درباره «نبرد رستم و سهراب»
وطن یا پاره تن؟
محمدصالح سلطانی
منتقد تئاتر
صنعت تبلیغات بر پایه بزرگنمایی بنا شده؛ بر مدار اغراق و درشت نشان دادن همهچیز. تبلیغاتچیها خوب بلدند چطور چیزهای کوچک را بزرگ و بزرگ را بزرگتر نشان دهند؛ بلدند با کلمهها بازی کرده و صفت بسازند و مخاطب را میخکوب چیزی کنند که باید بیشتر فروخته شود. این، تخصص آنهاست، اما گاهی محصولاتی پیدا میشوند که بدون نیاز به ترفندهای تبلیغاتی میشود تبلیغشان کرد، چون واقعاً بزرگند، بلکه بزرگتر و بزرگترین. نمایش «نبرد رستم و سهراب» از این جنس است؛ یک نمایش که تیم تبلیغاتش نیازی به بزرگنمایی ندارد. همین که واقعیت این شاهکار را خوب ارائه دهد، مخاطب تشنه میشود برای تماشا. «نبرد رستم و سهراب» یک «اتفاق بینظیر» در تاریخ نمایش ایران است. اصلاً شاید اطلاق کلمه «نمایش» به نبرد رستم و سهراب، اجحاف در حق آن باشد. این پرفورمنس درخشان ترکیبی است از چند اتفاق هنری در کنار هم. تئاتر، کنسرت، ادبیات، اجرای فرم، معماری و حتی در برخی صحنهها نمایشهایی مهیج از جنس آنچه در سیرک دیده میشود. همه اینها در کنار هم با یک کارگردانی حساب شده، اثری را به زمین تنیس باشگاه انقلاب تهران رسانده که بیمانند است؛ جلوهای شکوهمند از هنر ایرانی.
نظرگاه تازه یک داستان کهن
«نبرد رستم و سهراب» آنچنان که از اسمش پیداست، روایتگر داستان تراژیک شاهنامه فردوسی است؛ قصه پسرکشی پهلوان ایران که به تعبیر حکیم طوس «پرآبچشم» است. این داستان را همه ما از کودکی شنیدهایم اما هنر نویسنده نمایشنامه «نبرد رستم و سهراب» خلق یک نظرگاه تازه در روایت این داستان قدیمی است. طراحی روایت نبرد رستم و سهراب، خلاقانه و بکر است. داستان نه از زاویه دید دانای کل، بلکه از نگاه رستم روایت میشود. ما در صحنه اول نمایش با رستمی همراه میشویم که مدتها پس از پسرکشی، هنوز روز و شب به آن اتفاق میاندیشد و حالا میخواهد در مواجهه با «ما»ی مخاطب، رازی بزرگ از آن روز را افشا کند. در ادامه مسیر نمایش، روایتی نو از داستان را میشنویم؛ اینبار از نگاه رستم. طراحی صحنههای نمایش، کاملاً در خدمت این طراحی روایت قرار گرفته و رفت و برگشتهای مکرر زمانی، ایده «روایت از نگاه رستم» را تقویت میکند. همین نظرگاه تازه، مستقل از تمام دستاوردهای فنی و تکنیکی نمایش، یک امتیاز بزرگ برای «نبرد رستم و سهراب» است که آن را به یک نمایش جاندار و دیدنی تبدیل کرده است و اگر برخی ضعفهای روایی مثل نقصان در روایت داستان عشق سهراب به گردآفرید نبود، نمایشنامه «نبرد رستم و سهراب» را با کیفیتی بهتر در تاریخ تئاتر ایران ماندگار میکرد.
یک انتخاب هوشمندانه
ترکیب بازیگران «نبرد رستم و سهراب» بیتردید یکی از عواملی است که این اثر را برای مخاطبان محبوب میکند. امیر آقایی با آن طنین خاص صدا، انتخاب خوبی برای نقش «رستم» است و الناز شاکردوست نقش تهمینه را قابل قبول اجرا میکند. بازی سینا مهراد و پردیس احمدیه هم احترامبرانگیز است اما برخلاف انتظار، ستاره ترکیب بازیگران «نبرد رستم و سهراب»، بانیپال شومون است؛ بازیگر نقش «اکومنه» با اجرایی حیرتانگیز، نقش را مال خود کرده و تماشاگران را خیره هنرنمایی خود میکند. در کنار او نباید از حضور مؤثر «علی زندوکیلی» در «نبرد رستم و سهراب» گذشت؛ خوانندهای که در اجرای نقش «سیرنگ» هم موفق است اما برگ برنده حضور او در نمایش را باید میان قطعات جذابی جستوجو کرد که برای «نبرد رستم و سهراب» خلق کرده است. زندوکیلی با کلماتی امروزی و بدون تلاش برای کهننمایی، با هنری ارزنده، حدیث نفس رستم را به موسیقی تبدیل کرده و به «نبرد رستم و سهراب» عمق بیشتری داده است. زندوکیلی که در زندگی حرفهای خود ایستادن در مرز میان موسیقی پاپ و موسیقی فاخر (سنتی-ملی) را انتخاب کرده، بهترین انتخاب برای بخش موسیقایی «نبرد رستم و سهراب» است چراکه قطعات خلق شده به دست او و گروهش، هم فخامت و استواری اجرا در چنین صحنهای را دارند و هم برای عموم مخاطبان فهمیدنی و پذیرفتنی است.
جسور و عاشق سرزمین
«نبرد رستم و سهراب» از دل روایت یا به تعبیری بازروایت این داستان کهن، در پی خلق و تثبیت یک گزاره سترگ و عمیق ملی است؛ «برای وطن، نه فقط از تن که باید از پاره تن هم گذشت.» دوگانه سهمگین فرزند یا وطن، در این نمایش به شیوهای تأملبرانگیز روایت میشود تا در دل یک قصه تراژیک، عشق به وطن شکوفه بزند و اشک تماشاگر را به غرور ملی پیوند بدهد. هنر بزرگ حسین پارسایی و تیم «نبرد رستم و سهراب» همین است که با یک روایت حساب شده در دوگانه فرزند و وطن، رو به میهن میکند و تماشاگر را پس از اشک ریختن برای این داستان رنجآلود، به سرمنزل «حب وطن» میرساند. از این منظر، «نبرد رستم و سهراب» یک نمایش جسورانه است که تمام ابزارهای فرمی و هنری خود از دکور عظیم تا سوپراستارهای سینما و موسیقی زنده و اجرای فرم را در خدمت خلق یک پیام عمیقاً ملی قرار داده است.
حسین پارسایی پس از سالها تمرکز بر توسعه سبکی کمتر تجربه شده در تئاتر ایران، تمام تجربیات خود را از «الیور توئیست» و «بینوایان» تا «هفت خان اسفندیار» به طرزی شگفتانگیز در «نبرد رستم و سهراب» ارتقا داده و در ادامه بلندپروازیهای تئاتریاش، اثری خلق کرده که تجربهای ناب برای تماشاگر میآفریند؛ تجربهای از مواجهه با یک اثر هنری چند بعدی که کاش با قیمتگذاری مناسبتر یا خلق تسهیلاتی ویژه، میتوانست در معرض دید مخاطبان بیشتری قرار گیرد.