برای نقل قول از افراد مهم به منابع تاریخی درست نیاز است
حسن بهشتیپور
منتقد و کارشناس روابط بینالملل
کتاب «حمله گرگها» نوشتهای از امیرمحمد عباسنژاد است، یک ناداستان که از سوی انتشارات پیام آزادگان روانه کتابفروشیها شده و خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی به نام «علی شطنیسانی» را شامل میشود. من مدت کوتاهی مفقودالاثر بودم و وقتی کتاب «حمله گرگها» را خواندم، با خودم فکر کردم وضعیت افرادی که مفقود بودند دشوارتر از اسرایی بود که ثبت صلیب سرخ بودند. اما حالا متوجه شدم که خلبان شط نیسانی زندانی بود، نه مفقود نه ثبت صلیب سرخ و وضعیت به مراتب دشواری داشت که تحمل آن وحشتناک است.
شطنیسانی مدت 10 سال را در زندانهای عراق گذراند که سه، چهار سال از آن بسیار وحشتناک بود. البته شطنیسانی تنها در جنگ سال ۵۹ نبوده و گویا در جنگ سال ۵۲ که یک هفته به طول انجامید هم حضور داشته است. وقتی خاطرات این خلبان را میخوانید، متوجه میشوید ترکیبی از شکنجه را روی او انجام دادند که حتی خواندنش هم دردآور است. البته این همه آزار از آنرو انجام شد که این خلبانان ثبت صلیب سرخ نبودند و رژیم بعث انواع شکنجه را برای آنها به کار گرفت.
مؤلف کتاب با جزئیاتی که ذکر کرده، باورپذیری آن را بیشتر کرده است. در واقع با مطالعه خاطرات این خلبان درمییابید که خلبانان ارتش در اسارت، چه شرایط دشوار و غیرانسانی را تجربه کردند و به وطن وفادار ماندند. با این حال به نظرم خوب بود در فصلبندی کتاب از واژههای ترغیبکننده استفاده میشد تا مخاطب نسبت به محتوای آن بیشتر کنجکاو شود؛ مثلاً درباره زندان ابوغریب اطلاعات بسیار خوبی در کتاب ارائه شده که بسیار خواندنی است. باز هم تکرار میکنم استفاده از عناوین جذاب میتواند مخاطبی را که بیحوصله است، برانگیزاند تا کتاب را بخواند، حداقل برخی از بخشهایی که با عناوین جذاب نامگذاری شده است. چنانکه نام کتاب از متن آن درآمده و بسیار بامسما و جذاب است.
کتاب«حمله گرگها» را که خواندم برایم چند ابهام پیش آمد؛ نخست، چرا فردی که به دانشگاه افسری رفته است، بعد گروهبان شد؟ شاید راوی اطلاعات اشتباهی داده و وی به جای دانشکده افسری به آموزشگاه رفته است. در متن آمده است که شطنیسانی دیپلم گرفت بعد به دانشگاه افسری رفت.
نکته دیگر، در پاورقی کتاب مطالبی آمده که بهتر است توضیح داشته باشد، چون «حمله گرگها» خاطراتی است درباره یک واقعه تاریخی و ما از آن به عنوان مستند تاریخی یاد میکنیم. وقتی از راستیآزمایی صحبت میشود باید درباره این موارد منبع هم ذکر شود. در حالی که در پاورقیها مطالب زیادی آمده که باید منبع آن هم بیاید، چون ذکر منبع از برخی اشکالات جلوگیری میکند.
آنچه درباره زندگی بنیصدر در کتاب آمده، چندان درست نیست. ضروری است به منابع دیگری مراجعه کرده و مطلب درست را بنویسید. نکته دیگر درباره خمپاره و موشک است که به نظرم باید فرق این دو در کتاب مشخص شود تا خواننده هم فرق این دو را بداند. در کتاب روایتی آمده که منبع ندارد. به نظرم در کتابی که قرار است به آن استناد تاریخی شود، نباید سخنی بدون استناد تاریخی بیاید، فرقی ندارد. وقتی یک روایت در کتاب تاریخی بیاید، جوانها هم آن را مرتب تکرار میکنند، برای همین درباره سخن افراد مهم منبع درست نیاز است و هر حرفی در کتاب نیاید.