سناتور 40 ساله ایالت اوهایو نقشی به مراتب پر رنگ تر از یک دستیار برای ترامپ دارد
ونس؛ پرچمدار نومحافظه کاران افراطی
وصال روحانـی
روزنامهنگار
انتخاب «جیدی ونس» از سوی دونالد ترامپ به عنوان معاونش (البته در صورت بازگشت وی به کاخ سفید در انتخابات آبانماه) یکی از مهمترین اتفاقات سیاسی هفتههای اخیر جهان بوده زیرا سهم این سیاستمدار تندرو 40 ساله در ترسیم وقایع بعدی امریکا و به تبع آن جهان، میتواند بسیار بیشتر از یک معاون صرف باشد.
برخی تحلیلگران میگویند ونس چه در صورت ورود به کاخ سفید در معیت ترامپ 78 ساله و چه در صورت ثبتنام در انتخابات چهار سال بعد، از زمینههای لازم برای حکمروا شدن در امریکا برخوردار است و در آن صورت به سبب ایدههای رادیکال او، گرایشهای شدیدش به اسرائیل و نظرات اقلیتستیزانه وی، آینده روشنی در انتظار خاورمیانه نخواهد بود. هر چقدر که ترامپ به مسائل خاورمیانه کم اعتناست، ونس روی این نکات حساسیت نشان میدهد و کسانی که ترامپ را به درستی به افراطگری شدید متهم میکنند، با دیدن عملکرد ونس در سالهای آتی خواهند دید که رادیکالیسم واقعی چیست و پوپولیسمی که همیشه به ترامپ نسبت داده شده و سلاح اصلی پیروزیساز او در عرصه سیاست تلقی گشته، در قیاس با افراط طلبیهای مرگبار ونس، چیزی نزدیک به صفر است.
رستگاری به شیوه امریکایی!
ونس که نام کاملش جیمز دیوید ونس و سناتوری از ایالت اوهایو است، شاید بالاتریــــن تجـــلی چیـــــــزی باشــــــد کـــه امریـــکاییهای انحصارطلب و بخصوص سفیدپوستان افراطی آن را «رؤیای امریکایی» نامیدهاند و در چنان دنیایی، سفیدپوستانی که اینک ترامپ را مظهر رستگاری خود میدانند، از هرگونه حضور توأم با مزاحمت اقلیتهای قومی و نژادی و بخصوص سیاهپوستان رهایی مییابند و با راندن مسلمانان به حاشیه با بهانههایی واهی همچون تروریست بودن آنها، همه چیزها را به قبضه خود درمیآورند. اگر هم اینک ترامپ برآورده کننده این خواسته برای آنهاست، گذشت زمان و پیر شدن وی به آرامی این جایگاه را از او خواهد ستاند و در چنان زمانی ونس به پرچمدار تازه پوپولیسم ویرانگر در امریکا تبدیل خواهد شد. رویکردی که هر چیزی را ویران میکند تا سفیدهای افراطی در کمال رفاه باشند. ونس لااقل از منظر امریکاییها ویژگیهای افرادی را دارد که به سبب تغییر دائمی مشخصههای نظم جهانی، از بین طبقه متوسط برخاسته و همت بزرگی به خرج داده تا روی پای خود بایستد و مردی خودساخته و موفق برای جهان بینظم کنونی شود. جهانی که طبق دیدگاه امریکاییهای تندرو، حتماً باید یک لیدر بیرحم افراطی در واشنگتن داشته باشد و مردی از جنس ترامپ همه راههای آن را یکسویه کند و به سود اکثریت سفیدپوست مقیم این کشور به پایان برساند.
