریدورهای دیگری توسط امریکا برای نیل به اهداف مذکور دنبال میشود. کریدور باکو به حیفا که بخشی از آن از ترکیه هم میگذرد نیز از نمونههای آن است.
افزایش مناسبات اقتصادی با رژیم صهیونیستی
مؤلفه دیگری که در مبحث ایجاد وابستگی اقتصادی دخالت دارد، ارتباطات اقتصادی کشورهای منطقه با اسرائیل است. رهبری بارها به عدم رابطه اقتصادی کشورهای اسلامی با اسرائیل برای تحت فشار قرار دادن این رژیم تأکید داشتند. چرا که قطع روابط اقتصادی کشورهای منطقه با اسرائیل خلأ جدی برای آن ایجاد کرده و آن را در انزوا قرار میدهد. به عنوان نمونه کشور امارات عدد بسیار بالایی در تجارت با اسرائیل دارد، بنابراین باید راهبردی برای کاهش و در نهایت قطع روابط اقتصادی با اسرائیل توسط ایران پیریزی شود. همچنین روابط اقتصادی که امروز صهیونیستها با کشور آذربایجان و ترکیه دارند و یا فروش نفت عراق از مسیر اقلیم کردستان به اسرائیل هم که گاهی در برخی رسانهها مطرح میشود، باید به سمت کاهش و انقطاع سوق داده شود. اگر حجم روابط تجاری و نظامیای که حتی قبل از دوره اسلامگراها در ترکیه با اسرائیل وجود داشت و تاکنون تداوم پیدا کرده، وجود نداشت روابط ترکیه با اسرائیل بعد از طوفانالاقصی تغییر جدیتری پیدا میکرد.
علاوه بر موضوع فوق، روند عادیسازی با کشورهای منطقه برای زمینهسازی افزایش روابط اقتصادی و سیاسی نیز در دستور کار امریکا و اسرائیل قرار گرفته است.
راهکارهای موجود برای قطع روابط اقتصادی
اگر ایران سیاست خود را بر افزایش هر چه بیشتر روابط اقتصادی با کشورهای منطقه و اشتراک بیشتر منافع بنا نهد، میتواند آنها را جایگزین روابط اقتصادی کشورهای منطقه با اسرائیل کند؛ چرا که کشورها به سود و منفعت خود میاندیشند.
حتی میتوان با فشار افکارعمومی داخلی کشورهای منطقه که پس از طوفانالاقصی علیه اسرائیل شوریده است، این موضوع را محقق کرد و عواقب جدی افزایش مناسبات اقتصادی و اثرات مثبت انزوای اقتصادی اسرائیل در منطقه را به آنها یادآوری کرد.
از این رو، دستگاه دیپلماسی کشور و همچنین نهادهای مرتبط با دیپلماسی عمومی چون رسانهها میتوانند چه در بعد سیاسی و چه در مورد افکار عمومی منطقه اقدامات مثمرثمر و جدی را در این زمینه انجام دهند. استفاده از ظرفیت سازمانهای موجود منطقهای برای ایجاد رابطه عمیقتر سیاسی و اقتصادی با کشورهای منطقه هم مؤثر خواهد بود. لازم به ذکر است که این موضوع شدنی است و نیاز به جدی گرفتن توسط دستگاه دیپلماسی و دستگاههای مرتبط دارد.