در حافظه موقت ذخیره شد...
گذری بر آسیبشناسی تعزیه
ظرفیت و پتانسیل این هنر تقدیسی و نمایشی با قدمت بالا آنقدر زیاد است که جنبههای گوناگون تاریخی، داستان، حماسه، سیاسی، اجتماعی، جنگ و گریز، فرهنگی و در رأس همه مذهبی و همین طور درام و تراژدی را همراه دارد.
آنچه در تعزیه به اکران میرود و به تصویر کشیده میشود رمان یا افسانه نیست، بلکه داستانهای المبار و اندوهناک و ضایعه دلخراشی است که کاراکترها و شخصیتهای بزرگ مذهبی در دفاع و پاسداری از آمالهای درخشان، استراتژی دینی و حقیقت انسانی و با ایستادن در برابر اریکهنشینان قدرت و زر و زور در دورانهای گوناگون بر آنها گذشته است ، به تصویر میکشند.
شبیهخوانی در حقیقت نمونهای بزرگ و فروزان از بین هنرهاست که به عنوان تاج هنرها محسوب میشود و پدیده پربار تاریخی – مذهبی که در فرآیند اجرای خود دستاوردهای عظیمی برای شیعیان دلسوخته و عاشقان کوی حسینی به ارمغان آورده است.
بدیهی است این پدیده تمجیدی و مورد علاقه شدید دل باختگان باغ شبیهخوانی را میتوان از زندیه، عضدالدوله دیلمی، صفویان و قاجاریه بویژه در دوره فتحعلی شاه و همینطور در زمان ناصرالدین شاه که اوج شکوفایی تعزیه در تکیه دولت
(دوره ناصری نامید) را سراغ گرفت و نویسندگان نسخهای مختلف مانند سیدمصطفی کاشانی معروف به میرعزا که خود یکی از شعرا، تعزیهخوان، تعزیه گردان ماهر بود و سیدکاظم معروف به میرغم و سایر نسخهنویسان ارزشمند که این آثار پربرکت و گنجینههای ذیقیمت را به جا گذاشتند و از آن زمان تا به امروز هنرمندان عرصه تعزیه از خرمن پرفیض آن خوشهچینی و انتفاع و بهره میبرند. در این رهگذر از چهره برجسته و نخبهای چون ملاحسین واعظ کاشفی صاحب کتاب نفیس و ارزنده روضةالشهدا نباید عبور کرد، بلکه به نیکی از آن شخصیت والاگهر یاد نموده و از دریای مواج اولین مقتل رسمی شیعه (کتاب مزبور) که در بین مقاتل سوسو میزند، به شایستگی و به نحو مطلوب بهرهوری شود.
نمایش یا درام مذهبی تحت عنوان شبیهخوانی در مناسبتهای گوناگون از جمله ماه مبارک رمضان در لیالی قدر و شهادت امابیها، حضرت فاطمه زهرا(س)، شهادت امام جعفر صادق(ع) و رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) و مخصوصاً محرم الحرام و اربعین حسینی اجرا میکنند. اما بیشتر اینها در حول و محور شهدای دشت نینوا که بزرگترین و غمانگیزترین حادثه تاریخ بشری و در عین حال جاویدترین حماسه بینظیر به شمار میرود، اجرا میشود.
در تعزیه سه رکن بسیار مهم و حائزاهمیت وجود دارد؛ رکن اول: کلام، همانا اشعار، ادبیات، دیالوگها و چگونگی خواندن آن بر حسب قاعده و قوانین تعزیه. رکن دوم: موسیقی اعم از دستگاهها، آوازها و گوشهها که هر کدام دقیق و درست در جای خود اجرا شود و رکن سوم: حرکات است که یک شخصیت و هنرمند تعزیهخوان چه در اولیاءخوانی و چه در اشقیاءخوانی از زمان ورود به صحنه تا خروج تمام عملیات و حرکاتش باید اصولی و بر مبنای هنر تعزیهخوانی باشد. بنابراین آداب و رفتار یک کاراکتر خیلی مهم و همواره مورد توجه و دقت نظر مستمعین است، حتی استیل و آناتومی بدن در چگونگی شکلگیری فردی که میخواهد ایفای نقش نماید تأثیر بسزایی دارد.
بیش از هزاران سال از عمر فرهنگ شبیهخوانی سنتی ما میگذرد و رهاورد این سالهای پرخاطره و فراز و نشیب در سرتاسر کشور مشهود و در تاروپود حیات و فرهنگ عاشورایی تنیده شده و اوج پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن شگفتانگیز وسایل ارتباط جمعی و رسانههای الکترونیکی نتوانسته به این رسانه سنتی قوی پیامرسان که به عنوان موج اول محسوب و امور شبیهخوانی به صورت مشافههای انجام میشود چندان آسیب جدی وارد کند اگرچه در بعضی مواقع گردوغباری بر چهره آن نشسته و یا بر اثر سهلانگاری شأن و شوکت تعزیه را کاهش داده است.