در غیبت پدر و با یک مادر معتاد
ونس زندگیای را تجربه کرده که هرگونه فراز و فرودی را در آن میتوان مشاهده کرد و شاید هالیوودیها هم بزودی به این نتیجه برسند که این زندگی برای تبدیل شدن به سناریوی یک فیلم سینمایی پرفروش، عالی است. او به سبب بیمسئولیتیهای پدر نه چندان درستکردار خود هرگز وی را ندید و مادرش هم که او را بزرگ کرد، معتاد به مواد مخدر و داروهای روانگردان بود. پس از واقعه تروریستی عظیم «11 سپتامبر» ونس به عنوان داوطلب و با ورود به نیروی دریایی امریکا به عراق رفت تا در جنگی مشارکت کند که جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور وقت امریکا به بهانه تار و مار کردن تروریستهای خاورمیانه و بویژه القاعده و طالبان در عراق و افغانستان به راه انداخته بود و البته تنها چیزی که از آن به جای نماند، چنان واقعهای و محو شدن تروریستها بود.
راهی مشابه با ترامپ
ونس در بازگشت به امریکا به دانشکده معروف حقوق قضایی «ییل» رفت و دکترای حقوق گرفت و سپس در مهمترین انتخاب زندگیاش در کالیفرنیا مقیم شد تا در سایه دستاوردهای علمی و مدرک قضاییاش وارد ارکان سیاسی کشور شود. او پلههای ترقی را به سرعت پیمود و در سال 2002 به عنوان نماینده ایالت اوهایو و در قامت یک عضو تازه و بارز حزب جمهوریخواه به مجلس سنای این کشور راه یافت. ونس چنان جاهطلب و بلندپرواز بود (و هست) که در سال 2016 کتاب خاطرات دوران جوانیاش را نوشت و روانه بازار کرد و این کتاب که «میراث هیل بیلی» نام دارد، به جمع کتابهای پرفروش سال راه یافت و خیلیها بر این باورند که دلایل و نشانههای پیروزی خبرساز ترامپ در انتخابات همان سال ریاست جمهوری امریکا را میتوان در همین کتاب جست زیرا ترامپ همان راهی را طی کرد که ونس در کتاب خاطراتش مدعی پیمودن آن شده است.
فاتح بالقوه انتخابات 2028
اگر ونس راهی پر پیچ و خم را برای رسیدن به جایگاه رفیع فعلیاش طی کرده، اینک و در شرایطی که امریکا نفوذ و قدرت سابقش را در سطح جهان از دست داده، از معدود سیاستمدارانی به حساب میآید که میتواند صاحب بیشترین قدرت شود و سایر بزرگان هر دو حزب اصلی امریکا را به زیر سایه خود منتقل کند. در صورت پیروزی ترامپ بر «کامالا هریس» در انتخابات امسال امریکا، او به عنوان معاون اول وارد کاخ سفید میشود و آن گاه در سال 2028 که ترامپ به سبب نداشتن مجوز شرکت مجدد در انتخابات (در امریکا برای هر فردی حداکثر دو دوره امکان زمامداری در کاخ سفید وجود دارد و ترامپ با احتساب پیروزی سال 2016 خود به این نصاب خواهد رسید) مجبور به کنارهگیری از رقابت میشود، ونس تبدیل به بالقوهترین و شانسدارترین نامزد برای شرکت در انتخابات به عنوان نماینده حزب جمهوریخواه میگردد. شرایط و ویژگیهای ونس در حال حاضر به قدری بارز و نسبت به سایر کاندیداهای احراز این جایگاه برتر است که بعید مینماید فرد دیگری در انتخابات درون حزبی جمهوریخواهان گوی سبقت را از وی برباید. این در حالی است که تا قبل از انتخاب شدن ونس به عنوان «دست راست» ترامپ، به نظر میرسید که ران دوسانتیس، فرماندار جدی و سرسخت ایالت فلوریدای امریکا یا «ویوک راماسوامی» سیاستمدار هندیتبار و 39 سالهای که مانند ونس از ایالت اوهایو میآید و در پیشینهاش تأسیس یک شرکت بزرگ فرآوردههای دارویی هم دیده میشود و فوق لیسانس حقوق نیز دارد، پرچمداران حزب جمهوریخواه در انتخابات چهار سال بعد این کشور باشند.
