دوسالانه ونیز؛ یا ذهن دوساحتی کلاسیکپسند
سعید اسلامزاده
روزنامهنگار
درباره دوسالانه ونیز میشود چندین صفحه حرفهای تکراری زد و به خود بالید از دانستن این همه «چیز» از دوسالانهای که از سال 1895 تا الان که 2024 است و فقط در سالهای جنگ جهانی دوم متوقف شده که اگر آن جنگ ویرانگر نبود الان ونیز باید دوره شصت و چهارمش را برگزار میکرد.
به هر حال شصتمین دوسالانه ونیز روز شنبه 20 آوریل 2024 شروع به کار کرده است و ایران نیز برای دهمین بار در این رویداد بزرگ و مهم و تأثیرگذار هنری شرکت کرده است.
برای فهم و درک ماهیت این رویداد، باید هنر معاصر را با تمام مختصات و ویژگیهایش بشناسیم و از هیچ اثر و حرکتی در دنیای هنر معاصر شگفتزده نشویم. باید میان هنر مدرن و پستمدرن که در گالریهای هنری سراسر دنیا میبینیم و هنر معاصر که در ونیز در معرض تماشا قرار میگیرد، تفاوتهای ماهُوی قائل باشیم تا بتوانیم از بنیانهای فکری و هنری شکلگیری رویدادی که به مادربزرگ همه دوسالانههای ونیز بدل شده است سر دربیاوریم. فهم این ماجرا به طرز شگفتانگیزی سهل و ممتنع است و با نگاهی به آلبوم عکس دورههای ونیز میتوانیم بگوییم که ونیز را شناختهایم، اما به یکباره هنرمندی از یک جای دنیا سر برمیدارد و اثری را به ونیز میآورد که همه معادلات و تعریفهای هنر معاصر تعریفناپذیر را به هم میریزد.
بنابراین همه جذابیت و شگفتی ونیز در همین ماجرا نهفته است؛ این شگفتزدگیهای هر دو سال یکبار. فارغ از خواست و نظر ما، دنیای هنر معاصر با ذهن دو ساحتی کلاسیکپسند بسیاری از هنرمندان ما فرق میکند.
هنر معاصر با همه قواعد بازار و بازی جذاب مارکتینگ هنر متفاوت است و اصلاً در ضدیت با آن پا به میدان میگذارد و متر و معیارش با همه حراجیها و اکسپوها و آرت فرها و... هم فرق میکند و هم در تضاد است. اگر بخواهیم تعریف شاعرانهای با متد کلاسیک شعر فارسی از هنر معاصر و آنچه در ونیز ارائه میشود بنویسیم باید بگوییم که هر 2 سال یکبار، قصیده بلندبالای هنر معاصر جهان با برگزاری جشنواره ونیز تجدید مطلع میکند و گاهی حتی بحر عروضیاش را هم تغییر میدهد و شیر طلایی ونیز هر دو سال یکبار در انتظار این شگفتزدگی میماند تا در دستان آن هنرمند جا بگیرد.
جشنواره ونیز درعین حال که هنریترین جشنواره جهان است، به شدت سیاسی و اجتماعی است و در درستترین و مناسبترین شکل ممکن، هنر سیاسی و اعتراضی را نشان میدهد. هنرمندانی که با پرفورمنسها و چیدمانها و ویدئوآرتهای خود با زبانی مشترک بین همه مردم دنیا، موضوعات و معضلات روز جهانی بهویژه مسائل مربوط به زنان و کودکان را در اثر هنری خود به تصویر میکشند، پیام بزرگی را با خود در ونیز حمل میکنند و اندیشههای سیاسی خود و حتی دولتشان را با رسانهای قدرتمند نمایش میدهند و از سوی دیگر تلاش دولتها برای حضور در بخش رسمی ونیز، حکایت از جایگاه منحصربفرد چنین جشنوارهای در معادلات سیاسی جهانی دارد که در قالب یک اثر هنری میتواند به شکلی بیبدیل خود را نمایان کند.
حتماً همه ما بارها با خودمان گفتهایم که چرا سهم ما از این رویداد، اینقدر کم بوده است. در این کم بودن در دورههایی فقط چراغ پاویون را روشن نگه داشته بودیم و چیز دندانگیری برای عرضه نداشتیم که درباره چرایی این حضور کمرنگ به چند عامل میتوانیم فکر کنیم.
مدیریت ناکارآمد هنری در یکصد سال گذشته
نگاه رشتهای هنرمندان ما به هنر که همچنان مرزبندیهای کلاسیک را در ارائه آثار نقاشی و خوشنویسی و عکاسی و مجسمه و ... در نظر دارد.
ارادهای که نمیخواهد هنرمندان ما حتی در اوج گرایشهای معاصر در هنر در زمان شکلگیری مکتب سقاخانه در خارج از کشور مطرح شود و این ماجرا را از دوش حاکمیت بر میدارد و بر دوش نحیف هنرمند میاندازد تا خودش به خرج خودش اگر خواست به ونیز برود.
بودجه اندک فرهنگ و هنر که کفاف هزینههای اجاره پاویون و رفت و آمد و اسکان هنرمندان را به ونیز نمیدهد و مدیر دولتی ترجیح میدهد که بودجه را همینجا خرج چیزهای دیگر کند.
عدم مطالبه رسانهای و افکار عمومی در میان هنرمندان و اهل فرهنگ برای حضور مداوم در ونیز
حاشیههای احتمالی در رفتن و برگشتن از ونیز که گریبان مدیران و هنرمندان اعزامی به ونیز را میگیرد و هم مدیر و هم هنرمند، سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند.
اینها موضوعات قابل بحثی است که میتوانیم در میزگردهای متعدد با موضوع حضور و عدم حضور هنرمندان ایران در دوسالانه ونیز در موردش صحبت کنیم و با اقامه دلایل انتزاعی و واقعی حرف خودمان را به کرسی بنشانیم.