در این راستا، به چند موضوع اساسی که در سالهای اخیر باعث وارد شدن آسیبهایی به این فرهنگ و هنر غنی شده، میتوان اشاره کرد. موضوع اول فقدان نسخهنویسی است. اکثر نُسَخ یا بیاضهایی که امروزه بر اساس آن مجالس تعزیه برپا میشود به قدمت زمان قاجار میرسد. امروزه فقدان افرادی که بر پایه دانش تاریخی و مذهبی و ذهنیت موسیقایی که بتوانند مجموعهای دراماتیک در قالب نظم ساخته که بتوان بر اساس آن مجالس تعزیه برپا نمود مشهود است. هر چند بزرگانی در این خصوص فعالیتهایی داشتهاند و زحمات و مشقتهای زیادی متحمل شدهاند اما خروجی آن در بطن جامعه و مخصوصاً جامعه تعزیهخوان کشور مشهود و قابل ارائه نبوده است. در این خصوص علاوه بر مبحث نسخهنویسی باید به اصلاح نُسَخ قدیمی نیز رویکرد ویژهای داشت. در برخی از مجالس گوشههایی اجرا میشود که متأسفانه با تاریخ عاشورا همخوانی نداشته و اساساً در مقاتل و روایات موجود نمیتوان سند معتبری برای آن پیدا کرد.
موضوع دوم عدم وجود سازکاری تشکیلاتی در ساختار اجرای تعزیه است. تعزیه از زمان اجرا در تکیه دولت دارای پیچیدگیهای فنی، علمی و هنری خاصی گردید. امروزه اجرای تعزیه در قالب گروههای مختلف در سطوح مختلف در اقصی نقاط کشور و حتی خارج از کشور اجرا میشود که در برخی از آنها آنچه مردم را به تماشای آن مشتاق میکند روح تعزیه که همانا عرض ارادت به ساحت مقدس اهل بیت(ع) است میباشد و نه اصالت و آن قالب اصلی و نظاممند تعزیه که این خود جای نگرانی دارد، چرا که مفهوم و دیدگاه جامعه را نسبت به تعزیه تغییر داده و از نظر عامه مردم هر که لباس سبزی پوشید و با یک بلندگو در کوچه پسکوچههای شهر اشعاری را به آواز در رثای اهل بیت(ع) خواند، میشود تعزیه یا تعزیهخوان! اما در عمل اینگونه نیست. تعزیه دارای ساختاری است که آداب و آیین خاص خود را دارد و در قالب یک کار گروهی و یک چهارچوب درست انجام میشود.
موضوع سوم شخصیتهای اجراکننده تعزیه است. در تعزیه سیر تکاملی پلکانی به قاعده رعایت میشود، اما متأسفانه مشاهده می شود افرادی خود را تحت عنوان تعزیهخوان معرفی میکنند یا میدانند که این مدارج را طی ننموده و اصطلاحاً خاک نخوردهاند و خود را مدعی دانسته و از باب بیاطلاعی و عدم دانش کافی نسبت به تاریخ و فنون و پیچیدگیهای تعزیه به این هنر آیینی لطمه وارد میکنند.
آسیب فراگیر بعدی اجرای مجالس پرتکرار توسط تعزیهخوانان است که به مجالس دهه معروف است. از این رو خیلی از مجالس غریب که به ندرت آن هم در یک مکان یا زمان و موقعیت خاص اجرا میشود مغفول مانده و این باعث میشود خیل کثیری از ذاکرین هیچگونه آشنایی با این مجالس نداشته و خود به خود باعث به فراموشی سپردن این گنجینه ذیقیمت شود.
موضوع مهم بعدی که باید به آن اشاره کرد تغییر سبک و سیاق موسیقی تعزیه است. موسیقی تعزیه بنیادیترین رکن جهت حفظ موسیقی آوازی ایرانی است. ضرباهنگ، دستگاهها، گوشهها و سازهایی که برای تعزیه انتخاب شده تماماً بر اساس یک اصول و بینش دینی و فرهنگی انتخاب شده است که با نواختن یا شنیده شدن آن روح انسان را به دریای معنویت پرواز داده و ذهن هر مخاطبی را به سمت وقوع مجلس تعزیه سوق میدهد. متأسفانه درسالهای اخیر ورود برخی آهنگها (آهنگهای خوانندگان مشهور داخلی و خارجی) و برخی ادوات موسیقی (جاز و سنتور و...) آسیبی جدی به ساختار قدسی و اصولی تعزیه وارد کرده است. شاید به زعم برخی عزیزان این یک نوآوری جهت جذب مخاطب باشد، اما این فرضیه شدیدترین آسیب را به ساختار تعزیه وارد میکند، چرا که اصالت تعزیه و موسیقایی اصیل آن برای مخاطب مهم بوده و آن را به عنوان یک نماد میشناسد.
چنین احساس میشود که باید در پرتو یک اقدام اساسی، ریشهای، کارشناسی، تخصصی، علمی، تاریخی، فقهی، اصولی، هنری، مسئولیتی و مدبرانه با واکاوی در بحر و علوم تعزیه و دستیابی به جمیع نواقص و نارساییهای عدیده که در بستر و حوزه این هنر مقدس و ارزشمند وجود دارد رفع نمود و نسبت به اصلاح و شفافیت آن با تاریخ و حوادثی که رخ داده است حرکت نوینی انجام داده و به ثمر رساند؛ هر چند تلاشهای خوبی از برخی افراد شاخص که در این حوزه صاحبنظر هستند و بعضی از نهادهای متولی امر صورت گرفته اما یک تشکیلات اساسی و نظاممند که تحت ساختار سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد و در حوزه آموزش تحت نظر وزارت علوم باشد با بهرهگیری از نقطه نظرهای پیشکسوتان، اساتید و نخبگان میتواند تمامی این تلاشهای پراکنده را یکپارچه کرده و این هنر فاخر و اصیل را سامان دهد.