او «دیک چنی» نیست
در عین حال از ونس اقداماتی غریب و تند در نفی ترامپ در گذشته نزدیک هم مشاهده شده و او یک بار خود را مرد جمهوریخواهی نامید که هیچ قرابتی با ترامپ ندارد و در نوبتی دیگر تا آنجا پیش رفت که این سیاستمدار جریانساز را با آدولف هیتلر، رهبر مجنون آلمان نازی که خون صدها هزار نفر را در جنگ جهانی دوم توسط ارتش بیرحم و بیمهارش ریخت، قیاس کرد. با این حال، ترامپ در او محسناتی را میبیند که سبب میشود گذشته وی و آن حرفهای نفی کننده را نادیده و ناشنیده بینگارد و او را به عنوان زوج انتخاباتیاش وارد عرصه ستیز برای فتح مجدد کاخ سفید کند.
در زمان حاکمیت جورج دبلیو بوش، معاون اول او دیک چنی چنان پرنفوذ بود که به اعتقاد خیلیها، مرد اصلی گرداننده امریکا تلقی میشد و در حالی که بوش سهلانگار ترجیح میداد در مزرعه بزرگش در تگزاس سوارکاری و تفریح کند، چنی با استقرار دائمی در واشنگتن، دکمههای ماشین کنترل امریکا را یک به یک فشار میداد و از درجه دستیار اول به مرتبت فرمانده اصلی کشور ارتقا یافته بود. با توجه به روحیات تمامیتخواهانه ترامپ و اینکه او حاضر نیست به هیچ وجه حتی ذرهای از قدرت و امکانات در اختیارش را به سایرین تفویض کند، غیرممکن است که ونس در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات آبانماه و ورود به کاخ سفید در معیت مقام مافوق خود به همان میزان قدرت و نفوذی دست یابد که دیک چنی در زمان زمامداری جورج دبلیو بوش از آن بهره میبرد.
اولین بمب اتمی روی سر روسها!
با وجود این، ونس در هفتههای اخیر از هر فرصتی برای بیان صریح ایدههایش پیرامون نحوه اداره امریکا و راههای کنترل بحرانهای فرامرزی به گونهای که امریکا از آن متضرر نشود، سود جسته است. نظرات ونس درباره جنگ دو سال و نیم اخیر روسیه- اوکراین آنچنان افراطی است که انگار میخواهد اولین بمب اتمی در دسترساش را روی خاک روسیه بیندازد و در عین حال اعتقاد دارد که بهتر است این موضوع یک مقوله اروپایی تلقی شود و همان اروپاییها پیرامون آن تصمیمگیری و اقدام کنند. اگر ونس درباره اوکراین قدری مردد است و در نهایت حل آن را به خود اروپاییها و ناتو میسپرد، در مورد جنگ غزه چنان مصمم و یکسویه است که نمیتوان به تغییر عقیده او در کوتاه مدت امید بست و شاید فقط در درازای زمان قدری تغییر عقیده بدهد. ونس یک صهیونیست دوآتشه و حامی بزرگ رژیم تلآویو است و اعتقاد دارد باید به کشورهایی که به فلسطین شریف و مظلوم کمک میکنند تا روبهروی نسلکشیهای اسرائیلی هر چه بیشتر و بهتر بایستند، رحم نکرد و با آنها هم وارد جنگ شد. شاید نوع برخورد امریکا با این مسأله و نوع حاکمیت این کشور از رژیم غاصب صهیونیستی در تمامی این سالهای طولانی چندان متفاوت با نحوه نگاه فعلی ونس به این ماجرا نباشد اما اگر ونس رئیسجمهور امریکا شود (که بعید است نشود) مجری این ایدهها و جنگها مردی خواهد بود که حتی از ترامپ هم افراطیتر، غیرمصالحهجوتر و سرشار از عناد و تکبر و خودپرستی است. در آن صورت اتفاقات خاورمیانه حتی تندتر از زمان فعلی خواهد شد، البته منوط به اینکه بنیامین نتانیاهو و دار و دسته تبهکار وی از گرداب فعلی که در غزه به رویشان دهان گشوده، جان سالم به در ببرند و رژیم نکبتبار اسرائیل تا چنان تاریخی استمرار حیات یابد.
منبع: Middle East Eye