تئاتر پرمخاطب؛ نمایش ملی و تاریخی

مونا محمدنژاد
فعال فرهنگی

تئاتر امروز ایران در مصاف ابررسانه‌های غربی و ضعف و عقب‌نشینی انواع پلتفرم‌ها، شاید توانسته مخاطبانی هرچند محدود را حول محور موضوع وحدت ملی گرد آورد و با آفرینش آثاری هرچند گران و دور از دسترس برای عموم، نوعی از تئاتر ملی را با اتیکت مخصوص به آن بازآفرینی کند. اگرچه همواره سنت، آیین و قصه از اجزای ساختاری و وجودی تئاتر به شمار می‌روند ولی بهره‌گیری از داستان و قصه غیربومی و اقتباس از آثار ادبی دیگر فرهنگ‌ها با آن‌که می‌تواند در مواردی راهگشا و جهانشمول دانسته شود اما در بسیاری موارد هنرمند و مخاطب آن را ملبس به سلیقه‌ای دور از فرهنگ ملی و قومی خود می‌سازند.
 آنچه این روزها تئاتر و ورزندگان آن در غیاب تلویزیون، سینما و نمایش خانگی بدان پرداختند، از نمایش «سی‌صد» سهراب پورناظری گرفته تا نمایش «رستم و سهراب» حسین پارسایی، این که دور از پایتخت میلیون‌ها ایرانی که از دیدن تئاتر شاخص محرومند کنار گذاشته می‌شوند که همواره این اشکال مزمن در نمایش هنر در هر شاخه از آن وجود داشته و خواهد داشت ولی این که اجرای تئاتری با موضوع اسطوره‌های ملی و قومی در پایتخت نیز صحنه‌ای دور از دسترس داشته باشد، جای اسف دارد،زیرا این نمایش‌ها به مخاطب حس لذت، وظیفه و قدرت را به تعبیری توأمان هدیه می‌دهد. بهره‌گیری از اساطیر ملی در نمایش و کهن‌الگوها در ناخودآگاه مخاطب ایرانی، حسی را برمی‌انگیزد که همواره در طول تاریخ بین ایرانیان جاری و ساری بوده و آن حس تعلق به این سرزمین است.
«یونگ» برای ناخودآگاه دو سطح قائل است؛ ابتدا ناخودآگاه شخصی که درست زیر خودآگاهی قرار دارد و شامل همه خاطره‏‌ها، آرزوها و سایر تجارب مربوط به زندگی فردی است که سرکوب و فراموش شده‏‌اند که ‌این بخش کم‌وبیش ‌همان لایه سطحی ناخودآگاه است که «فروید» از مفهوم ناخودآگاه مراد می‏‌کند و دوم لایه عمیق‌‏تر دیگری هم وجود دارد که کلّی و جمعی و غیرشخصی است و با آن که از خلال آگاهی شخصی خود را فرامی‌‏نماید اما در همه آدمیان مشترک است. (مورنو، 1388: 6) به گفته یونگ، ناخودآگاهی جمعی از بخش‌‏های دیگر روان پیرتر و روزگاردیده‌‏تر است. (یاوری، 1388: 83) ‌این لایه روان ‌به صورت عامل مشترک، موروثی و روانی تمام اعضای خانواده بشری درمی‌آید.
مفهوم قهرمان، نقطه اتصال همه حس‌هایی است که در مخاطب برانگیخته می‌شوند؛ موجودی که می‌تواند مابه‌ازاهای بیرونی زیادی داشته و درعین‌حال نداشته باشد یعنی در تاریخ نوشته‌شده، ایرانیان زیادی تلاش کردند تا به مفهوم واقعی قهرمان دست پیدا کنند و خود بخشی از قهرمانان این مرز و بوم باشند. حال این روزها که به مدد بازی‌های رایانه‌ای دست‌ساخت غرب، نمایش‌ها، کتب و دیگر آثار هنری غرب مفهوم قهرمان برای نسل‌های متأخر دگرگون شده است، تئاتر تلاش کرده تا با تلفیقی از تئاتر آیینی و بهره‌گیری از متدها و روش‌های جدید و روز دنیا به بازآفرینی خویش پرداخته و تلاش کند تا همان حس‌های گفته‌شده را در مخاطب برانگیزد.
این‌گونه از نمایش‌ها با وجود آنکه همه از آخر آن باخبرند و پیروز حقیقی میدان را می‌شناسند، اما باز منتظر پایان آن هستند و مشتاقانه به نظاره آن می‌نشینند که می‌توان آن را جادوی نمایش ملی برشمرد.
پژوهشگران میان دو مفهوم نمایش و تئاتر در ایران تفاوت قائل‌اند؛ از دیدگاه آنها نمایش ارتباط بیشتری با آیین دارد اما تئاتر زمینی و انسانی‌تر است.آن‌ها ورود تئاتر به ایران را ناشی از ارتباط دربار ایران با غرب و بازگشت دانشجویان تحصیلکرده در فرنگ و گسترش آن را حاصل تحرکات و باورهای مشروطه می‌دانند. تئاتر بر این اساس که هنری دراماتیک و احساسی است و ایرانیان که مردمی احساساتی هستند و از قدیم به روایت‌های نمایشی علاقه فراوانی داشتند، جای خود را در میان هنردوستان باز کرد. پیش از آن که تئاتر جدید دراواخر دوره ناصری وارد ایران شود، نمایش‌هایی چون رستم و سهراب و دیگر نمایش‌های مرتبط با واقعه عاشورا و شاهنامه از نمایش‌های پرطرفدار ایرانی بودند.  این روزها در کاخ سعدآباد و زمین تنیس مجموعه ورزشی انقلاب همزمان دو نمایش ملی برگزار می‌شود که یکی با موضوع اسطوره و جنگ رستم و سهراب و دیگری با موضوع حمله مغول به شیراز و مقاومت مردم شیراز در مقابل آن است که هر دو در تلاش برای برانگیختن حس غرور و وحدت ملی و زنده نگه داشتن تاریخ پرافتخار هستند. امید که آثاری از این دست و با این رنگ و بو بتواند به‌سهولت در دسترس عموم هنردوستان قرار گیرد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و پنجاه و هشت
 - شماره هشت هزار و پانصد و پنجاه و هشت - ۲۹ شهریور ۱۴۰۳