چرا موســـــــیقی؟! (4)

محسن نفر
  آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده

پرسش با «چرا» ناظر به علل اربعه است. چرا به وجود آمده؟ چرا بدین صورت است؟ از چه ساخته شده؟ برای چه ساخته شده؟ (هدف از تولید و ساخت آن چیست و چه بوده؟) موسیقی، چرا به وجود آمده؟ به وجود نیامده؛ بلکه در هستی و خلقت، بوده و مشهود شده. همراه خلقت بوده. خالق تبارک و تعالی، آن را نوا و نغمه و وزن و وضع هستی قرار داده. اگر خلقت واقع شده، موسیقی هم همراه آن به وقوع پیوسته! ملزوم هستی است. در ذرات هستی، مشهود و معلوم است. اصلاً مایه زیبایی و جذابیت آن است. آوای هستی است. هیچ تصویری بدون صدا نیست. موسیقی، صدای هستی است. موسیقی، رمز جذابیت هستی است. اگر موجود، قائم است به دو امر، آن دو امر، زیبایی و جذابیت است. زیبایی، معطوف به تصویر و جذابیت معطوف به صداست. البته به سهو و عمد، این دو به جای هم نیز به کار می‌روند. گاهی مقصود از زیبا، جذاب و بالعکس است، زیرا زیبا، جذاب نیزهست و جذاب، زیباست، اما در دقت عمیق‌تر، زیبایی به صورت و جذابیت به «سیرت» صدا بازمی‌گردد، اما اگر بگویی زیباست چون جذاب است و جذاب است چون زیباست، مقبول است و اشتباه نیست! جذابیت، رمزش گرماست. گرما، جذب می‌کند و سرما، دفع می‌کند. جذب گرما تا مرز سوختن و سوختگی است. در این صورت‌ طلب گرما، متوقف می‌شود. اگر بسوزی، دیگر نمی‌خواهی، ولی تا پیش از آن جذبش می‌شوی و مجذوبش هستی. صدا، گرمایش جذاب است. صدای گرم، حد کامل جذابیت است. صدای گرم یعنی همه امتیازات رسایی (بُرد)، خوش‌آهنگی، خوش‌ادایی و خوشایندی را در خود دارد. هر کدام از آن ویژگی‌ها، البته خود به تنهایی هم امتیازند، اما بُرد زیاد بدون خوش‌آهنگی، جذاب نیست. «اِنّ اَنکرَ الاصواتِ لَصَوتُ الحَمیر.» بسیار صداها با رسایی زیاد، ولی بدآیندند، زیرا خوش‌آهنگ نیستند.» من اینجا بس دلم تنگ است و هر ‌سازی که می‌بینم، بد‌آهنگ است» زیرا هارمونیک‌های آن (ارتعاشات مخفی و همراه هر صدا)، مقارن و مکمل نیستند. بسی کسان که از صدای آنها بیزاری زاید، زیرا مشمول فقدان هارمونیک‌های موافقند. چنین اصواتی، عربده‌اند.عربده، صدای ناساز و ناهمساز است و ناسازی، جذب ندارد و دفع می‌کند. پس آنکه رمز جذابیت یک صدا می‌شود، همسازی است. (هم‌آهنگی صداهای مخفی درون هر صدا، با هم.) درون هر صدا و توأم با آن، صداهای مخفی و نامشهودی (ولی محسوس) است که در صورت توافق و همسازی با هم و با صدای اصلی، خوش‌آهنگی ایجاد می‌کند و خوش‌آهنگی موجب خوشایندی است و این یعنی جذب و جذابیت، راز محبوبیت یک صداست. پس صدای رسا و خوش‌آهنگ، جذاب است و هر امر جذابی، خوشایند است و خوشایندی، معلول زیبایی است. پس جذابیت، زیباست و البته زیبا هم جذاب است. حتی اگر صدایی رسا (بُرد زیاد) هم نباشد، اگر خوش‌آهنگ باشد، جذاب و زیباست، پس خوشایند است. خوشایندی، رمز جذابیت و زیبایی