امریکا با وجود فرستادن ناو آیزنهاور به مدیترانه از جنگ تمام عیار لبنان و اسرائیل متواری است

جنگ روانی یا عینی؟

فائزه سادات یوسفی
خبرنگار

در حالی که تنور آتش جنگ در شمال سرزمین‌های اشغالی روز‌به‌روز داغ‌تر می‌شود، ایالات متحده هم به لحاظ سیر تغییر موازنه منطقه به نفع مقاومت و تغییرات امنیتی معادلات در غرب آسیا تلاش می‌کند که از تشدید تنش‌ها و خطر بروز جنگی منطقه‌ای حتی به طور مقطعی برای خود جلوگیری کند.
اکنون کاخ سفید، ‌شریک آهنین رژیم صهیونیستی با وجود آنکه از تمام ظرفیت‌های دیپلماتیک و نظامی و مالی برای پشتیبانی از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بهره برده اما همچنان برای تدوین یک چهارچوب کلی در جنگ به بن‌بست رسیده و راه برون رفتی برای وضعیت به‌وجود آمده اسرائیل در اختیار ندارد. حتی متمسک شدن این کشور به طرح آتش‌بس اخیر که با ایرادات بسیاری از سوی حماس مواجه گشته و دارای ابهاماتی در مورد توقف جنگ و اجرایی شدن شروط پایدارسازی آتش‌بس است، تاکنون نتوانسته در محافل سیاسی طرفین منازعه مرکزیت یابد. لذا تحرکات فشرده کاخ سفید اکنون در دیدگاه جهانی، امریکا را به یک چهره نافرجام در قبال حمایت از اسرائیل تبدیل کرده چرا که نشان می‌دهد این کشور برنامه‌ای مسجل و دارای افق روشن برای خروج خود و اسرائیل از تنش‌های رو به تزاید در منطقه در اختیار ندارد. در امتداد این ناکامی، رژیم صهیونیستی نیز حتی با مصرف تمام ظرفیت‌های سیاسی و تسلیحاتی علیه مردم غزه و مقاومت فلسطین نتوانسته به هیچ کدام از اهداف اعلامی‌اش چون نابودی حماس و آزادی اسرا دست یابد. لذا این باور تلخ و این شکست مفتضحانه در برابر یک گروه رزمی با امکانات محدود و تحت شدیدترین محاصره ممکنه در برابر ارتشی تا دندان مسلح، امکان طرح نبردی دیگر با گروه قدرتمند و زبده حزب‌الله را با تردیدهای بسیاری همراه کرده است.

