منتقد هنری به مثابه خالق یک اثر تازه هنری

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

به وجود آمدن یک اثر هنری از ایده اولیه و حتی چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه تا نمایش، فرآیند پیچیده و غیرقابل تشریحی است. اثر هنری دقیقاً در کدام مرحله قطعیت هنری پیدا می‌کند؟ در ایده اولیه و ذهن هنرمند؟ در مهارت اجرایی و ساخت مادی اثر هنری؟ در رابطه نهایی میان اثر هنری و مخاطب؟ در آنچه منتقد هنری برای مخاطب باز تولید می‌کند؟ اختلافاتی در پاسخ به این سؤالات نهفته است که شامل تنوعی از دیدگاه‌های نظری می‌شود. به عکس دوره‌های تاریخی که خود اثر هنری مرکز همه توجهات بود، امروزه توجهات بیشتر به تأثیر نهایی اثر هنری در رابطه میان هنرمند، اثر هنری، مخاطب و منتقد هنری، زمان و مکان هنری جلب شده و سرنوشت هنر تعریف پیچیده‌تری پیدا کرده است.
یک نقاش می‌تواند با بازنمایی یک اتفاق بصری روی بوم، آن را تبدیل به اثر هنری کند. عکاس‌ها، مناظر روزمره را با نگاه عکاسانه به رویدادی هنری تبدیل می‌کنند. هنرمندان با قرار دادن اشیای موجود معمولی در فضای هنری، اثری هنری خلق می‌کنند. (اثر چشمه از مارسل دوشان، یکی از معروف‌ترین نمونه‌ها برای چنین آثاری است.) بویژه هنر معاصر، پیوندی ماهوی با استیتمنت، امضا و فردیت هنرمند دارد. در واقع جهان‌شناسی متنفذ هنرمند و ارزش تفسیرپذیری این آثار، در تعامل با یکدیگر، هویت تازه‌ای ارائه می‌کند که از سایرین ساخته نیست. لازم نیست این رویدادها و اشیا ذاتاً اثر هنری باشند یا نه. کافی است هنرمند به هر ترتیب ممکن، چنین رویکرد و مشخصه‌ای را به این مواد اولیه اضافه کند. همان‌طور که هنرمند می‌تواند به یک شیء معمولی یا یک تصویر و رویداد معمولی، ماهیت هنری ببخشد، منتقد [کمینه نوعی از نظریه نقد هنری] هم می‌تواند ـ‌علاوه بر کشف‌ـ وجوه تازه‌ای از مختصات هنر را به یک اثر هنری اضافه یا منتسب کند. منتقد می‌تواند با همین شیوه، موجب توسعه یا تعمیق معنایی و احساسی یک اثر هنری باشد، حتی اگر چنین افزوده‌ای منظور آگاهانه و ناآگاهانه هنرمند نباشد. مشروط بر آنکه اثر هنری ظرفیت، قابلیت و باورپذیری درونی برای پذیرش این نقش را داشته باشد. به این معنا؛ منتقدها با استفاده از کانتکست و خوانش‌های متفاوت، می‌توانند هنرمند اصلی را هم به مخاطب تازه‌نفس همان اثر هنری تبدیل کنند. در این فرآیند، اثر هنری حاوی ماهیت نوشونده بوده و یک رخداد تاریخی منجمد، مرده و موزه‌ای فرض نمی‌شود.
نگاه‌های عوامانه، منتقدها را متخصصین شکست‌خورده‌ای می‌دانند که اغلب ـ‌با معیار و فهرستی کلیشه‌ای‌ـ معایب تکنیکی آثار هنری را نشان می‌دهند و حداکثر برای اثبات عدالت خود، به یکی، دو مورد نقطه قوت یا بحث محتوایی بسنده می‌کنند. مدیران بازار هنر هم منتقدان را عوامل تبلیغی و بازاریابی اقتصادی می‌دانند. در بهترین حالت، عده‌ای از مخاطبان دائمی هنر، نقد هنری را شغل و اسبابی برای توصیف و تشریح اثر هنری، کشف رموز اثر، یادآوری عناصر برون‌متنی و خلاصه، منتقدان را همراهان نسبتاً آگاهی برای سهولت درک سریع اثر هنری تعریف می‌کنند، اما نقد هنری را نباید محدود به تشریح و توصیف اثر، ترجمه نشانه‌های اثر، وسیله بازاریابی، تسویه‌حساب‌های صنفی یا عیب‌جویی‌های محتوایی و شکلی کرد. هنر معاصر این اجازه را به منتقد هنری می‌دهد که موجودیت مؤثرتری در ساخت، بازتعریف و نمود کلیت هنر داشته باشد. اثر هنری برای منتقد ـ‌در حد فاصل انتقال مجدد به مخاطب‌ـ گاهی می‌تواند به مثابه مواد اولیه و ابزار خلق یک اثر هنری تازه برای هنرمند باشد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و چهل و یک
 - شماره هشت هزار و پانصد و چهل و یک - ۰۳ شهریور ۱۴۰۳