الزامات وفاق به روایت دکتر مقصود فراستخواه
ایجاد تعادل بین جامعه و حاکمیت
ایده «وفاق ملی» که مورد استقبال اکثریت جامعه قرار گرفت و چهارچوب گفتمانی دولت چهاردهم شد این روزها مورد نظرورزی متخصصان حوزههای مختلف قرار میگیرد تا با واکاوی ابعاد مختلف آن، فرصتهایی که میتواند برای جامعه خلق کند شناسایی شود و از طرف دیگر، آسیبهایی که میتواند متوجه این گفتمان باشد مورد گوشزد قرار گیرد تا مبادا این گفتمان از معنا تهی شود. نکتهای که دکتر مقصود فراستخواه، جامعهشناس و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم، درباره آن ابراز نگرانی کرد. او که در میزگردی با عنوان «الزامات وفاق» در محل خبرگزاری خبرآنلاین شرکت کرده بود این نگرانی خود را چنین عنوان کرد: «دولت چهاردهم نباید اجازه دهد که وفاق تبدیل به کلیشه شود. خطر بزرگی است که این گفتمان تهی از معنا شود. وفاق در معرض این است که تبدیل به یک گفتمان تهی با دالهای شناور شود.»
میثم احمدوند
خبرنگار
مراقب باشیم تا گفتمانها تهی از معنا نشوند
دکتر مقصود فراستخواه تأکید دارد که در این گذرگاه پرمخاطره جهانی و برای جامعه پردرد کنونی ما، «وفاق» میتواند امری حیاتی باشد. اما هشدار میدهد که مراقب باشیم تا این گفتمان تهی از معنا نشود. به عقیده او، اگر گفتمان وفاق نتواند «دال مرکزی» پیدا کند آنوقت شاید جامعه به این برداشت برسد که عدهای در بالا وفاق کردهاند اما حق و حقوق مردم در میان این وفاقها گم شده یا نادیده انگاشته شده است! جامعه انتظار دارد ایجاد وفاق، حاصلی هم برای او داشته باشد چرا که مردم توقع دارند نور وفاق قادر باشد با انتشار حق و عدالت، زخمهای نشسته بر ذهن و روح جامعه و نارضایتیهای دیرین بین جامعه و حاکمیت را التیام بخشد. بنابراین دولت چهاردهم نباید اجازه دهد که حق و عدالت به یک گفتمان تهی بدل شود. به این منظور باید توسط «ملت» و «نخبگان اجتماعی» حق و عدالت تبیین شود تا به جای دالهای شناور، دارای «دال مرکزی مشخصی» شود که بتواند تولید معنا کند و از خطر بدل شدن به یک گفتمان تهی دور شود. از این طریق میتوان آرامش و امید و اطمینان را به جامعه بازگرداند. اکنون این اتفاق رخ داده است و در جامعه امید و اطمینانی بازتولید شده است؛ اما دولت چهاردهم باید بتواند آن را گسترش دهد و عمق بخشد.
هدف از وفاق رسیدن به «رضایت عمومی» است
دکتر فراستخواه دیدگاه خود درباره وفاق را اینگونه شرح میدهد: «از نظر من وفاق بالانس قدرت است. تعادل قدرت بین دو موجودیت «حکومت» و «جامعه» را میتوان به وفاق تعبیر کرد.» او هدف از این وفاق را رسیدن به رضایت عمومی، حق و حقوق مردم و عدالت اجتماعی برشمرد. از نظر او، در حال حاضر تعادل میان جامعه و حکومت تا حدی نامتوازن شده و این بیتعادلی جامعه را آزرده کرده است که دولت چهاردهم باید بتواند جامعه را از این بیتعادلی فرساینده خارج کند و رضایت عمومی و امید و نشاط را به جامعه بازگرداند.
او معتقد است برای اینکه جامعه و حاکمیت به یک رابطه تعادلی سازنده برسند هر یک باید علاوه بر شناخت ظرفیتهای خود، قابلیتهای طرف دیگر را بشناسند. او قابلیتهای دولت را چنین برشمرد: «مشروعیت، توان بوروکراتیک، قدرت روایت و بازنمایی و مهارتهای حاکمیتی، ثروت شامل نفت، مالیات، صندوق ارزی، قوه قهریه، به رسمیت شناختهشدن در نظام بینالملل و...» و قابلیتهای جامعه را هم چنین شناسایی کرد: «تحصیلکردگان، قابلیت کنشهای نخبگانی، قابلیت تنوعات قومی و هنجاری، قابلیتهای جمعیتی، قابلیتهای مالکیتی، قابلیتهای نهادی، قابلیت ارجاعی به هویت تاریخی، قابلیتهای ذهنی و فنی، قابلیتهای رسانهای و ارتباطی و...» و با برشمردن ظرفیتهای دو طرف، نتیجه گرفت که دیگر تعادلهای سنتی برای ایجاد تعادل بین جامعه و حاکمیت، کارساز نیست و در این بزنگاه «گفتمان وفاق» آمده است که پاسخی به این نیاز باشد و توافق تازه و مناسبات تازهای را میان این دو موجودیت برقرار کند. او معتقد است مناسبات قبلی میان حکومت و جامعه نه تنها جوابگو نیست و تولید رضایت نمیکند بلکه برعکس در برخی سطوح تنش و نارضایتی ایجاد کرده است.
نقش کنشگران مرزی در ایجاد وفاق ملی
پیشنهاد خود دکتر فراستخواه برای ایجاد رضایت عمومی «شکلگیری بازتعادلی خلاق توسعهای در ایران» است که در توضیح این سناریو گفت: «بازتعادلی خلاق توسعهای به این معناست که حکومت قدمهای بلندی به سوی جامعه بردارد و جامعه هم بتواند مناسباتش را با حکومت معنادار کرده تا بتواند حیات خود را بازتولید کند.» او در این میان، به نقش «کنشگران مرزی» در رسیدن به چنین تعادلی اشاره کرد و گفت: «جامعه توانمند ایرانی توانسته است به درون دولت و حاکمیت چکه کند و ضمن توانمندسازی آن، به نوعی وفاق پویا را در مدار جدیدی عمق بخشد.» او به نوعی برآمدن گفتمان وفاق را نتیجه تلاش همین کنشگران مرزی در سالها و دهههای اخیر برمیشمارد و معتقد است نقش کنشگران مرزی در شکلگیری گفتمان وفاق ملی را نباید نادیده یا دستکم گرفت.