موانع پیش‌روی امریکا
در این شرایط ، بروز یک جنگی فراگیر با ابعادی بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر با مقاومت لبنان نه تنها به وضعیت بغرنج اسرائیل دامن می‌زند که تهدیدات علیه پایگاه‌ها و منافع منطقه‌ای امریکا را نیز افزایش خواهد داد و در نهایت نفوذ منطقه‌ای این کشور را با چالش جدی روبه‌رو خواهد ساخت.
به همین منظور بود که امریکا بارها بر مصمم بودن خود از عدم تبدیل درگیری نظامی بین اسرائیل و جنگجویان حزب‌الله مستقر در جنوب لبنان به یک جنگ همه‌جانبه و توقف درگیری از راه مذاکرات تأکید می‌کرد. پس از طوفان‌الاقصی و حضور مضطربانه غرب و امریکا به سرزمین‌های اشغالی برای حمایت از امنیت متزلزل شده اسرائیل، مسیر ناهمواری را در مقابل غرب قرار داد و آنها پس از آغاز حملات مقاومت لبنان تلاش کردند با فرستاده‌هایی از فرانسه و امریکا به لبنان و استفاده از فشارهای داخلی حزب‌الله را وادار به عقب‌نشینی از مرز و توقف کارزار نبرد در مرزهای شمالی کنند که نه تنها موفق نشدند که حجیم‌تر و سنگین‌تر شدن آتش حملات حزب‌الله بر مناطق شمالی، این توطئه را به بن‌بست کشاند.
بخش عمده هراس اصلی ایالات متحده به اعتراف خود او، حضور حلقه مقاومت و حملات غیرقابل پیش‌بینی او در یاری رساندن به حزب‌الله لبنان است. از همان ابتدای تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه لبنان، گروه‌های مقاومت در عراق و یمن اعلام کردند در صورت حمله اسرائیل به خاک لبنان دوشادوش حزب‌الله با رژیم صهیونیستی خواهند جنگید. بنابراین در برهه کنونی نه حزب الله ‌که صفوف متراکم جبهه مقاومت در مقابل ارتش اسرائیل قرار گرفته است. تاکنون گروه مقاومت یمن و عراق چندین عملیات هماهنگ شده را در سرزمین‌های اشغالی و در مناطق استراتژیکی چون بندر ایلات اجرایی کرده‌اند.
در این بین، تعمیق قدرت بازدارندگی حزب‌الله در اثر تداوم حملات سنگین و هدفمند در هفته‌های اخیر و ایجاد خسارت‌های گسترده برای صهیونیست‌ها نکته حائزاهمیتی است. با وجود آنکه مقاومت لبنان طبق راهبرد خود در حال پیمایش گام‌های ارتقای سطوح عملیاتی بود اما ترور فرماندهان این جنبش سبب ایجاد جهش در نوع مقابله و بکارگیری سلاح‌های پیشرفته حزب‌الله گردید که هزینه‌های گزاف مستمری را بر ارتش و دولت اسرائیل متحمل کرده است.
البته قابل ذکر است که در رأس این نوع نگرانی، هشدار ایران به رژیم صهیونیستی در مورد هر گونه خیال‌پردازی اسرائیل برای نبرد مستقیم با لبنان قرار دارد. ایران تهدید کرد که در صورت آغاز یک تهاجم نظامی تمام‌عیار، همه گزینه‌ها از جمله حضور کامل همه جبهه‌های مقاومت روی میز است. این تهدیدی بود که در تل‌آویو و کاخ سفید به طور جدی دریافت شد. چرا که پاسخ تنبیهی وعده صادق و موشک‌باران گسترده و هدفمند سرزمین‌های اشغالی توسط ایران به تغییر معادلات صفوف تهاجمی علیه اسرائیل منتج شد و نقطه عطفی را در تبیین نوع تهدید علیه صهیونیست‌ها و متحدان آن و همچنین افزایش بازدارندگی مقاومت در برابر آنها به وجود آورد.
نگرانی دیگر اسرائیل، عدم برآورد قدرت نظامی و تسلیحاتی حزب‌الله لبنان برای طرح‌ریزی هر گونه تاکتیکی در حملات است. آنچه که تاکنون بر اشغالگران عیان شده حزب‌الله صرفاً یک گروه مسلح نیست بلکه این حزب در حال حاضر اطلاعات مهمی در مورد سامانه‌های پدافند موشکی اسرائیل و۱۵۰ هزار موشک از جمله موشک‌های هدایت شونده دقیق در اختیار دارد که برخی از آنها نه تنها از سد گنبدآهنین عبور کرده که این سامانه ادعایی رژیم همراه با تجهیزات جاسوسی را نیز مورد هدف قرار داده است.
بنابراین هر گونه خام‌اندیشی در مورد جنگ با لبنان، تنش در سرزمین‌های اشغالی را به کل منطقه تعمیم خواهد داد و از این رو گسترش آن به هیچ وجه به نفع امریکا و در مرتبه دوم رژیم صهیونیستی تمام نخواهد شد. به معنایی شاید آغاز کار به دست اسرائیل باشد اما اتمام آن در اختیار آنها نخواهد بود. همان طور که اکنون نیز در جنگ 9 ماهه غزه با مقاومت فلسطین که در محاصره کامل قرار دارند هم به نقطه روشنی برای اسرائیل ختم نشده و مؤید این نکته است. بنابراین عدم محاسبات در مورد جنگ با لبنان و نبود چشم‌انداز برای آن تا این زمان، امریکا را به سمت فریز نگاه داشتن اوضاع در جبهه شمالی سوق داده است. البته پیش از این کاخ سفید می‌کوشید با فشارهای دیپلماتیک توسط فرستاده‌های خود به لبنان از راه مذاکرات، مانع حملات حزب‌الله به اسرائیل شده و تهدیدات این جنبش را در شمال رفع کند. برای اسرائیل، پیروزی به معنای عقب راندن این گروه در حدود 7 تا 10 کیلومتر از مرز و از بین بردن مقدار کافی از قدرت جنگی آن است تا افراد آواره جنگی در شمال بتوانند به خانه بازگردند. اما پاسخ قاطع میدانی و دیپلماتیک حزب‌الله مبنی بر پافشاری بر راهبرد خود در جنگ غزه و فشار به ارتش صهیونیستی و اعلام آمادگی در مقابل هر گونه جنگ سبب تغییرات عمده‌ای در جبهه تصمیم‌گیری اسرائیل شده است. سید حسن نصرالله، دبیرکل جنبش حزب‌الله بارها هشدار داد، حزب‌الله بدون محدودیت آمادگی جنگ با اسرائیل را دارد و تأکید کرده که عزم استوار این جنبش برای حمایت از غزه و ملت فلسطین تا پیروزی برقرار خواهد بود.
به هر نحو، آشفتگی تصمیم‌گیری در اتاق فکر مشترک اسرائیل و ایالات متحده و نبود افق روشنی برای اتمام جنگ و به طور قوی‌تر، نگرانی‌ها از بروز درگیری‌های گسترده با پیکره مقاومت منطقه اکنون تلاش‌های کاخ سفید را در مسیر رفع تنش با لبنان در بازه نامشخص قرار داده است.