است و رسایی، لزوماً ویژگی ممتاز نیست. گویند خلیفه دوم صدایی رسا داشته و در پی شایعه شهادت پیامبر(ص) در جنگ احد با نهیب بانگ برآورده که «مسلمانان پیامبر(ص) زنده است.» پس بانگ رسا، مشروط است به خوش‌آهنگی، ولی بانگ خوشایند به چیزی مشروط نیست. اگرچه بانگ رسای خوشایند، آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند. در طبیعت صداهای رسا، مادام خوشایندند که خوش‌آهنگ باشند، در غیر این صورت هولناک و وحشت‌زا هستند. ویژگی دیگر صدا، خوش‌ادایی است. خوش‌ادایی ویژگی برجسته‌ای است که حتی بدون رسایی و خوش‌آهنگی، خود به تنهایی جذاب است. خوش‌ادایی یعنی چیزی که خوش‌ادا می‌شود. خوش بجا آورده می‌شود. خوش می‌نماید. خوش می‌درخشد. خوش بیان می‌شود. اگر کسی صدایی رسا و خوش‌آهنگ هم نداشته باشد، همین که خوش ادا کند، جذاب و خوشایند است. به همین دلیل تئاتر و نمایش در گرو خوش‌ادایی است و جذابیت بدان مربوط است و این اهمیت در بازیگری ملموس است. در موسیقی، خوش‌ادایی یعنی درست خواندن (و گاهی درست نواختن.) سلفژ، مهارتی است که منجر به این ویژگی می‌شود. اگر کسی سلفژ (مهارت درست ادا کردن صدا از حیث ارتعاش و وزن) بداند و از این مهارت بهره‌مند باشد، خوش ادا می‌کند. ادای خوش در موسیقی، جذاب و خوشایند است. حتی اگر صدا رسا و خوش‌آهنگ هم نباشد. استادی در خوانندگی، مشروط به همین شرط است. بسیار اساتید آواز که صدایشان خوش نیست، ولی خوش‌ادایند؛ یعنی درست می‌خوانند و تفاوت یک خواننده برجسته با یک استاد آواز در همین است. استاد آواز بایستی درست ادا کند، یعنی درست بخواند. سلفژ را کامل و دقیق رعایت کند؛ یعنی صدا‌ها درست و در جای خود (ژوست-just) ادا شوند و اوزان آنها صحیح اجرا شود، اما خواننده‌ای چون مرحوم ظلی یا امثال وی، علاوه بر شرط لازم مزبور، باید صدای خوش و رسایی هم داشته باشد. مسابقه میان خوانندگان تراز اول در موسیقی سنتی، مسابقه در همین موارد است؛ رسایی، خوش‌آهنگی و خوش‌ادایی، البته خوش‌ادایی شرط لازم خواندن است، ولی شروط رسایی و خوش‌آهنگی، شروط کافی برای یک خواننده کامل و برجسته است. پس خوشایندی، معلول خوش‌ادایی است. خوش‌ادایی، شرط خوشایندی است. همچنین است خوش‌آهنگی؛ آن هم منتج به خوشایندی است، اما رسایی به تنهایی منجر به خوشایندی نیست. اگر خوش‌آهنگ یا خوش‌ادا هم باشد، خوشایند است و اینها همه شروط و نتایج زیبایی یا جذابیت است. در موسیقی هستی، همه نشانه‌های فوق مرئی و محسوس است، اما در موسیقی که معلول و مخلوق هنرمند است، همه شروط و شرایط در کار و تأثیرند. موسیقیدان باید با صدایی رسا، خوش‌آهنگ و خوش‌ادا مشغول باشد. هیچ‌ یک از شروط فوق در موسیقی مجاز به غیبت نیستند. فقدان هر  یک، ضعف و اثر و مؤثر (موسیقیدان) و تأثیر است!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و بیست و دو
 - شماره هشت هزار و پانصد و بیست و دو - ۱۰ مرداد ۱۴۰۳