ارزشهای فولکلور و بومی و میراثی نقاشی قهوهخانهای
مهدی طالعینیا
نقاش قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای، نوعی نقاشی ایرانی است که فرهنگ و زندگی مردم را به تصویر میکشد و به وضوح گویای آمال، علایق و اعتقادات مذهبی و ملی مردم جامعه است. خاستگاه هنر نقاشی قهوهخانهای، سنت کهن قصهخوانی، مرثیهسرایی و تعزیهخوانی است و گفته میشود اگر چه در منابع ذکر شده که قدمت این نوع نقاشی که عمدتاً روایتگر رزم، بزم و مذهب ایرانی است و از ظرفیت بالایی برای بازتاب دنیای معاصر هم برخوردار است به دوران حکومت صفوی برمیگردد اما قدمت آن با زندگی ایرانی در طول تاریخ عجین و روایتگر زندگی ایرانی است.
چندی پیش بی.بی.سی فارسی در صفحه اینستاگرام خود هجمههایی به هنرهای آیینی و مذهبی از جمله تعزیه و پردهکشی و پردهخوانی و شمایلکشی وارد کرد.
بی.بی.سی فارسی در برخوردی غیرکارشناسی، پستی در مورد تعزیه و پردهخوانی گذاشته و منکر ارزشهای میراثی این هنرها شده و مدعی گردیده که شیر تعزیه و پرده، خرافه است و مرجع تاریخی ندارد. نکته اول اینکه وجود شیر و خورشید و شمشیر و اسب و اژدها و غیره در پرده و تعزیه و نقش برجسته و غیره جنبه نمادین دارد و باید از منظر اسطورهشناختی و پدیدارشناختی مورد بررسی قرار گیرد نه صرفاً تاریخی، کما اینکه به کارگیری شیر در انواع مکاتب هنری غرب از جمله مکتب باروک و بیزانس و غیره هم به همین شکل است و وجه نمادین در آن چنان غالب است که جایی برای سیاسیکاری نمیگذارد.
سؤال اساسی این است که چه کسی گفته که وظیفه هنر، آن هم در حوزه هنرهای عامیانه، تاریخنگاری و مستندنگاری محض و دیکته کردن مو به موی تاریخ است؟ این هنرها، نتیجه ادراک ساده و بیآلایش مردم کوچه و بازار و شهر و روستاست و مانند عروسک خیمه شببازی و چهارشنبهسوری و قاشقزنی و هزاران نمونه دیگر از هنرهای عامیانه، گرچه ممکن است کارکرد مدرن و معاصر و روزمره و حتی در برخی مواقع استناد تاریخی نداشته باشد ولی ارزشهای فولکلور و بومی و میراثی آن غیرقابل انکار است.
مگر پریدن از روی آتش چهارشنبهسوری که هرساله هزاران نفر را به کام مرگ میبرد، امروزه وجه عقلانی دارد؟ ولی ما با احترام به ارزشهای باستانی آن، هر ساله آن را انجام میدهیم. نظیر این مراسم که به ظاهر بسیار سادهلوحانه میآید در قالب انواع کارناوال در اروپا نیز برگزار میشود که در واقع ریشه در باورهای باستانی دارد.