تشتت آرا در اسرائیل
اما از سویی دیگر، عدم همسویی آرای سیاسی و نظامی در اسرائیل مانع بزرگی برای تحقق جنگ شده است. در حالی که بسیاری از صاحبنظران و مقامات تل‌آویو، عواقب مرگبار جنگ را برای اسرائیل یادآور می‌شوند در بخشی دیگر، نتانیاهو و اعضای افراطی کابینه‌اش، همچنان بر آغاز جنگ پافشاری می‌کنند. به عقیده گروه دوم، اسرائیل دیگر نمی‌تواند شلیک موشک‌ها و پهپادهای حزب‌الله را به صورت تقریباً روزانه از مرزها تحمل کند و همچنین دولت اسرائیل خواهان آن است تا قبل از شروع سال تحصیلی جدید در پاییز امسال، شهروندان را به خانه‌های خود در شمال بازگرداند.
در مجموع اما بسیاری از تحلیلگران عبری تأکید داشته و هشدار می‌دهند که حمله به لبنان تداوم موجودیت اسرائیل را در معرض خطر قرار می‌دهد.
لیبرمن، در همین رابطه می‌گوید ما قدرت بازدارندگی خود را به صفر رسانده‌ایم. او به گزارش منابع خارجی در مورد ترور عماد مغنیه، رئیس ستاد کل حزب‌الله توسط اسرائیل اشاره می‌کند، اقدامی که پاسخی از سوی حزب‌الله را
در برنداشت. در حالی که امروز ترور هر یک نفر از اعضای این گروه به واکنش تند منتهی می‌شود. «اسحاق بریک» ژنرال ذخیره ارتش رژیم صهیونیستی هم در این رابطه گفت اگر ارتش اسرائیل قادر به شکست حماس نیست پس نخواهد توانست حزب‌الله را نیز شکست دهد.
آنچه مسلم است، در اسرائیل حمله 7 اکتبر به طور کامل دیدگاه این کشور را نسبت به تهدیدات امنیتی خارجی تغییر داده است. مجله آتلانتیک گوشزد می‌کند که سران صهیونیستی باید به تاریخ رجوع کنند و به یاد بیاورند که در دوره‌های گذشته در جنگ با حزب‌الله و حتی زمانی که این حزب به اندازه امروز قدرتمند نبود، تل‌آویو هرگز به پیروزی‌ای که مقامات آن وعده داده بودند، نرسید.
این رسانه امریکایی در ادامه به آنچه که عاموس عوز، نویسنده صهیونیست در یکی از کتاب‌های خود آورده بود، اشاره و تأکید کرد که مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی تصور می‌کرد که یک بار برای همیشه می‌تواند منطقه را به نفع خود پاکسازی کند و بر همین اساس نیروهایش را به بیروت فرستاد تا مقاومت فلسطین را نابود کنند اما این جنگ یک فاجعه راهبردی برای سرزمین‌های اشغالی به وجود آورد به طوری که توافق عادی‌سازی در لبنان لغو شد، سوریه بیش از پیش قدرتمند شد و ایران حضور خود را در عرصه لبنان تقویت کرد.

 

بــــرش

احیای چاره‌های بازنده
وضعیت آشفته و پیچیده کاخ سفید به حدی است که تنها راه چاره‌ای که صاحبنظران اکنون برای ایالات متحده در رسانه‌ها تجویز می‌کنند، قطع مسیرهای ارتباطی گروه‌های مقاومت به منظور عدم هم افزایی قدرت و پراکنده کردن اقدام نظامی مشترک آنها است. این در حالی است که یکی از راهبردهای اصلی امریکا بویژه بعد از پیروزی مقاومت در جنگ جهانی علیه سوریه و متزلزل شدن پایگاه این کشور در غرب آسیا و تهدید بازدارندگی اسرائیل، فشار بر مقاومت و ممانعت از گسترش و تقویت آن در منطقه بوده که از طریق حملات نظامی مستقیم و غیرمستقیم و استفاده از نفوذ سیاسی در کشورها دنبال می‌شده است. اما شکست این اقدامات، به خوبی در حملات یکدست مقاومت علیه مواضع اسرائیل و امریکا بعد از طوفان‌الاقصی که حیرت غرب را در بر داشت، به تصویر جهانی کشیده شد. از سوی دیگر ناکامی امریکا در تشکیل ائتلاف جهانی علیه یمن و عدم همراهی کشورها بویژه کشورهای منطقه‌ای و عدم توقف حملات مقاومت یمن در ازای حملات امریکا و انگلیس به خاک این کشور و همچنین عدم بازدارندگی در مقابل حملات مقاومت عراق با وجود حملات به پایگاه‌های آن تا به امروز تداوم یافته است. بنابراین ارائه چنین نسخ قدیمی و آزمایش شده از سوی محافل سیاسی، خود گواه این است که تاکنون طرح‌ریزی‌های سیاسی امریکا در منطقه با شکست مواجه شده و این کشور که عنوان ژاندارم جهانی را یدک می‌کشد در برابر قدرت مقاومت دچار سراسیمگی شده و کنترل خود را در منطقه از دست داده است. بنابراین مهم‌ترین عنوانی که برای امریکا با وجود تمام ادعاهایش امروز منتسب می‌گردد، ناکامی این کشور در برابر حمایت «آهنین» از رژیم است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و نه
 - شماره هشت هزار و پانصد و نه - ۲۳ تیر ۱۴۰۳